از قیاس های فاسدِ عقلی که با آن مردم را می فریبند، این سخن آنان است: مثال آنان که در مورد مسایل فرعی صحبت می کنند، در حالی که دشمنان ما را محاصره کرده اند، مثال شخصی است که بر ساحل ایستاده است و شخصی دیگر با امواج گلاویز است و دست و پنجه نرم می کند و هر لحظه عنقریب است که غرق شود و او انگشتری طلایی هم در انگشت دارد؛ آن که در ساحل ایستاده است بدون توجه به اینکه زندگی آن بیچاره در خطر است و دارد می میرد، فریاد بر می آورد: های آقا! پوشیدن انگشتر طلایی حرام است.
در جواب باید گفت: شما فرع را بر اصلی قیاس می کنید که اصلاً مثل هم نیستند. اصلی که بر آن قیاس می شود، حالت ضرورت است. لذا بدون شک دفع ضررِ اکبر که باعث مرگ می شود، بر منکَرِ اصغر یا کوچک، که همان پوشیدن انگشتر طلایی باشد، مقدّم است. همینطور هم اگر دشمن بر ما هجوم آورد، همگی برای رویارویی با او بیرون خواهیم شد. بدون توجه به اختلافات فرعی. زیرا در اینجا منکرِ اکبر یا بزرگ، اهمیت دارد. اما فرع، که همان وضعیت جوامع کنونی ما است و شما آن را قیاس کردید، بدون شک در کشور ما کمتر از حالت ضرورتی است که در آن جانها و ادیان از بین رفته و کشت و زراعت و نسلها نابود گردد و مسلمانان به صورت عمومی با پیرمردان و زنان برای جهاد خارج شوند و … . البته در وهله ی اول این سخنِ بنده رد خواهد شد. یا حد اقل گوینده اش مورد سوء ظن قرار می گیرد؛ لیکن بنده از حقیقت زندگیِ معترضین برایش دلیل می آورم. می گویم: آیا حقیقتِ زندگی شما مثل زندگی شخصی است که خود را به آب انداخته و به هیچ چیز اعتنایی نمی کند؛ تا شخصی که با امواج دست وپنجه نرم می کند و نزدیک است غرق شود را، نجات دهد؟ و آیا این حقیقتِ قومی است که هشدار دهنده نزدشان آمده و آنان را به جهاد عمومی فرا می خواند؟ پس چرا اینگونه زندگی یکنواختی دارید که در آن از وسایل و امکانات ضروری و بلکه غیر ضروری و تزئینی لذت برده و بهره مند می شوید؟ میوه می خورید و در بسترها کامجویی کرده و در تفرّجگاهها و پارکها می لولید؟ هیچ کس به شما اعتراضی نمی کند و شما هم به دیگران خرده نمی گیرید که بگویید: (( اسلام از ریشه تهدید میشود! مسلمانان در دینشان مورد ستم واقع می شوند! آنگاه شما میوه می خورید بر بسترها کام می ستانید و در ساحلها و پارکها و جزایر، هواخوری می کنید))؟! پس چرا سدّ راه سنت می شوید؟ برایش مثالها می زنید؟ و عقلهاتان را برای ساختن چنین قیاسهای عقلیِ نادرستی به زحمت می اندازید؟ آیا سنت رسول الله در نزد شما از این مواردِ بیارزش دنیا هم بی ارزشتر است؟ آیا این سخن امیر المؤمنین عمر شما را از این سدِّ راه شدن باز نمی دارد که گفت: (( بگذارید سنت به راهش ادامه دهد، با سلیقه و نظر خویش جلویش را نگیرید )).
همچنین سخن سفیان : که می گوید: (( به اهل سنت به نیکی رفتار کنید، آنان غریب و بی کس اند)). و چرا نیرویتان را در جنگ با معاندینِ سنت و آنان که به ناحق از بدعتها دفاع می کنند، صرف نمی کنید؟
رسول الله صل الله علیه و سلم برایمان مثالی زده اند که از قیاسهای نادرستِ شما، راست و درست تر است؛ آنجا که می فرماید: «مَثَلُ القَائِمِ عَلَى حُدُودِ اللَّهِ وَالمُدْهِنِ فِیهَا کَمَثَلِ قَوْمٍ اسْتَهَمُوا عَلَى سَفِینَهٍ فِی البَحْرِ فَأَصَابَ بَعْضُهُمْ أَعْلَاهَا، وَأَصَابَ بَعْضُهُمْ أَسْفَلَهَا، فَکَانَ الَّذِینَ فِی أَسْفَلِهَا یَصْعَدُونَ فَیَسْتَقُونَ المَاءَ فَیَصُبُّونَ عَلَى الَّذِینَ فِی أَعْلَاهَا فَقَالَ الَّذِینَ فِی أَعْلَاهَا: لَا نَدَعُکُمْ تَصْعَدُونَ فَتُؤْذُونَنَا، فَقَالَ الَّذِینَ فِی أَسْفَلِهَا: فَإِنَّا نَنْقُبُهَا مِنْ أَسْفَلِهَا فَنَسْتَقِی، فَإِنْ أَخَذُوا عَلَى أَیْدِیهِمْ فَمَنَعُوهُمْ نَجَوْا جَمِیعًا وَإِنْ تَرَکُوهُمْ غَرِقُوا جَمِیعًا»: (مثال کسی که به اوامر و دستورات الهی پایبند است و کسی که به اوامر او التزام ندارد به گروهی شباهت دارند که در کشتی ای در دریا قرعه کشی می کنند، تعدادی در بالا و تعدادی در پایین کشتی قرار میگیرند، آنان که پایین کشتی قرار دارند بالا می روند و برای نوشیدن، آب می طلبند، آن گروه که در بالای کشتی قرار دارند می گویند: اجازه نمی دهیم شما بالا بیایید و ما را اذیت کنید، (گروه پایینی هم) می گویند: در طبقه ی خودمان سوراخی ایجاد کنیم و (از دریا آب برداریم) و بالایی ها را اذیت نکنیم، اگر جلوی آنها و تصمیمشان را نگیرند، همگی غرق می شوند؛ و اگر دستشان را بگیرند، خود و آنان، همگی نجات می یابند)[۱]. در نتیجه سکوت در مورد منکرات خواه در فروع باشد یا اصول، ظاهری باشد یا باطنی، سببی از اسبابِ نزولِ مجازات و عقوبات عمومی است[۲].
[۱] . بخاری/ ۲۴۹۳٫ احمد و ترمذی از حدیث تعمان بن بشیرا.
[۲] . همان. ص ۱۲۸ – ۱۲۹٫