نیز، نصوصِ قرآنی بیانگر این هستند که حکم خدای متعال، عدم برابر دانستنِ اموری است که باهم اختلاف دارند و اگر کسی در مورد خداوند متعال جایز بداند که خدا حکمِ امور مختلف را برابر میسازد، در واقع، دانسته یا ندانسته، چیزی را به خدا نسبت داده که در شأن خدا نیست، خدای متعال میفرماید: ﴿أَفَنَجۡعَلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ کَٱلۡمُجۡرِمِینَ٣۵ مَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ٣۶﴾ [القلم: ۳۵-۳۶]، «آیا فرمانبرداران را همچون گناهکاران یکسان میشماریم؟! شما را چه میشود؟! چگونه داوری میکنید»؟! نیز میفرماید: ﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّیَِّٔاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ کَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡیَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ٢١﴾ [الجاثیه: ۲۱]، «آیا کسانی که مرتکبِ گناهان و بدیها میشوند، گمان میبرند که ما آنان را همچون کسانی به شمار میآوریم که ایمان میآورند و کارهای پسندیده و خوب انجام میدهند و حیات و ممات و دنیا و آخرتشان یکسان میباشد؟ چه داوری و قضاوت بدی میکنند»! همچنین میفرماید: ﴿أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَٱلۡمُفۡسِدِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِینَ کَٱلۡفُجَّارِ٢٨﴾ [ص: ۲۸]، «آیا ما کسانی را که ایمان میآورند و کارهای شایسته انجام میدهند، همچون تبهکاران به شمار آوریم؟ و یا این که پرهیزگاران را با بزهکاران برابر داریم». پس، قرآن شاهدِ صحت و درستیِ قانون تساوی بین دو امر همسان و تفریق بین امرِ مختلف است و قیاس هم چیزی جز عمل به این قانون و اجرای آن بر وقایعی نیست که نصی در موردِ حکمِ آنها وارد نشده است، بدینگونه که مسایلی که نصی در مورد حکم آنها وجود ندارد، ملحق به چیزهایی میشوند که حکم منصوص دارند، اگر چنانچه آن دو واقعه در علّت مقتضیِ حکم باهم همسان و مساوی باشند.
استدلال نافیان قیاس حجیتی ندارد و نمیتواند دلیلی بر مدعای آنان باشد، زیرا وقتی به قیاس عمل میشود که در مسأله نصی وجود نداشته باشد، پس دیگر، مخالفِ این آیه نیست که میفرماید: ﴿لَا تُقَدِّمُواْ بَیۡنَ یَدَیِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾ [الحجرات: ۱]، «بر خدا و پیامبرش پیشی نگیرید و پیشدستی نکنید». نیز، قیاس حکم خدا را در واقعهای کشف میکند که در مورد حکم آن واقعه نص صریحی وجود ندارد و بنابراین، قیاس فقط حکم موجود را آشکار و روشن میسازد نه این که حکمی را که موجود نیست، ایجاد کند؛ پس مخالفتی با این آیه هم ندارد که میفرماید: ﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ﴾ [المائده: ۴۹]، «در میان آنان طبق چیزی حکم کن که خدا نازل کرده است». نیز، قیاس مفیدِ ظن راجح به صحت حکم است و ظن راجح هم برای اثباتِ احکام عملی کفایت میکند و بنابراین، مخالف این دو آیه نیست که میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ﴾ [الإسراء: ۳۶]، «از آنچه که به آن علم نداری، تبعیت مکن». و: ﴿وَإِنَّ ٱلظَّنَّ لَا یُغۡنِی مِنَ ٱلۡحَقِّ شَیۡٔٗا٢٨﴾ [النجم: ۲۸]، «ظن، انسان را از حق بینیاز نمیکند». مراد از این که در قرآن بیان همه چیز وجود دارد هم، بیانِ لفظی یا معنایی احکام است و به معنی نص صریح گذاشتن بر هر حکمی نیست و قیاس نیز دستاویزی به دلالتِ معنوی قرآن بر احکام است، پس نمیتوان از قیاس بینیاز شد.