قدس از دیدگاه اسلام از جایگاه دینی قابل توجهی برخوردار است و تمام گروهها، مذاهب و رویکردهای اسلامی بر این امر اتفاق نظر دارند پس جای هیچ شگفتی نیست اگر تمام مسلمانان دفاع از قدس، غیرت نسبت به آن، پاسداری از حریم و مقدساتش و قربانی کردن جان و مال در راه حمایت از آن و دفع متجاوزان را بر خود واجب بدانند. ممکن است مسلمانان، اعراب و فلسطینیها در موضعگیری خود نسبت به مسألهی صلح با اسرائیل و جایز بودن یا نبودنش و در صورت جایز بودن، موفق شدن یا نشدنش اختلافنظر داشته باشند. اما همهی آنها ـ مسلمانها و اعراب و فلسطینیها ـ در اسلامی و عربی بودن قدس، لزوم حفظ این هویت و مسألهی مقاومت با تلاشهای مذبوحانهی اسرائیل برای یهودی کردن آن و تغییر آثار و مسخ شخصیت تاریخیاش و زدودن نشان عربی و اسلامی و مسیحی از چهرهی آن اختلاف ندارند. قدس از قداست اسلامی بزرگی برخوردار است که در قلوب مسلمانان و در حافظهی آنها نقش بسته است.
قدس قبلهی اول مسلمانان، سرزمین اسرا و معراج، سومین شهر دینی بزرگ مسلمانان، سرزمین نبوتها و برکات و سرزمین دفاع و جهاد است.
قدس قبلهی اول مسلمانان:
اولین چیزی که مورد قدس در احساس و حافظهی مسلمانان و اندیشهی دینی آنها نقش بسته است این است که پیامبر (صلى الله عنه) و اصحاب از زمان واجب شدن نماز در شب اسرا و معراج، در سال دهم بعثت ـ سه سال قبل از هجرت ـ تا شانزده ماه بعد از هجرتشان رو به آن نماز میخواندند؛ تا این که خداوند دستور داد که به جانب کعبه یا مسجدالحرام رو کنند: « وَمِنْ حَیثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیثُ مَا کُنْتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ: و از هر جا که بیرون رفتی رو به سوی مسجدالحرام کن و ای مؤمنان [به هنگام نماز] هر جا که بودید رو به سوی آن کنید» [بقره/ ۱۵۰]. در مدینهی منوره نشانهی بارزی باقی مانده است که بر این مسأله تأکید دارد. آن اثر «مسجد ذوالقبلتین» است. مسجدی که مسلمانان در آن نمازی را اقامه کردند که قسمتی از آن رو به قدس و قسمت دیگرش رو به مکه بود. آن مسجد هم اکنون نیز پابرجاست و آن را تعمیر کردهاند و مورد بازدید قرار گرفته و در آن نماز اقامه میشود.
یهودیها جنجالی را در مدینه دربارهی این تغییر و تحول برپا کردند و قرآن در پاسخ آنها فرمود که جهتها همه از آنِ خدا هستند و اوست برای نمازگذار مشخص میکند که کدام جهت قبله به حساب میآید: « سَیقُولُ السُّفَهَآءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُواْ عَلَیهَا قُل للَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یهْدِی مَن یشَآءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ * وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى النَّاسِ وَیکُونَ الرَّسُولُ عَلَیکُمْ شَهِیداً وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ الَّتِی کُنتَ عَلَیهَآ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن یتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن ینقَلِبُ عَلَى عَقِبَیهِ وَإِن کَانَتْ لَکَبِیرَهً إِلاَّ عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ: و به زودی مردم کم خرد خواهند گفت: چه چیز آنان را از قبلهای که بر آن بودند رویگردان کرد؟ بگو: مشرق و مغرب از آنِ خداست؛ هر که را خواهد به راه راست هدایت میکند. و بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد و قبلهای را که [چندی] بر آن بودی، مقرر نکردیم جز برای آن که کسی را که از پیامبر پیروی میکند، از آن کس که از عقیدهی خود برمیگردد باز شناسیم؛ هرچند [این کار] جز بر کسانی که خدا هدایت[شان] کرده سخت گران بود؛ و خدا بر آن نبود که ایمان شما را ضایع گرداند. زیرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است» [بقره/ ۱۴۲-۱۴۳] آنها گفتند: نماز مسلمانان در آن سالها تباه و هدر گشته است چون رو به قبلهی درستی نبوده است. خداوند هم در جواب آنها فرمود: «و ما کان الله لیضیع ایمانکم: خداوند بر آن نبود که ایمان شما را ضایع گرداند» چرا؟ چون نمازی رو به قبلهای درست و مورد رضایت خداوند بوده است.
قدس سرزمین إسرا و معراج:
دومین تصویر از قدس که در شعور مسلمانان نقش بسته است این است که خداوند آن را پایان سفر زمینی و آغاز سفر آسمانی معراج پیامبر قرار داده است. خداوند این گونه اراده فرمود که سفر زمینی و شبانهی پیامبر از مکه و از مسجد الحرام آغاز شده و در مسجدالأقصی پایان یابد و این مسأله هم بیهوده و تصادفی نبوده است. بلکه تدبیر و حکمت خداوندی این گونه اقتضا کرده است که خاتم رسولان و انبیا در آنجا با پیامبران گرامی دیدار کرده و نماز را به امامت برای آنها اقامه کند. این موضوع هم به معنای انتقال رهبری دینی جهان از بنیاسرائیل به امت، پیامبر و کتابی نو بود، یعنی امتی جهانی و کتاب و پیامبری عالَمی، همچنان که خداوند فرموده است: « وَمَآ أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ» [أنبیاء/ ۱۰۷] و یا « تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً: والا مقام و جاوید کسی است که قرآن را بر بندهی خود نازل کرده است تا این که جهانیان را بیم دهد» [فرقان/ ۱٫]قرآن ابتدا و انتهای این سفر را در اولین آیه از سورهای که به نام سفر هم هست (إسراء) به صراحت بیان کرده است: « سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنَآ … : تسبیح خدای را سزاست که بندهی خود را در شبی از مسجدالحرام به مسجدالأقصی برد آنجا که دور و بر آن را پربرکت ساختهایم تا برخی از نشانههای خود را بدو بنمایانیم» [أسراء/ ۱]. این آیه مسجدالحرام را با وجود برکات و بزرگیهایی که دارد به هیچ صفتی توصیف نکرده اما مسجدالاقصی را به وصف « الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ » ستوده است. البته چیزی که پیرامونش مبارک است به طریق اَولی خودش هم مبارک است.
داستان اسرا و معراج سرشار از رمزها و دلالتهایی است که نشان دهندهی اهمیت این مکان مبارک میباشند. مکانی که جبرئیل، براق ـ موجود عجیبی که وسیله انتقال از مکه به قدس بوده است ـ را در آن بسته است. جبرئیل آن را به سنگ بسته است تا از سفر دیگرش از مسجدالاقصی یا قدس به آسمانها و به «سدره المنتهی» برگردد. این امر باعث شده است که خاطرات این سفر با دیدن «صخره» و «حائط البراق» در ذهن مسلمانان تداعی شود.
اگر قدس در این سفر مورد توجه ویژهای نبود معراج به طور مستقیم از مکه به آسمان هم ممکن بود همچنان که قرآن و احادیث هم به این امر دلالت دارند.
از نتایج سفر اسرا پیوند میان آغاز و پایان سفر یعنی مسجدالحرام و مسجدالاقصی بود. این پیوند در ذهن، قلب و وجدان انسان مسلمان دارای تأثیر و الهام ویژهای است به گونهای که قداست یکی از آن دو مسجد از قداست دیگری جدا نیست و هر کس در احترام به یکی از آنها کوتاهی کند ممکن است در مورد دیگری هم بدان مبتلا گردد.
قدس سومین شهر مقدس:
در اسلام قدس، سومین شهر مقدس به شمار میآید. اولین شهر مقدس مکه است که خداوند آن را به وجود مسجدالحرام مشرف نموده است. دومی مدینهی منوره است که مسجدالنبی در آن قرار داشته و مرقد پیامبر اسلام را هم در خود جای داده است. سومی هم قدس یا بیتالمقدس است که خداوند آن را به وسیلهی مسجدالاقصی مورد تکریم قرار داده است. در این باره متفقعلیه از ابوهریره و ابوسعید خدری (رضی الله عنه) روایت شده است که پیامبر فرموده است: «لا تشدّ الرحال إلاّ إلی ثلاثه مساجد: المسجد الحرامِ، والمسجد الأقصی، و مسجدی هذا: بار سفر جز به سوی سه مسجد بسته نمیشود: مسجد الحرام، مسجد الاقصی و مسجد من. »
این که در کدام مسجد نماز گزارده شود تفاوتی از نظر پاداش ندارد و همهی مساجد از نظر پاداش یکسانند و تفاوتی با هم ندارند و برای مسلمان جایز نیست برای نمازگذاردن در هیچ مسجدی به آن سفر کند جز به این سه مسجد. این حدیث به اسلوبِ حَصْر آمده است لذا نباید هیچ مسجد دیگری با آنها قیاس شود.
قرآن اهمیت مسجدالاقصی و برکت آن را قبل از درست کردن مسجدش و چند سال قبل از هجرت بیان کرده است. برای نمونه میتوان حدیثی که پیشتر ذکر شد نام برد یا از این حدیث که میفرماید: «الصلاه فی المسجد الاقصی تعدل خمسمائه صلاه ماعدا المسجد الحرام و المسجد النبوی» یعنی: «نماز در مسجدالاقصی برابر ۵۰۰ نماز است البته جز در مسجدالحرام و مسجد نبوی» (متفق علیه) یا این حدیث که ابوذر روایت کرده است: «أن النبی سئل: أی المساجد بنی فی الارض أول: قال: المسجد الحرام ثم قیل: ثم أی؟ قال: المسجد الاقصی. یعنی «از پیامبر سؤال شد: چه مسجدی برای اولین بار در زمین ساخته شده است؟ فرمود: مسجدالحرام. سپس پرسیده شد: بعد از آن چه؟ فرمود: مسجد الاقصی» (متفق علیه)
در حالی که اسلام مسجدالاقصی را سومین مسجد بزرگ در اسلام قرار داده است و به تبع این، قدس را هم به دو شهر بزرگ اسلام (مکه و مدینه) پیوند داده است؛ با این کار خواسته است اصل مهمی از اصول خود را معین کند: اسلام برای ساختن آمده است نه برای ویران کردن و برای کامل کردن نازل شده نه برای درهم شکستن. قدس سرزمین نبوتهاست و مسلمانان به پیامبران و انبیاء خداوند سزاوارترند همچنان که پیامبر به یهودیهای مدینه فرمود: «نحن اولی بموسی منکم» یعنی «ما از شما به موسی سزاوارتریم.»
قدس سرزمین نبوتها و برکتها:
قدس بخشی از سرزمین فلسطین بلکه نقطهی درخشان و نگین آن محسوب میشود. خداوند این سرزمین را پنج بار در قرآن وصف کرده است:
۱- در آیهی اسراء و هنگام توصیف مسجدالاقصی: « الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ » [أسرا/ ۱]
۲- هنگام صحبت کردن دربارهی سرگذشت ابراهیم خلیل: « وَنَجَّینَاهُ وَلُوطاً إِلَى الأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ: و او و لوط را به سوی آن سرزمینی که برای جهانیان در آن برکت نهاده بودیم، رهانیدیم» [انبیاء/ ۷۱٫]
-۳درداستان موسی آنجا که بعد از غرق کردن فرعون و سربازانش دربارهی بنیاسرائیل فرموده است:« وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُواْ یسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِی إِسْرَآئِیلَ بِمَا صَبَرُواْ … : و ما همهی نواحی و جهات پرنعمت و برکت را به قوم مستضعف[بنیاسرائیل] واگذار کردیم و وعدهی نیک پروردگارت بر بنیاسراییل به خاطر صبری که نشان دادند تحقق یافت» [اعراف/ ۱۳۷]
-۴در داستان سلیمان و توصیف قدرت و پادشاهی که خداوند در اختیار او نهاده بود ـ مُلکی که برای هیچ کس بعد از او سزاوار نبود ـ از جمله این قدرتها تسخیر و در اختیار گرفتن باد بود: « وَلِسُلَیمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَهً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَى الأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا …. : ما باد تند را فرمانبردار سلیمان کرده بودیم تا به فرمان وی به سوی سرزمینی حرکت کند که پرخیر و برکتش ساخته بودیم» [انبیاء/ ۸۱]
-۵ در داستان سبأ و توصیف امنیت و آسایشی که خداوند بر ایشان فراهم کرده بود: « وَجَعَلْنَا بَینَهُمْ وَبَینَ الْقُرَى الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرًى ظَاهِرَهً وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیرَ سِیرُواْ فِیهَا لَیالِی وَأَیاماً آمِنِینَ: میان آنان و شهرهای دیگری که پرنعمت و برکتش کرده بودیم شهرکها و روستاهایی ساخته و پرداخته بودیم که نمایان بود و در میان آنها فاصلههای مناسب و نزدیک به هم ترتیب داده بودیم [و بدیشان پیام دادیم که] شبها و روزها در آنجاها در امن و امان سبر و سفر کنند» [سبأ/ ۱۸]
این سرزمینهایی که خداوند آنها را با برکت گردانیده است سرزمینهای شام و فلسطین هستند.
«آلوسی»، مفسر قرآن، در این زمینه گفته است: «مراد از سرزمینهایی که بابرکت گردانده شدهآند یکی سرزمین شام است به خاطر درختان میوهها و رفاهی که اهالیش از آن برخوردارند. از ابن عباس روایت شده است: که منظور سرزمین بیتالمقدس است. ابن عطیه گفته استک مفسران بر این امر اتفاق نظر دارند» [۱].
گروهی از مفسران قدیم و جدید قرآن بر این باورند که در این فرمودهی خداوند: « وَٱلتِّینِ وَٱلزَّیتُونِ * وَطُورِ سِینِینَ * وَهَـٰذَا ٱلْبَلَدِ ٱلأَمِینِ » [تین/ ۳-۱] مراد از انجیر و زیتون سرزمینی است که در آن میرویند و آن سرزمین هم بیتالمقدس است.
ابن کثیر گفته است: «بعضی از مفسران گفتهاند: «اینها سه مکانی هستند که خداوند در هر یک از آنها پیامبری از پیامبران اولوالعزم و دارای شریعت بزرگ را مبعوث کرده است. اولین محل، محل انجیر و زیتون یعنی «بیت المقدس» است که خداوند عیسی بن مریم (علیهما السلام) را در آن مبعوث کرده است. دومی «طور سینا» است که خداوند روی آن با موسی بن عمران سخن گفته است. سومی هم «مکه» یعنی همان سرزمین امنی است که هر کس وارد آن شود در امنیت است. پس با این تفسیر و تأویل این سه قسمت [انجیر و زیتون، طور سینین، بلد امین] با هم همآواز و هماهنگ میشوند. پس در حالی که بلد امین به محل به وجود آمدن اسلام، رسالت محمد، و طور سینین به محل به وجود آمدن یهودیت یعنی رسالت حضرت موسی، اشاره دارند، پس انجیر و زیتون هم به رسالت عیسی اشاره میکنند که در کنار بیتالمقدس به وجود آمد و در آنجا و در کوه زیتون موعظهی مشهورش را ایراد نمود[۲٫]
سرزمین دفاع و جهاد:
قدس، در نزد مسلمانان سرزمین جهاد و دفاع است. سخن قرآن دربارهی مسجد الاقصی و حدیث پیامبر (صلى الله علیه وسلم) دربارهی فضل نماز در آن از جمله مژدههایی هستند به این که اسلام قدس را فتح خواهد کرد و از آنِ مسلمانان خواهد شد و برای اقامهی نماز بار سفر به سوی آن خواهند بست و در آن برای خداوند نماز و عبادت خواهند کرد. قدس ـ که در آن زمان «ایلیا» نام داشت ـ در زمان خلیفهی دوم اسلام حضرت عمر بن خطاب (رضی الله عنه) فتح شد.
«صفر ونیوس» اسقف اعظم قدس، گفت که کلید را تنها به دست خود خلیفه خواهد داد نه به دست فرماندهای از فرماندهانش. عمر در آن سفر تاریخی و شگفتانگیزش به سوی قدس به راه افتاد و با مسیحیان آنجا معاهدهی معروفش را منعقد کرد که در تاریخ به «العهد العمری» یا«العهده العُمریه» معروف است. او در آن معاهده، امنیت معابد، عقاید، عبادتها و جانها و مالهایشان را تضمین کرد. تعدادی از فرماندهان مسلمان از جمله خالد بن ولید، عبدالرحمن بن عوف، عمرو بن عاص و معاویه ابن ابوسفیان این سند را امضا کردهاند[۳٫]
خداوند به پیامبر خبر داده است که دشمنان، این سرزمین مقدس را اشغال کرده یا آن را به تجاوز و اشغال تهدید خواهند کرد. به همین سبب امتش را برای نگهبانی از آن و جهاد برای دفاع از آن تشویق کرده است تا مبادا به دست دشمنان بیفتد. و هرگاه هم این گونه مقدر شد که دست آنها بیفتد برای آزادیش جهاد کنند. همچنان که میبینیم پیامبر از جنگی که میان مسلمانان و یهودیها اتفاق خواهد افتاد خبر داده و فرموده است که پیروزی در نهایت از آنِ مسلمانان خواهد بود و تمام چیزها، حتی سنگها و درختان، در صف مسلمانان خواهند بود. مسلمانان را به مخفیگاه یهودیان راهنمایی خواهند کرد ـ چه با زبان حال چه با زبان گفتار[۴]
از ابو اُمامه باهلی روایت شده که پیامبر (صلى الله علیه وسلم) فرموده است: «لا تزال طائفه من امّتی علی الحق ظاهرین، لعدوّهم قاهرین لا یضرّهم من خالفهم إلاّ ما أصابهم من لأواء (أی أذی) حتی یأتی امر الله و هم علی ذلک قالوا و أین هم یا رسول الله؟ قال: ببیت المقدس و أکناف بیت المقدس» یعنی «همیشه گروهی از امت من خواهند بود که بر حق خواهند بود و دشمنانشان را شکست خواهند داد و کسانی که با آنها رو به رو میشوند به آنها آسیبی نمیرسانند، جز اندک اذیتی که به آنها خواهد رسید. تا امر خدا خواهد آمد و آنها همچنان بر حق هستند. گفتند: آنها کجا هستند ای پیامبر خدا؟ فرمود: در بیتالمقدس و اطراف
بیتالمقدس»[۵٫]
نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی
بر گردان: محسن نیکخواه
پاورقیها
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ازکتاب «القدس قضیه کل مسلم» الدکتور یوسف القرضاوی، الرساله، ط اول،۱۴۲۱/۲۰۰۱
[۱]آلوسی، تفسیر روح المعانی، جلد ۲۲، ص ۱۲۹
[۲]تفسیر قاسمی، ج۱۷، ص ۹۱۹۶ مفسر اینجا گفته است که عبارت نقل شده از طرف ابن کثیر از شیخ الاسلام ابن تیمیه است.
[۳]تاریخ طبری، چاپ دارالمعارف مصر، ج ۳، ص ۶۰۹
[۴]اشاره به حدیثی متفق علیه که ابن عمر و ابوهریره روایت کردهاند.
[۵]عبدالله بن احمد در مسند ج ۵، ص ۲۶۹ آن را روایت کرده است و گفته است که آن را با خط پدرم دیدهام. هیثمی گفته است، عبدالله ابن احمد از پدرش و نیز از طبرانی آن را روایت کردهاند و رجال این حدیث ثقه هستند. ج ۷، ص ۲۸۸