قاعده‌ی شناخت معنای مقصود از لفظ مشترک در میان معانی متعدد

لفظ وقتی مشترک بین چندین معنی باشد یعنی در اصل لغوی‌اش بر بیشتر از یک معنی حمل شود متکلم وقتی آن را استعمال می‌کند و یا آن را در جمله قرار می‌دهد لابد مرادش یک معنا بوده که از بقیه‌ی معنایش شناخته شده است و برای معنای مقصود از کلام متکلم، باید چیزی باشد که بر آن دلالت کند و آن را از بقیه‌ی معانی مشترک تخصیص نماید؛ باید گفت که این همان چیزی است که به آن قرائن گفته می‌شود وگرنه اگر قرائن در جمله‌ی مشترکی وجود نداشته باشند، کلام، فصیح و روشن نخواهد بود بلکه کلام مشکل و مبهمی خواهد بود.

مثال:

اگر ما لفظ (عین) را به عنوان مثال انتخاب کنیم، در اصل لغوی‌اش این لفظ عین، مشترک بین چندین معناست، از آن جمله: چشم، جاسوس و چشمه‌ی آب.

می‌گویی: (ذهبت الی طبیب العیون): (پیش دکتر چشم رفتم. یا پیش چشم پزشک رفتم).

و (أمسکنا بعین للعدو): (جاسوسی را دستگیر کردیم که برای دشمن جاسوسی می‌کرد).

و (شربنا من عین صافیه): (از چشمه‌ی گوارایی نوشیدیم).

در جمله‌ی اول، حمل لفظ عین بر جاسوس، صحیح نیست. و در جمله‌ی دوم هم حملش بر چشمه‌ی آب صحیح نمی‌باشد. همچنین در لفظ سومی حمل آن بر چشم بینایی انسان درست نیست، چون در این جملات قرائن لفظیی وجود دارند که مانع این اشتباه هستند، و لفظ عین را در جمله‌ی اول بر چشم انسان، در جمله‌ی دوم بر جاسوس و در جمله‌ی سوم بر چشمه‌ی آب، حمل می‌کنند.

حمل لفظ مشترک بر معنای غیر مقصود صحیح نمی‌باشد مگر نزد دیوانه و انسان کودنی که حماقتش به نهایت خود رسیده باشد و چقدر زیادند. پس اگر این دیوانه بر سرش عمامه‌ای را بگذارد آیا نزد عقلا مسخره نمی‌شود؟ پس اگر این عمامه‌ها زیاد شوند گروه دیوانه‌ها به وجود می‌آید نه بیشتر! بنابراین، به ناچار باید به سیاق عباراتی که لفظ در آن وارد شده است توجه کرد و همچنین به قرائنی که معنای آن را مشخص می‌کنند. وگرنه تفسیر بازیچه‌ای می‌شود که سزاوار شأن کلام خداوند تبارک و تعالی (قرآن) نیست.

آیا نمی‌بینی که یوسف علیه السلام به ‌کلمه‌ی (الرب) در قولی که خداوند از او حکایت می‌کند چه قصد داشته است؟

﴿وَقَالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ﴾ [یوسف: ۴۲].

«(یوسف خطاب) به یکی از آن دو که می‌دانست آزاد می‌گردد گفت: مرا در پیش سرور خود (یعنی شاه مصر) یادآور شو (و شرح حال مرا به او بگو، باشد کسی از زندان رهایم کند)».

و قول خداوند:

﴿أَمَّا أَحَدُکُمَا فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْرًا﴾ [یوسف: ۴۱].

«اما یکی از شما (که در خواب دیده است که انگور برای شراب می‌فشارد، آزاد می‌گردد و دوباره ساقی مجلس می‌شود و) به سرور خود شراب می‌دهد».

آیا از سیاق و قرائن موجود در این آیات این احتمال وجود دارد که ما لفظ (الرب) را در اینجا به غیر از پادشاه تفسیر کنیم؟!

مقاله پیشنهادی

دنیا، اینگونه آفریده شده است

روزی مارکس اویلیوس، یکی از فیلسوفان بزرگ دربار امپراطوری روم، گفت: امروز افرادی را ملاقات …