لحظه وفات عمرو بن عاص رضی الله عنه

عمرو بن عاص رضی الله عنه یکی از تیزهوشان عرب بود و همواره می‌ گفت: شگفتا از کسی که مرگ به سراغش آمده و عقل با اوست، چگونه نمی‌ تواند آن را توصیف کند.

وقتی مرگ به سراغش آمد، خیلی بی ‌تابی کرد. پسرش سخنش را به یادش آورد و گفت: پدر جان، مرگ را برای من توصیف کن.

گفت: فرزندم، مرگ بزرگ ‌تر از آن است که توصیف شود.

ولی من آن را به ذهن تو نزدیک خواهم کرد. من به گونه‌ ای هستم که گویا سلسله جبال رضوی روی گردنم است، گویا در شکمم خار است و به گونه ای هستم که گویا جانم از سوراخ سوزنی خارج می ‌شود

پسرش عبدالله رضی الله عنه به او گفت: پدر جان این بی ‌تابی چیست؟ درحالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم تو را به خود نزدیک می ‌کرد و تو را به عنوان کارگزار انتخاب نمود؟

گفت: فرزندم، این در گذشته بود. به تو خواهم گفت. به الله سوگند من نمی‌ دانم این به خاطر محبت بود یا به خاطر تألیف و به دست آوردن دل.

وقتی فشار بر او زیاد شد دستش را بر چانه ‌اش گذاشت و گفت: بارالها! تو به ما دستور دادی و ما ترک کردیم، ما را نهی کردی و ما انجام دادیم و چیزی جز مغفرتت به درد مان نمی‌ خورد.

سپس شروع کرد به تکرار لا إله إلا الله تا روحش از بدنش خارج شد و از دنیا رفت

روایت حاکم در “المستدرک” و آن را صحیح دانسته است. ذهبی در “التلخیص” در مورد آن سکوت کرده است. “الطبقات الکبری” تألیف ابن سعد.

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …