با وجود اتمام حجت و رفعِ عذر، بر اساس رحمت و فضل الهی، الله متعال که بسیار آگاه و بی نهایت خبردار است، با حکمت رسا و بالغ خویش نخواست آدمیزاد را فقط به مقتضای میثاق فطری بازخواست کند. و اراده کرد تا وقتی دلیل را از طریق رسالت ارائه نداده است، کسی را مجازات نکند. الله متعال فرموده است:﴿وَمَا کُنَّا مُعذِّبینَ حتِّی نَبعَثَ رَسُولاً﴾: اسراء / ۱۵.
(ما تا پیامبری را مبعوث نکردیم، عذاب دهنده نبودیم).
در نتیجه الله متعال پی در پی پیامبران را گسیل داشت، تا مردم را به نخستین پیمانشان با آفریدگار و به امانت بزرگ که در زمین آن را فقط بر دوش انسان نهاد، یادآوری کنند. به آنان امر میکند تا به مقتضای جانشینی که الله متعال در زندگی دنیا به آنان داده است، ملزم و پایبند باشند. خواست آخرین عذر و بهانه هایی که بنی آدم دست آویز خود قرار می دهد را، از آنان بگیرد. فرمود:﴿ رُّسُلًا مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَلِئَلَّا یَکُونَلِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾: نساء / ۱۵۶.
(پیامبرانی که مژده رسان و بیم دهنده بودند تا مردم را پس از فرستادن پیامبران، عذر و بهانه ای نباشد).
امام ابن قیم جوزی رحمه الله میگوید: واضحترین و روشنترین چیزی که در عقل و خِردها وجود دارد، درک عقل به کمال آفریدگارِ این جهان، و پاک و منزّه بودنش از عیب و نقص است؛ و پیامبران هم برای یادآوری همین شناخت و تفصیل آن آمدهاند. همینطور در فطرت انسان به خوشبخت و بدبخت بودنِ انسان و به سزا و جزایی که پیامد این حالات است، در جایی غیر از این دنیا، اقرار شده است. اما تفصیل و بیانِ آن سزا و جزا و سعادت و شقاوت، جز از طریق پیامبران فهمیده نمیشود. لذا فرستادگان الهی به آنچه در سرشت ها نهفته است، یادآوری میکنند و آن را شرح و بسط می دهند. پس عقلِ صریح با نقلِ صحیح، موافق و همسو است. شریعت و فطرت هم با یکدیگر تطابق دارند و مخالف و معارض هم نیستند[۱].
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می گوید: همچنین طلب آمرزش و توبه، از زمانی بوده است که شخص نمیدانسته این کار زشت و ناروا است؛ و قبل از زمانی بوده که از روی ندانمکاری عملی انجام داده و یا ترکش کرده است. و آن پیش از دوران بعثت پیامبران بوده است. جلوتر از این که بر او اتمام حجت شود توبه و استغفار موجود بوده است. از همین روست که الله متعال فرموده است: ﴿وما کنا معذبین حتی نبعث رسولاً ﴾: (ما تا پیامبری را مبعوث نکردیم، عذاب دهنده نبودیم)… لذا آنچه قبل از آمدن پیامبران هم انجام داده بودند، زشت و ناپسند و بد بوده است، لیکن هنوز بر آنان اتمام حجت نشده بود؛ مگر با آمدن فرستادگان. این سخن، نظر جمهور علما رحمهم الله است… .
تمام علمای سلَف (گذشته) و خلَف (معاصر) بر این باورند که تمام اعمال جاهیت و شرک، قبل از آمدن پیامبران، از امور زشت و ناپسند بوده است؛ لیکن تا پیامبران نیامدند، آنان هرگز مستحق عذاب و مجازات نبوده اند[۲].
و اینگونه الله متعال انسان را در زندگی دنیا به حال خود رها نکرده است. بلکه از دوران آدم صلی الله علیه و سلم تا زمانی که زمین را دوباره به ارث ببرد، مُدام آدمیزاد را با برنامهی نبوّت و نور آن احاطه نموده است. و رسالتهای همدوش با دیدهبانیِ عقل و فطرت و تعامل آنها با دیگر مخلوقات هستی که از آیات ثابت الاهی هستند، گلدستهها و منارههایی را تشکیل میدهند که انسان را در مسیر تلاشش به سوی آفریدگار رهنمون می کند. مناره هایی که انسانهای خارج شده از مسیر را دوباره به راه راست باز میگرداند.
لیکن اکثر انسانها با پیامبرانشان از درِ مخالفت درآمدند ﴿ فَأَبَى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّاکُفُورًا﴾: اسراء / ۷۹.
(ولی بیشتر مردم جزکفران نخواستند). و هر کس هم که خواست ایمان آورد، ایمان آورد. افسوس که چه اندکاند! و این سنّت الاهی در آفرینش بندگانش است:
﴿ وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الْأَرْضِیُضِلُّوکَعَن سَبِیلِ اللَّهِ﴾: انعام / ۱۱۶.
(اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی تو را از راه الله گمراه می کنند).
﴿ وَلَن تَجِدَلِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلاً﴾: احزاب ۶۲
(و برای شیوه و روش الله هرگز تغییر و دگرگونی نخواهی یافت).
الله متعال فرموده است: ﴿ کَانَ النَّاسُأُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾: بقره / ۲۱۳.
(مردم گروهی واحد و یک دست بودند، پس الله پیامبرانی را مژده دهنده و بیمرسان برانگیخت، و با آنان به درستی و راستی کتاب را نازل کرد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند، داوری کند. و اختلاف را در آن پدید نیاوردند مگر کسانی که به آنان کتاب داده شد، بعد از دلایل و برهانهای روشن و آشکاری بود که برای آنان آمد، (بر اثر) برتری جویی و حسد در میان خودشان بود. پس الله اهل ایمان را به توفیق خود، به حقّی که در آن اختلاف کردند، راهنمایی کرد. و الله هر که را بخواهد به راهی راست هدایت میکند).
ابن کثیر رحمه الله میگوید: ابن عباس س گوید: کان بین نوح و آدم عشره قرون کلهم علی شریعه من الحق فاختلفوا، فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین…: (میان نوح و آدم ده قرن فاصله بود. همه بر شریعتی از حق استوار بودند؛ ولی اختلاف کردند؛ در نتیجه الله پیامبرانی را مژده دهنده و بیمرسان فرستاد… ).
و از قتاده روایت است: همگان بر هدایت بودند ولی بعداً اختلاف کردند، لذا الله پیامبران را مبعوث داشت؛ و اولین کسی را که فرستاد نوح بود. مجاهد هم به همین معتقد است چنانکه ابن عباس رضی الله عنه از اول همین را میگفت… چرا که مردم همه بر دین آدم علیه السلام بودند تا اینکه بعداً بتپرست شدند. در نتیجه نوح علیه السلام را به سویشان فرستاد و او اولین فرستادهای بود که برای اهل زمین ارسال شد.
به همین منظور الله متعال فرموده است: ﴿ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُبَغْیًا بَیْنَهُمْ ﴾: بقره / ۲۱۳.
(و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. در آن اختلاف نکردند مگر کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانههای روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند). یعنی بعد از اینکه دلایل و براهین برایشان برپا داشته شد، در آن اختلاف کردند؛ علت هم ستمگری و تجاوزی بود که گروهی بر گروهی دیگر روا میداشتند.﴿فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوالِمَا اخْتَلَفُوافِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ﴾: بقره / ۲۱۳
(پس الله اهل ایمان را به توفیق خود، به حقّی که در آن اختلاف کردند، راهنمایی کرد). یعنی در هنگام اختلافات، آنان بر همان اعتقادی بودند که قبل از اختلافات توسط پیامبران آورده شده بود. به الله یگانه که بی همتا است اخلاص داشتند و عبادتش میکردند. نماز بر پا داشته و زکات میپرداختند. لذا بر همان جریان قبل از بروز اختلافات بوده و از تنشها دوری گزیدند. آنان گواهان مردم در روز قیامت بودند. گواهانی بر قوم نوح، هود، صالح، شعیب، و آل فرعون بودند. گواه بودند که پیامبرانشان ابلاغ رسالت کرده و ایشان پیامبران خویش را دروغگو خواندند[۳].
۲. مجموع الفتاوی ج ۱۱ ص ۶۷۵ به بعد.
[۳]. تفسیر ابن کثیر ج۱ ص ۲۵۰.