قضاوت و داوری

در روز قیامت هنگامی‌که مردم به سوی پروردگارشان حشر می‌شوند و به خاطر شدت سختی که در آن قرار دارند خواری‌شان به اوج می‌رسد به سوی پروردگارشان میل و رغبت دارند تا اینکه بین آن‌ها قضاوت و داوری نماید.

پس هنگامی‌که ایستادن‌شان به طول انجامید و سختی‌شان شدت یافت به سوی پیامبران می‌روند تا برای آن‌ها نزد پروردگارشان شفاعت نمایند تا هرچه زودتر بین آن‌ها قضاوت و داوری کند.

الله متعال می‌فرماید: ﴿هَٰذَا یَوۡمُ لَا یَنطِقُونَ٣۵ وَلَا یُؤۡذَنُ لَهُمۡ فَیَعۡتَذِرُونَ٣۶ وَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ٣٧ هَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِۖ جَمَعۡنَٰکُمۡ وَٱلۡأَوَّلِینَ٣٨ فَإِن کَانَ لَکُمۡ کَیۡدٞ فَکِیدُونِ٣٩﴾ [المرسلات: ۳۵-۳۹].

«این [همان] روزی است که سخن نمی‌گویند. و به آن‌ها اجازه داده نمی‌شود تا عذرخواهی کنند. در آن روز، وای بر تکذیب‌کنندگان! این [همان] روز جدایی [و داوری] است که شما و گذشتگان را گرد آورده‌ایم. پس اگر [حیله و] نیرنگی دارید، آن را در حق من به کار گیرید».

عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ  قَالَ: «أُتِیَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم بِلَحْمٍ، فَرُفِعَ إِلَیْهِ الذِّرَاعُ، فَأَکَلَهُ – وَکَانَتْ تُعْجِبُهُ – فَنَهَسَ مِنْهَا نَهْسَهً، ثُمَّ قَالَ: أَنَا سَیِّدُ النَّاسِ یَوْمَ القِیَامَهِ، هَلْ تَدْرُونَ لِمَ ذَاکَ؟ یَجْمَعُ اللَّهُ النَّاسَ، الأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ، فَیُسْمِعُهُمُ الدَّاعِی، وَیَنْفُذُهُمُ البَصَرُ، وَتَدْنُو الشَّمْسُ مِنْهُمْ، فَبَلَغَ النَّاسَ مِنَ الْغَمِّ وَالْکَرْبِ مَا لَا یُطِیقُونَ، وَلَا یَحْتَمِلُونَ. فَیَقُولُ النَّاسُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: أَلَا تَرَوْنَ مَا قَدْ بَلَغَکُمْ؟ أَلَا تَنْظُرُونَ مَنْ یَشْفَعُ لَکُمْ إِلَى رَبِّکُمْ؟ فَیَقُولُ النَّاسُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: عَلَیْکُمْ بِآدَمَ، فَیَأْتُونَ آدَمَ، فَیَقُولُونَ: أَنْتَ أَبُو البَشَرِ، خَلَقَکَ اللَّهُ بِیَدِهِ، وَنَفَخَ فِیکَ مِنْ رُوحِهِ، وَأَمَرَ المَلَائِکَهَ فَسَجَدُوا لَکَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ أَلَا تَرَى مَا قَدْ بَلَغَنَا؟ فَیَقُولُ لَهُمْ آدَمُ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنَّهُ قَدْ نَهَانِی عَنِ الشَّجَرَهِ فَعَصَیْتُهُ، نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى نُوحٍ، فَیَأْتُونَ نُوحًا، فَیَقُولُونَ: یَا نُوحُ! أَنْتَ أَوَّلُ الرُّسُلِ إِلَى أَهْلِ الأَرْضِ، وَقَدْ سَمَّاکَ اللَّهُ عَبْدًا شَکُورًا، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ أَلَا تَرَى مَا قَدْ بَلَغَنَا؟ فَیَقُولُ لَهُمْ نُوحٌ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنَّهُ قَدْ کَانَتْ لِی دَعْوَهٌ دَعَوْتُهَا عَلَى قَوْمِی، نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى إِبْرَاهِیمَ، فَیَأْتُونَ إِبْرَاهِیمَ، فَیَقُولُونَ: یَا إِبْرَاهِیمُ! أَنْتَ نَبِیُّ اللَّهِ وَخَلِیلُهُ مِنْ أَهْلِ الأَرْضِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَیَقُولُ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنِّی قَدْ کَذَبْتُ ثَلَاثَ کَذِبَاتٍ – فَذَکَرَهُنَّ أَبُو حَیَّانَ فِی الحَدِیثِ – نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى مُوسَى، فَیَأْتُونَ مُوسَى، فَیَقُولُونَ: یَا مُوسَى! أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ، فَضَّلَکَ اللَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَبِکَلَامِهِ عَلَى البَشَرِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَیَقُولُ: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنِّی قَدْ قَتَلْتُ نَفْسًا، لَمْ أُومَرْ بِقَتْلِهَا، نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى عِیسَى، فَیَأْتُونَ عِیسَى، فَیَقُولُونَ: یَا عِیسَى! أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ، وَکَلَّمْتَ النَّاسَ فِی المَهْدِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَیَقُولُ عِیسَى: إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَلَمْ یَذْکُرْ ذَنْبًا، نَفْسِی، نَفْسِی، نَفْسِی، اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى مُحَمَّدٍ ج، قَالَ: فَیَأْتُونَ مُحَمَّدًا، فَیَقُولُونَ: یَا مُحَمَّدُ! أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ، وَخَاتَمُ الأَنْبِیَاءِ، وَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلَا تَرَى مَا نَحْنُ فِیهِ؟ فَأَنْطَلِقُ فَآتِی تَحْتَ العَرْشِ، فَأَخِرُّ سَاجِدًا لِرَبِّی ثُمَّ یَفْتَحُ اللَّهُ عَلَیَّ مِنْ مَحَامِدِهِ، وَحُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ شَیْئًا، لَمْ یَفْتَحْهُ عَلَى أَحَدٍ قَبْلِی، ثُمَّ یُقَالَ: یَا مُحَمَّدُ! ارْفَعْ رَأْسَکَ، سَلْ تُعْطَهْ وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَرْفَعُ رَأْسِی، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ! أُمَّتِی، یَا رَبِّ! أُمَّتِی، یَا رَبِّ! أُمَّتِی، فَیَقُولُ: یَا مُحَمَّدُ! أَدْخِلْ مِنْ أُمَّتِکَ مَنْ لَا حِسَابَ عَلَیْهِ، مِنَ البَابِ الأَیْمَنِ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّهِ، وَهُمْ شُرَکَاءُ النَّاسِ فِیمَا سِوَى ذَلِکَ مِنَ الأَبْوَابِ، ثُمَّ قَالَ: وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّ مَا بَیْنَ الْمِصْرَاعَیْنِ مِنْ مَصَارِیعِ الْجَنَّهِ، کَمَا بَیْنَ مَکَّهَ وَحِمْیَرٍ، وَکَمَا بَیْنَ مَکَّهَ وَبُصْرَى».[۱]

از ابوهریره روایت شده است که گفت: با رسول الله صلی الله علیه وسلم در مهمانی بودیم که دست گوسفندی را آوردند و او که دست گوسفند را دوست داشت، به آن گازی زد و فرمود: «من سرور و آقای مردم در روز قیامت هستم؛ آیا علتش را می‌دانید؟ الله، اولین و آخرینِ انسان‌ها را در یک میدان، جمع می‌کند؛ به گونه‌ای که صدا به همه‌ی آن‌ها می‌رسد و چشم، همه‌ی آن‌ها را می‌بیند و خورشید، نزدیک می‌شود. مردم به اندازه‌ای ناراحت و غمگین می‌شوند که تاب و تحمل خود را از دست می‌دهند و می‌گویند: آیا نمی‌بینید که به چه مشقتی‌ گرفتار شده‌اید؟ آیا کسی را نمی‌یابید که نزد پروردگارتان برای شما شفاعت کند؟ آن گاه برخی از آن‌ها به برخی دیگر می‌گویند: نزد پدرتان آدم بروید. پس نزد آدم می‌روند و به او می‌گویند: ای آدم! تو ابوالبشر هستی. الله تو را با دست خویش خلق کرد و از روحی که خود آفرید، در تو دمید و به فرشتگان دستور داد که تو را سجده کنند و آن‌ها نیز برای تو سجده کردند؛ آیا برای ما نزد پروردگارت شفاعت نمی‌کنی؟ آیا نمی‌بینی که چه حال و روزی داریم و به چه مشقتی گرفتار شده‌ایم؟ آدم ÷ می‌گوید: امروز، پروردگارم چنان خشمگین است که پیش از این، هرگز چنین خشمگین نشده است و پس از این هم، هرگز چنین خشمگین نخواهد شد. او مرا از خوردن میوه‌ی ممنوعه بازداشت؛ اما من نافرمانی کردم- و از آن خوردم؛ از این رو- من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد کسی دیگر بروید. نزد نوح بروید. پس آن‌ها نزد نوح ÷ می‌روند و می‌گویند: ای نوح! تو نخستین پیامبرِ مرسَل به سوی ساکنان زمین هستی‌ و الله تو را بنده‌ی سپاس‌گزار نامیده است. می‌بینی که چه حالی داریم؟ نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن. نوح ÷ می‌گوید: امروز پروردگارم چنان خشمگین است که پیش از این هرگز چنین خشمگین نشده و پس از این هم، هرگز چنین خشمگین نخواهد شد. من این دعا را در سابقه‌ی خود دارم که برای نابودی قوم خویش دعا کردم و اینک به حال خود گرفتارم، به حال خود گرفتارم، به حال خود گرفتارم. نزد کسی دیگر بروید. نزد ابراهیم بروید. پس آن‌ها نزد ابراهیم ÷ می‌روند و می‌گویند: ای ابراهیم! تو پیامبرِ الله و دوستِ برگزیده‌اش در میان اهل زمین هستی و اینک می‌بینی که چه حال و روزی داریم؛ نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن. ابراهیم ÷ می‌گوید: امروز پروردگارم چنان خشمگین است که پیش از این هرگز چنین خشمگین نشده و پس از این هم، هرگز چنین خشمگین نخواهد شد. من سه دروغ گفته‌ام -ابوحیان در روایتش آن سه دروغ ابراهیم را بیان می‌کند- و اینک به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد کسی دیگر بروید. نزد موسی بروید. پس آن‌ها نزد موسی ÷ می‌روند و می‌گویند: ای موسی! تو فرستاده‌ی الله هستی. الله تو را با رسالت و کلامِ خود- یعنی با هم‌صحبتیِ خویش- بر سایر مردم برتری داده است. می‌بینی که چه حال و روزی داریم؛ آیا نزد پروردگارت برای ما شفاعت نمی‌کنی؟ موسی می‌گوید: امروز پروردگارم چنان خشمگین است که پیش از این، هرگز چنین خشمگین نشده و پس از این هم، هرگز چنین خشمگین نخواهد شد. من، انسانی را کشتم که دستورش را نداشتم. من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد کسی دیگر بروید. نزد عیسی بروید. پس آن‌ها نزد عیسی می‌روند و می‌گویند: ای عیسی! تو فرستاده‌ی الله و کلمه‌ی اویی که به مریم القا کرد و نیز روحی از سوی الله هستی- که جبرئیل در مریم دمید-؛ و در کودکی، آن گاه که در گهواره بودی، با مردم سخن گفتی. می‌بینی که چه حال و روزی داریم؛ آیا نزد پروردگارت برای ما شفاعت نمی‌کنی؟ عیسی می‌گوید: امروز پروردگارم چنان خشمگین است که پیش از این هرگز چنین خشمگین نشده و پس از این هم، هرگز چنین خشمگین نخواهد شد. عیسی اگرچه گناهی ذکر نمی‌کند، اما می‌گوید: من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد کسی دیگر بروید. نزد محمد صلی الله علیه وسلم بروید؛ پس مردم نزد محمد صلی الله علیه وسلم می‌روند». پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «مردم نزد من می‌آیند و می‌گویند: ای محمد! تو فرستاده‌ی الله و خاتم پیامبران هستی و الله گناهان اول و آخرت را بخشیده است؛ نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن. آیا نمی‌بینی که چه حال و روزی داریم؟ آن گاه من به راه می‌افتم و زیر عرش می‌روم و برای پروردگارم به سجده می‌افتم. سپس الله دروازه‌های حمد و ثنایش را به روی من می‌گشاید؛ به گونه‌ای که پیش‌تر برای هیچ کس نگشوده است. آن گاه به من گفته می‌شود: ای محمد! سرت را بلند کن و درخواست خود را مسألت نما که به تو داده می‌شود و شفاعت کن که پذیرفته می‌گردد. پس من سرم را بلند می‌کنم و می‌گویم: پروردگارا! امتم. پروردگارا! امتم. پروردگارا! امتم. آن گاه به من گفته می‌شود: ای محمد! آن دسته از امتت را که حساب و کتابی ندارند، از دروازه‌ی راست درهای بهشت، به درون بهشت ببر. همچنین آن‌ها در سایر دروازه‌های بهشت با سایر مردم شریکند- و می‌توانند از سایر دروازه‌ها نیز وارد بهشت شوند-». سپس افزود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، فاصله‌ی هر دو لنگه از لنگه‌های درهای بهشتی، به اندازه‌ی فاصله‌ی بین مکه و حمیرَ (منطقه‌ای در قسمت غربی صنعای یمن) یا بین مکه و بُصری (شهری در شام) است».

عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ قَالَ: قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَلْ نَرَى رَبَّنَا یَوْمَ القِیَامَهِ؟ قَالَ: هَلْ تُضَارُونَ فِی رُؤْیَهِ الشَّمْسِ وَالقَمَرِ، إِذَا کَانَتْ صَحْوًا؟ قُلْنَا: لاَ، قَالَ: فَإِنَّکُمْ لاَ تُضَارُونَ فِی رُؤْیَهِ رَبِّکُمْ یَوْمَئِذٍ، إِلَّا کَمَا تُضَارُونَ فِی رُؤْیَتِهِمَا، ثُمَّ قَالَ: یُنَادِی مُنَادٍ: لِیَذْهَبْ کُلُّ قَوْمٍ إِلَى مَا کَانُوا یَعْبُدُونَ، فَیَذْهَبُ أَصْحَابُ الصَّلِیبِ مَعَ صَلِیبِهِمْ، وَأَصْحَابُ الأَوْثَانِ مَعَ أَوْثَانِهِمْ، وَأَصْحَابُ کُلِّ آلِهَهٍ مَعَ آلِهَتِهِمْ، حَتَّى یَبْقَى مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، وَغُبَّرَاتٌ مِنْ أَهْلِ الکِتَابِ، ثُمَّ یُؤْتَى بِجَهَنَّمَ تُعْرَضُ کَأَنَّهَا سَرَابٌ، فَیُقَالُ لِلْیَهُودِ: مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؟ قَالُوا: کُنَّا نَعْبُدُ عُزَیْرَ ابْنَ اللَّهِ، فَیُقَالُ: کَذَبْتُمْ، لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ صَاحِبَهٌ وَلاَ وَلَدٌ، فَمَا تُرِیدُونَ؟ قَالُوا: نُرِیدُ أَنْ تَسْقِیَنَا، فَیُقَالُ: اشْرَبُوا، فَیَتَسَاقَطُونَ فِی جَهَنَّمَ، ثُمَّ یُقَالُ لِلنَّصَارَى: مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؟ قَالُوا: کُنَّا نَعْبُدُ المَسِیحَ ابْنَ اللَّهِ، فَیُقَالُ: کَذَبْتُمْ، لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ صَاحِبَهٌ، وَلاَ وَلَدٌ، فَمَا تُرِیدُونَ؟ قَالُوا: نُرِیدُ أَنْ تَسْقِیَنَا، فَیُقَالُ: اشْرَبُوا، فَیَتَسَاقَطُونَ فِی جَهَنَّمَ، حَتَّى یَبْقَى مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، فَیُقَالُ لَهُمْ: مَا یَحْبِسُکُمْ وَقَدْ ذَهَبَ النَّاسُ؟ فَیَقُولُونَ: فَارَقْنَاهُمْ وَنَحْنُ أَحْوَجُ مِنَّا إِلَیْهِ الیَوْمَ، وَإِنَّا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی: لِیَلْحَقْ کُلُّ قَوْمٍ بِمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ، وَإِنَّمَا نَنْتَظِرُ رَبَّنَا، قَالَ: فَیَأْتِیهِمُ الجَبَّارُ فِی صُورَهٍ غَیْرِ صُورَتِهِ الَّتِی رَأَوْهُ فِیهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ، فَیَقُولُ: أَنَا رَبُّکُمْ، فَیَقُولُونَ: أَنْتَ رَبُّنَا، فَلاَ یُکَلِّمُهُ إِلَّا الأَنْبِیَاءُ، فَیَقُولُ: هَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ آیَهٌ تَعْرِفُونَهُ؟ فَیَقُولُونَ: السَّاقُ، فَیَکْشِفُ عَنْ سَاقِهِ، فَیَسْجُدُ لَهُ کُلُّ مُؤْمِنٍ، وَیَبْقَى مَنْ کَانَ یَسْجُدُ لِلَّهِ رِیَاءً وَسُمْعَهً، فَیَذْهَبُ کَیْمَا یَسْجُدَ، فَیَعُودُ ظَهْرُهُ طَبَقًا وَاحِدًا، ثُمَّ یُؤْتَى بِالْجَسْرِ، فَیُجْعَلُ بَیْنَ ظَهْرَیْ جَهَنَّمَ، قُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا الجَسْرُ؟ قَالَ: مَدْحَضَهٌ مَزِلَّهٌ، عَلَیْهِ خَطَاطِیفُ، وَکَلاَلِیبُ وَحَسَکَهٌ مُفَلْطَحَهٌ، لَهَا شَوْکَهٌ عُقَیْفَاءُ، تَکُونُ بِنَجْدٍ، یُقَالُ لَهُ: السَّعْدَانُ، المُؤْمِنُ عَلَیْهَا کَالطَّرْفِ، وَکَالْبَرْقِ، وَکَالرِّیحِ، وَکَأَجَاوِیدِ الخَیْلِ وَالرِّکَابِ، فَنَاجٍ مُسَلَّمٌ، وَنَاجٍ مَخْدُوشٌ وَمَکْدُوسٌ فِی نَارِ جَهَنَّمَ، حَتَّى یَمُرَّ آخِرُهُمْ یُسْحَبُ سَحْبًا، فَمَا أَنْتُمْ بِأَشَدَّ لِی مُنَاشَدَهً فِی الحَقِّ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنَ المُؤْمِنِ یَوْمَئِذٍ لِلْجَبَّارِ، وَإِذَا رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ نَجَوْا فِی إِخْوَانِهِمْ، یَقُولُونَ: رَبَّنَا إِخْوَانُنَا، کَانُوا یُصَلُّونَ مَعَنَا، وَیَصُومُونَ مَعَنَا، وَیَعْمَلُونَ مَعَنَا، فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: اذْهَبُوا فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالَ دِینَارٍ مِنْ إِیمَانٍ فَأَخْرِجُوهُ، وَیُحَرِّمُ اللَّهُ صُوَرَهُمْ عَلَى النَّارِ، فَیَأْتُونَهُمْ وَبَعْضُهُمْ قَدْ غَابَ فِی النَّارِ إِلَى قَدَمِهِ، وَإِلَى أَنْصَافِ سَاقَیْهِ، فَیُخْرِجُونَ مَنْ عَرَفُوا، ثُمَّ یَعُودُونَ فَیَقُولُ: اذْهَبُوا فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالَ نِصْفِ دِینَارٍ فَأَخْرِجُوهُ، فَیُخْرِجُونَ مَنْ عَرَفُوا، ثُمَّ یَعُودُونَ فَیَقُولُ: اذْهَبُوا فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ مِنْ إِیمَانٍ فَأَخْرِجُوهُ، فَیُخْرِجُونَ مَنْ عَرَفُوا».

قَالَ أَبُو سَعِیدٍ: فَإِنْ لَمْ تُصَدِّقُوا فَاقْرَءُوا: اللَّهَ لَا یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ وَإِنْ تَکُ حَسَنَهً، فَیَشْفَعُ النَّبِیُّونَ وَالمَلاَئِکَهُ وَالمُؤْمِنُونَ، فَیَقُولُ الجَبَّارُ: بَقِیَتْ شَفَاعَتِی، فَیَقْبِضُ قَبْضَهً مِنَ النَّارِ، فَیُخْرِجُ أَقْوَامًا قَدْ امْتُحِشُوا، فَیُلْقَوْنَ فِی نَهَرٍ بِأَفْوَاهِ الجَنَّهِ، یُقَالُ لَهُ مَاءُ الحَیَاهِ، فَیَنْبُتُونَ فِی حَافَتَیْهِ، کَمَا تَنْبُتُ الحِبَّهُ فِی حَمِیلِ السَّیْلِ – قَدْ رَأَیْتُمُوهَا إِلَى جَانِبِ الصَّخْرَهِ، وَإِلَى جَانِبِ الشَّجَرَهِ، فَمَا کَانَ إِلَى الشَّمْسِ مِنْهَا کَانَ أَخْضَرَ، وَمَا کَانَ مِنْهَا إِلَى الظِّلِّ کَانَ أَبْیَضَ – فَیَخْرُجُونَ کَأَنَّهُمُ اللُّؤْلُؤُ، فَیُجْعَلُ فِی رِقَابِهِمُ الخَوَاتِیمُ، فَیَدْخُلُونَ الجَنَّهَ، فَیَقُولُ أَهْلُ الجَنَّهِ: هَؤُلاَءِ عُتَقَاءُ الرَّحْمَنِ، أَدْخَلَهُمُ الجَنَّهَ بِغَیْرِ عَمَلٍ عَمِلُوهُ، وَلاَ خَیْرٍ قَدَّمُوهُ، فَیُقَالُ لَهُمْ: لَکُمْ مَا رَأَیْتُمْ وَمِثْلَهُ مَعَهُ».[۲]

از ابوسعید خدری روایت شده است که گفت: به پیامبر صلی الله علیه وسلم عرض کردیم: ای پیامبر الله! آیا روز قیامت پروردگارمان را می‌بینیم؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «آیا از دیدن خورشید و ماه وقتی که آسمان صاف و بی‌ابر باشد، شک دارید (ازدحام و مشکلی دارید)؟ جواب دادیم: خیر، فرمود: پس شما در آن روز (روز قیامت) بدون شک پروردگارتان را می‌بینید، همان‌طور که امروز خورشید و ماه را می‌بینید و در دیدن آن ازدحام و آزار و شک ندارید؛ سپس فرمود: در روز قیامت منادی ندا می‌دهد: هر گروهی به سوی آنچه در دنیا عبادت کرده است، می‌رود؛ پس یاران صلیب به دنبال صلیب‌شان و عبادت کنندگان نمادها و بت‌ها به دنبال نمادها و بت‌هایشان می‌روند و هرکسی، هر معبودی را عبادت کرده است، همان را دنبال می‌کند، تا اینکه کسانی از متقیان و عاصیان که الله را عبادت کرده‌اند و نیز بقایایی از اهل کتاب باقی می‌مانند؛ سپس جهنم که همچون سراب است، آورده می‌شود (آماده می‌شود) و عرضه می‌شود (در معرض دید قرار می‌گیرد) و سپس به یهود گفته می‌شود: چه کسی را عبادت می‌کردید؟ جواب می‌دهند: عزیر پسر الله را عبادت می‌کردیم، گفته می‌شود: دروغ گفتید (اشتباه کردید)، [زیرا] الله نه همسری دارد و نه فرزندی، [به آن‌ها گفته می‌شود:] حال چه می‌خواهید؟ جواب می‌دهند: می‌خواهیم ما را آب بنوشانی (آب می‌خواهیم)، گفته می‌شود: بنوشید. پس در جهنم می‌افتند؛ سپس به مسیحیان گفته می‌شود: چه کسی را عبادت می‌کردید؟ جواب می‌دهند: مسیح پسر الله را عبادت می‌کردیم، گفته می‌شود: دروغ گفتید (اشتباه کردید)، [زیرا] الله نه همسری دارد و نه فرزندی. [به آن‌ها گفته می‌شود:] حال چه می‌خواهید؟ جواب می‌دهند: می‌خواهیم ما را آب بنوشانی (آب می‌خواهیم)، گفته می‌شود: بنوشید، پس در جهنم می‌افتند. بعد از این دو گروه، متقیان و عاصیانی می‌مانند که الله را عبادت می‌کردند و به آن‌ها گفته می‌شود: چه چیزی مانع رفتن شما شده است، در حالی که همه‌ی مردم رفتند (منتظر چه هستید)؟ می‌گویند: ما در حالی که بیش‌تر از امروز به آن‌ها نیاز داشتیم [در زندگی دنیا، به خاطر الله] از ایشان جدا شدیم و اکنون دیگر نیازی به آنان نداریم، اما ما ندایی شنیدیم که می‌گفت: هر قومی به آن که او را عبادت کرده است ملحق شود و فقط منتظر پروردگارمان هستیم؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: آنگاه، الله جبار به صورتی غیر از صورتی که بار اول آن را دیده و شناخته‌اند، بر آن‌ها ظاهر می‌شود (نزد آن‌ها می‌آید) و می‌فرماید: پروردگارتان من هستم، می‌گویند: تو پروردگار ما هستی و در آن روز کسی جز پیامبران † با او سخن نمی‌گوید و الله می‌فرماید: آیا علامت و نشانه‌ای بین شما و او وجود دارد که با آن او را بشناسید؟ مى‌گویند: ساق. آن‌گاه الله ساقش را متجلى مى‌سازد و همه ایمان داران به حال سجده در مى‌آیند، و آن‌هایى که در دنیا به خاطر ریا سجده مى‌کردند باقى مى‌مانند، و مى‌خواهند که سجده کنند ولى پشتشان به صورت یک‌پارچه در مى‌آید (و قادر به سجده کردن نخواهند بود) آن‌گاه پلى را (که معروف به پل صراط است) مى‌آورند، و در وسط دوزخ قرارش مى‌دهند، پرسیدیم: اى رسول الله این پل چیست؟ فرمود: راهی است لغزان و غیر محکم و بر آن چنگال‌ها و قلاب‌ها و خارهای بزرگ پهن و کجی است که افراد را می‌گیرند. امثال چنین خارهایی در نجد وجود دارند که به آن‌ها سعدان گفته می‌شود. حال و وضعیت مؤمنان هنگام عبور بر پل صراط مختلف است، گروهی مانند پلک زدن و گروهی چون برق و گروهی چون باد و گروهی چون اسبان راهوار و گروهی چون شتران تیزرو از روی پل می‌گذرند. گروهی سالم نجات می‌یابند و گروهی زخمی نجات می‌یابند و گروهی نیز در آتش می‌افتند؛ این کار ادامه می‌یابد تا اینکه آخرین فردی که نجات می‌یابد، به نوعی بر روی پل کشیده می‌شود و این‌گونه نجات می‌یابد و اصرار و درخواست شما از من بر دادن حق خودتان که برایتان روشن و ثابت شده، از اصرار و درخواست مؤمنان از پروردگار جبار در آن روز، بیش‌تر و شدیدتر نیست، وقتی که می‌بینند خود نجات یافته‌اند و بقیه‌ی برادران‌شان در آتش گرفتار شده‌اند، [مصرانه از الله نجات آن‌ها را می‌طلبند و] می‌گویند: پروردگارا! برادران‌مان! آن‌ها با ما نماز می‌خواندند و با ما روزه می‌گرفتند و با ما اعمال خیر انجام می‌دادند، الله می‌فرماید: بروید و هرکس را که در قلبش به وزن یک سکه ایمان یافتید، بیرون بیاورید. الله صورت‌هایشان را بر آتش حرام می‌کند. پس نزد آن‌ها می‌روند، در حالی که برخی از آن‌ها تا پاهایشان و برخی دیگر تا نصف ساق‌هایشان در آتش فرو رفته و پنهان شده است، سپس هرکس را که شناختند، بیرون می‌آورند و برمی‌گردند و الله می‌فرماید: بروید و هرکس را که در قلبش به مقدار وزن نصف یک سکه (کم‌تر از گروه نخست) یافتید، بیرون بیاورید؛ [می روند و] هرکس را که شناختند بیرون می‌آورند و برمی‌گردند. الله می‌فرماید: بروید و هرکس را که ذره‌ای ایمان در قلبش یافتید، بیرون بیاورید، پس [می روند و] هرکس را که شناختند، بیرون می‌آورند».

ابوسعید می‌گوید: اگر باور ندارید (اگر می‌خواهید مطمئن شوید) این آیه را بخوانید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَظۡلِمُ مِثۡقَالَ ذَرَّهٖۖ وَإِن تَکُ حَسَنَهٗ یُضَٰعِفۡهَا﴾ [النساء: ۴۰] « بی‌گمان، الله به ‌اندازۀ ذره‌ای [به بندگانش] ستم نمی‌کند و اگر کار نیکی باشد، آن را دو چندان می‌کند». سپس پیامبران و فرشتگان و مؤمنان شفاعت می‌کنند و الله جبار می‌فرماید: شفاعت خودم مانده است؛ آنگاه الله آن‌ها را [بدون هیچ شفاعتی و تنها با فضل و کرم خود] از آتش بیرون می‌آورد و گروهی را بیرون می‌آورد که سوخته‌اند و آن‌ها را در رودی می‌اندازند که در دهانه‌های بهشت قرار دارد و به آن آب حیات گفته می‌شود و آن‌ها بعد از شستن‌شان با آب حیات جان می‌گیرند، همچون آن دانه‌ای که در مسیر سیلاب می‌روید؛ شما این دانه را دیده‌اید که گاهی اوقات زیر صخره‌ای یا کنار درختی می‌ایستد و در آنجا رشد می‌کند و قسمتی از دانه که روبه روی خورشید است، سبز و قسمت دیگر آن که به طرف سایه است، سفید می‌باشد. این گروه از آن (آب) بیرون می‌آیند و همچون مرواریدند، پس با گردن بندهایی از [طلا و … ] آراسته می‌شوند و اینگونه داخل بهشت می‌شوند و بهشتیان می‌گویند: اینان آزادشدگان الله هستند (با فضل و رحمت الله از آتش نجات یافته‌اند) الله آن‌ها را بدون اینکه کاری انجام داده باشند (بدون انجام کاری که شایسته‌ی بهشت رفتن باشد) و بدون کار نیکی که پیش بفرستند، با فضل و رحمت و بخشش خود وارد بهشت کرده است، سپس به آن‌ها گفته می‌شود: تمامی نعمت‌هایی که دیدید و همانند آن متعلق به شماست (پیشکش شما باد)».

[۱]– متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره ۴۷۱۲ و مسلم حدیث شماره ۱۹۴ با لفظ مسلم

[۲]– متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره ۷۴۳۹ و مسلم حدیث شماره ۱۸۳ با لفظ مسلم

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …