مهاجرین هنگام هجرت از مکه بیسر و سامان آماده بودند، گرچه بعضی از آنها ثروتمند و مرفّه نیز بودند، ولی به طور مخفی از مکه خارج شده و نتوانسته بودند چیزی از مایحتاج اولیه زندگی را با خود بیاورند، با آنکه خانههای انصار در اختیار مهاجرین قرار داشت، اما نیاز به یک برنامهریزی مستقل بود. مهاجرین دوست نداشتند که زندگی خود را در مدینه با نذر و صدقه بسر برند، با کار و کسب خو گرفته و امرار معاش میکردند، ولی چون کاملاً دست خالی بودند. از این جهت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم اراده فرمودند تا میان آنها و انصار رابطۀ اخوت و برادری ایجاد کنند.
بنابراین، وقتی کار ساخت مسجد در شُرُف تکمیل و اتمام بود، انصار را احضار نمودند، و جلسهای مرکب از انصار و مهاجرین در خانۀ حضرت انس بن مالک که آن موقع ده ساله بود، تکشیل شد. تعداد مهاجرین چهل و پنج نفر بود، آن حضرت صلی الله علیه و سلم خطاب به انصار فرمودند: اینها برادران مسلمان شما هستند، آنگاه یک نفر از انصار و یک نفر از مهاجرین را دوتا دوتا با یکدیگر برادر دینی قرار دادند، و آنان به منزلۀ برادر حقیقی یکدیگر قرار گرفتند، هریک از انصار برادر مهاجر خود را به خانه خویش برد و تمام دارایی خود را بر او عرضه کرد و اظهار داشت: نصف اینها مال تو و نصف دیگر مال من است. سعد بن ربیع که با عبدالرحمن بن عوف برادر قرار گرفته بود، دو زن داشت، او به عبدالرحمن گفت: من یکی از آنها را طلاق میدهم تا شما با وی ازدواج کنید، ولی عبدالرحمن با تقدیر و تشکر، از انجام این امر امتناع ورزید([۱]).
مال و دارایی انصار، زمین و نخلستان بود، درهم و دیناری نداشتند([۲])، آنها به رسول اکرم صلی الله علیه و سلم عرض کردند که باغها نیز میان ما و برادران ما تقسیم شوند، مهاجرین تاجر و بازرگان بودند و از این جهت با شغل کشاورزی آشنایی نداشتند. به همین لحاظ آن حضرت این پیشنهاد آنها را رد کرد، انصار گفتند: کار و زحمت کشاورزی را خود ما متحمل میشویم و آنچه محصول از آنها حاصل شود، میان ما و برادران مهاجر ما تقسیم گردد، مهاجرین این را پذیرفتند([۳]).
این اخوت و رابطه برادری صورت واقعی و عملی به خود گرفت، به طوری که اگر یک نفر انصاری وفات میکرد، مال و دارایی او به برادر مهاجرش میرسید و برادران تنی فرد فوت شده از آن محروم میشدند، و این در واقع عملکردن به این فرمان الهی بود که:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِینَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِکَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ﴾ [الأنفال: ۷۲].
«همانا کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد کردند با مالهای خویش و جانهای خویش در راه الله و آنانی که مسلمانان را پناه دادند و یاری کردند، بعضی از آنان ولی و وارث بعضی هستند».
پس از جنگ بدر، وقتی مهاجرین از نظر مالی و مایحتاج خودکفا شده و دیگر نیازی به کمک انصار نداشتند، این آیه نازل شد:
﴿وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ﴾ [الأنفال: ۷۵].
از آن به بعد ضابطه تقسیم مال انصار از میان رفت، چنانکه در کتب تفسیر و حدیث با صراحت مذکور است.
در سال چهارم هجری زمانی که افراد قبیله بنینضیر از سرزمین خود بیرون رانده شدند و زمینها و نخلستانهایشان در اختیار مسلمانها قرار گرفت، رسول اکرم صلی الله علیه و سلم انصار را خواست و به آنها فرمود: مهاجرین افراد بیبضاعتی هستند، اگر شما رضایت دارید زمینهایی را که از بنینضیر به غنیمت گرفتهایم به آنها بدهیم و شما زمینها و باغهای نخل خود را پس بگیرید. انصار اظهار داشتند: زمینهای ما مال آنهاست و این زمینها را نیز به آنان بدهید!([۴])
جهان، پیوسته بر این ایثار و از خودگذشتگی انصار افتخار خواهد کرد، حالا بنگریم مهاجرین در مقابل این همه گذشت و ایثار انصار چه واکنشی از خود نشان دادند؟ هنگامی که سعد بن ربیع اموال و دارایی خود را بر عبدالرحمن بن عوف عرضه داشت و درخواست کرد که نصف آنها را قبول نماید، وی اظهار داشت: خداوند در دارایی تو برکت عنایت کند، مرا به بازار مدینه راهنمایی کن! سعد بن ربیع او را به «قینقاع» بازار معروف مدینه راهنمایی کرد، عبدالرحمن به آنجا رفت و مقداری روغن و پنیر خرید و با آن تجارت میکرد. طی چند روز، درآمدی حاصل شد که توانست با آن هزینههای ازدواج خود را بپردازد و([۵]) رفته رفته چنان در شغل تجارت پیشرفت کرد و در کسب مال و ثروت موفق گردید که (به قول خودش: اگر بر خاک دست بگذارم، طلا میشود) کالاها و اموال تجارت او بر هفتصد شتر حمل و روزی که وارد مدینه میشد، غوغایی در شهر برپا میگشت([۶]).
بعضی از صحابه مغازه دایر کردند، محل کار حضرت ابوبکر صدیق در «سنح» بود و در آنجا بزازی (پارچه فروشی) میکرد. حضرت عثمان در بازار «بنیقینقاع» به خرید و فروش خرما میپرداخت([۷]). حضرت عمر نیز مشغول تجارت شد([۸]). و دامنۀ تجارت و بازرگانیاش تا ایران نیز گسترش یافته بود([۹]). سایر صحابه نیز به تجارتهای کوچک و بزرگ مشغول شدند.
در صحیح بخاری مذکور است: وقتی مردم دربارۀ کثرت روایت حدیث به حضرت ابوهریره اعتراض کردند و گفتند: چرا دیگر اصحاب اینقدر حدیث روایت نمیکنند؟ او در پاسخ اظهار داشت: تقصیر من در این مورد چیست؟ آنها مشغول تجارت و کسب و کار در بازار بودند و من شب و روز در بارگاه نبوت حضور داشتم.
وقتی خیبر فتح گردید، تمام مهاجرین نخلستانهای انصار را به آنان برگرداندند.
در صحیح مسلم، باب الجهاد روایت است که:
«أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَمَّا فَرَغَ مِنْ قِتَالِ أَهْلِ خَیْبَرَ، وَانْصَـرَفَ إِلَى الْـمَدِینَهِ، رَدَّ الْـمُهَاجِرُونَ إِلَى الْأَنْصَارِ مَنَائِحَهُمُ الَّتِی کَانُوا مَنَحُوهُمْ مِنْ ثِمَارِهِمْ».
«وقتی آن حضرت صلی الله علیه و سلم از جنگ خیبر فارغ شد و به مدینه باز گشت، مهاجرین نخلستانهای انصار را که به آنها هدیه کرده بودند، مسترد نمودند».
مشکل مسکن مهاجرین به این صورت حل شد که انصار زمینهای خالی از مسکن و بدون زراعت خود را که در جوار خانههایشان قرار داشت به آنان واگذار کردند و آنهایی که زمین نداشتند، از خانههای مسکونی خود چند اتاق را به مهاجرین دادند. قبل از همه، حارثه بن نعمان، زمین متصل به منزل خود را تقدیم کرد. افراد قبیله بنیزهره در ساخت، به حضرت زبیر بن عوام یک قطعه زمین بزرگ رسید، به حضرت عثمان، مقداد و عبید، نیز جنب خانههای انصار، زمینهای واگذار شد([۱۰]). اسامی بعضی از کسانی که بر اثر پیمان مؤاخات و برادری، با یکدیگر برادر دینی قرار گرفتند، به شرح صفحۀ بعد میباشد([۱۱]):
****
از مهاجرین: | از انصار: |
حضرت ابوبکر | حضرت خارجه بن زید انصاری |
حضرت عمر | حضرت عتبان بن مالک انصاری |
حضرت عثمان | حضرت اوس بن ثابت انصاری |
حضرت ابوعبیده جراح | حضرت سعد بن معاذ انصاری |
حضرت زبیر بن العوام | حضرت سلامه بن دقش |
حضرت مصعب بن عمیر | حضرت ابوایوب انصاری |
حضرت عمار بن یاسر | حضرت حذیفه بن یمان |
حضرت ابوذر غفاری | حضرت منذر بن عمرو |
حضرت سلمان فارسی | حضرت ابودرداء |
حضرت بلال | حضرت ابو رویحه |
حضرت ابوحذیفه بن عتبه بن ربیعه | حضرت عباد بن بشر |
حضرت سعید بن زید بن عمرو بن نفیل | حضرت ابی بن کعب |
رابطۀ اخوت به نظر میرسد به منظور سر و سامان دادن به مهاجران بیخانمان و به عنوان یک ضرورت مقطعی برقرار شده بود؛ اما در حقیقت انجام این عمل وسیلهای برای تکمیل اهداف بزرگ اسلامی قرار گرفت، اسلام عبارت از حاکمیت تهذیب اخلاق و تکمیل فضایل است؛ و بدین منظور نیاز به وزراء، صاحبان تدبر و اندیشه و سپهسالاران میدان نبرد میباشد، به برکت و میمنت شرف صحبت و همنشینی با رسول اکرم صلی الله علیه و سلم این قابلیتها و استعدادها در مهاجرین پدید آمده بود، و این صلاحیت را داشتند که از مکتب تربیت آنان دیگر صاحبان استعداد هم تربیت شده، جامعه بشری را به سوی هدایت و تعالی سوق دهند.
بنابراین، در ایجاد رابطۀ اخوّت اسلامی این امر ملاحظه شده بود که میان استاد و شاگرد، آن هماهنگی رفتاری و سلیقهای که برای تربیت پذیری لازم است، مراعات شود. با بررسی و تحقیق بیشتر در مورد قضیه عقد اخوت بین مهاجرین و انصار معلوم میشود، میان هردو نفری که باهم برادر قرار داده شدند، امر تفاهم سلیقهای و رفتاری و خانوادگی نیز ملحوظ گردیده بود. هرگاه به این امر از دیدگاه سطحی و نظری توجیه کنیم شاید چنین پنداریم که در چنین مدت کوتاهی موازنۀ صحیح طبایع و سلیقههای دهها نفر غیرممکن به نظر برسد، اما باید بپذیریم که این از ویژگیها و خصوصیات مقام نبوت به حساب میآید.
حضرت سعید بن زید از عشرۀ مبشره است، پدر او «زید» قبل از بعثت آن حضرت صلی الله علیه و سلم پیرو آیین ابراهیمی و گویا مقدمۀ جیش اسلام بود، سعید در آغوش وی تربیت یافته بود، از این جهت به محض شنیدن دعوت اسلام به آن لبیک گفت، مادرش نیز همراه با او یا قبل از او مسلمان شده بود. حضرت عمر رضی الله عنه در خانۀ سعید بن زید و با تشویق او به اسلام گرایش حاصل نمود، سعید و ابی بن کعب با یکدیگر برادر قرار داده شدند؛ سعید به لحاظ علم و فضل از فضلای صحابه بود، ابی بن کعب به مقامی رسید که حضرت عمر به او «سید المسلمین» میگفت، از منشیان بارگاه نبوت و در فن قرائت، پیشوا و صاحب نظر بود([۱۲]).
ابوحذیفه فرزند عتبه بن ربیعه رییس قبیله قریش بود، به همین جهت با عباد بن بشر سردار قبیلۀ اشهل، برادر قرار داده شد. حضرت ابوعبیده بن جراح که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم به وی لقب «أمین الأمه» داده بودند، از یک سو فاتح آینده شام بود و از طرف دیگر عاطفۀ پدری و فرزندی در مقابل اسلام، او را تحت تأثیر قرار نمیداد، چنانکه در غزوۀ بدر وقتی پدرش در مقابلش قرار گرفت، نخست حقوق پدری را رعایت کرد. ولی سرانجام، پدر را فدای اسلام نمود، رابطه اخوت وی با سعد ابن معاذ رییس قبیلۀ اوس برقرار شد، سعد ابن معاذ نیز مظهر کاملی از ایثار و جاننثاری در راه اسلام بود، بنی قریظه حلیف و همپیمان او بود و از نظر عربها رابطۀ همپیمانی با رابطۀ اخوت و ابوت برابر است، با وجود این هنگامی که بنی قریظه در مقابل اسلام قرار گرفتند، وی چهارصد نفر از حلیفان و همپیمانان خود را فدای اسلام کرد.
میان بلال و ابو رویحه، سلمان فارسی و ابودرداء، عمار بن یاسر و حذیفه بن یمان، مصعب و ابوایوب انصاری چنان وحدت و یکدلی وجود داشت که بر اثر آن نه فقط شاگرد از استاد بلکه استاد از شاگرد کسب فیض میکرد؛ حضرت عبدالرحمن بن عوف در مدینه ظرف پر از پنیر بر سر گذاشته و میفروخت، و در کنار سعد بن ربیع برادر دینی خود که ثروتمند بود، به چنان ثروت و دارایی دست یافت که شرح آن قبلاً بیان شد. انصار به قدری از مهاجرین پذیرایی نموده و حق برادری و مهماننوازی را ادا کردند که در تاریخ، نظیری برای آن نمیتوان یافت. وقتی بحرین فتح گردید، رسول اکرم صلی الله علیه و سلم انصار را طلبیده فرمودند: «قصد دارم تا آن را میان شما تقسیم کنم». انصار گفتند: نخست همان مقدار زمین به برادران مهاجر ما داده شود آنگاه ما قبول خواهیم کرد([۱۳]).
در یکی از روزها شخصی به محضر آن حضرت صلی الله علیه و سلم حاضر شد و عرض کرد: شدیداً گرسنه هستم، آن حضرت از اهل بیت پرسیدند: «آیا چیزی برای خوردن هست»؟ جواب رسید: فقط آب موجود است، آن حضرت رو به حضار کرد و فرمود: «آیا کسی هست که از این شخص میزبانی کند؟» حضرت ابوطلحه عرض نمود: «من حاضرم». سپس او را به خانۀ خود برد، همسرش گفت: فقط غذای بچهها هست چیزی دیگر نیست، ابوطلحه به همسرش گفت: چراغ را خاموش کن و همان غذا را جلوی مهمان قرار بده، هرسه نفر سر سفرۀ غذا نشستند. ابوطلحه و همسرش فقط دست را تا کاسه میبردند و خالی بر دهان میگذاشتند تا به میهمان وانمود کنند که دارند غذا میخورند، دربارۀ همین واقعه این آیه نازل گردید:
﴿وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَهٞ﴾ [الحشر: ۹].
«دیگران را بر خود ترجیح میدهند گرچه دچار فقر باشند».
[۱]– ذکر مؤاخاه و اسامی افراد مفصلاً در ابن هشام /۱۷۸، و واقعه عبدالرحمن بن عوف در صحیح بخاری، کتاب المناقب، باب إیخاء النبی صلی الله علیه و سلم مذکور است.
[۲]– صحیح بخاری، /۳۱۳٫
[۳]– صحیح بخاری /۳۱۲٫
[۴]– فتوح البلدان طبع اروپا /۲۰٫
[۵]– این جریان در دو جا در صحیح بخاری مذکور است، کتاب البیوع و باب کیف آخی النبی صلی الله علیه و سلم بین المهاجرین والأنصار، باب الولیمه ولو بشاه. (سلیمان ندوی)
[۶]– أسد الغابه ۳/ ۳۱۴ – ۳۱۵٫
[۷]– ابن سعد ۳/ ۱۳۰٫
[۸]– مسند احمد بن حنبل ۴/ ۴۰۰٫
[۹]– ابن حنبل ۳/ ۳۴۷٫
[۱۰]– تمام این تفاصیل در معجم البلدان، ذکر مدینه منوره موجود اند.
[۱۱]– ابن هشام /۱۷۹٫
[۱۲]– اصابه، ذکر ابی بن کعب.
[۱۳]– صحیح بخاری، فضایل انصار.