قاعده ای که انسان را از ارتکاب گناه منع می کند

دانستن شخص به قبیح بودن آن گناه و آنکه خداوند سبحانه و تعالی امکان ندارد چیزی را حرام بگرداند در حالی که در  آن گناه، خیری برای انسان باشد ، برای اینکه خداوند سبحانه و تعالی خبیر است یعنی خداوند می داند همه چیز را و آگاه است به کنه و حقیقت هر چیزی . وخداوند سبحانه و تعالی داناتر است به سلامت و خوشبخت بودن  انسان ، پس هرگاه حرام گردانید چیزی را بر بندگانش پس باید یقین کامل و قطعی داشته باشیم آن چیز از نظراخلاق و دین و از نظر اجتماعی غیر مقبول است.

خداوند سبحانه و تعالی می فرماید:
 
( ﻭَﻳُﺤِﻞُّ ﻟَﻬُﻢُ ﺍﻟﻂَّﻴِّﺒَﺎﺕِ ﻭَﻳُﺤَﺮِّﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢُ ﺍﻟْﺨَﺒَﺎﺋِﺚَ)
وپاکیزه ها را برایشان حلال می گرداند, وپلیدیها را بر آنان حرام می کند

پس به مجرد اینکه خداوند خبیر چیزی را حرام گردانید پس آن چیز به تمامی شر و پلید است
همانطوری که هرگاه دکتر متخصص قلب به شخصی می گوید  نمک مناسب شما نمی باشد ، در فکر مریض حتی خطور هم نمی کند که بادکترش بحث کند ، پس وقتی شخص بیمار اعتماد می کند به علم مخلوق پس شایسته نیست اعتماد نداشته باشد به علم خداوند سبحانه و تعالی و آن بعیداست از مفهوم عبودیت و بندگی الله سبحانه و تعالی .
پس در این هنگام انسان می داند ، قبیح بودن گناه و پست بودن آن و هر چیزی که خداوند سبحانه وتعالی بر او نهی و حرام گردانیده فقط بخاطر حفظ و صیانت او از چیزهای پست و ناچیز است.

بر فرض مثال شما وقتی تابلوی  را در زمین مشاهده می کنید که روی آن نوشته :

 ( عبور ممنوع این محل مین گذاری شده است ‌)

در این صورت شما فکر نمی کنید این تابلو حدودی برای آزادی شما باشد ، بلکه یک نوع ضمانت برای سلامتی شماست ، پس اگر عاقل باشی مشاهده می کنی آنکه تمام چیزهایی که خداوندسبحانه و تعالی بر شما حرام گردانیده ، آن ضمانتی برای سلامتی جسم و دین و آخرت شماست
پس هرگاه درک کردی این حقیقت ها را احساس راحتی می کنید و زندگی برای شما تنگان نمی شود.

پس خلاصه این موضوع :

آنکه هر انسانی باید قبیح و پست بودن گناه را درک کند  و آنکه خداوند سبحانه و تعالی در حقیقت آن را بر انسان حرام گردانیده بخاطر حفظ بنده ی خود از سبب هایی که منجر به شقاوت و بدبختی او در دنیا و آخرت می شود ، اگر این چنین نبود خداوند سبحانه و تعالی آنرا حرام نمی گردانید ، همانطوری که علمای عقیده برای خود یک قاعده کلی دارند ، می فرمایند :

( الشریعه مصلحه کلها ، عدل کلها، حکمه کلها ، أیه قضیه خرجت من المصلحه الی المفسده و من العدل الی الجور و من الحکمه الی خلافها فلیست من الشرعیه و لو ادخلت علیها بألف تأویل و تأویل )

یعنی : شریعت اسلامی برای انسان  تمامی آن مصلحت ، عدالت و حکمت است هر قضیه ای که خارج شود از مصلحت به فساد و از عدالت به بی عدالتی و ظلم و از حکمت بسوی خلاف آن ،پس  آن از شریعت نیست اگرچه بر آن هزاران  تعبیر و تأویل آورده شود.

 پس شناخت قبیح بودن گناه و آثارهای منفی بر نفس و فرد و اجتماع و خانواده یکی ازضروریات به حساب آورده می شود که انسان همیشه متوجه آن باشد و گناهی مرتکب نشود.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …