تفسیر آیات (۳)

جزء اول

سوره‌ی فاتحه

همانگونه که درباره دسته‌ای از اهل‌کتاب فرموده است‌:
(اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ)٠
بجز خدا، کشـیشان و راهـبان خود را نـیز بـه عنوان خداوندگارانی پذیرفته‌اند. (‌توبه/٣١)
روزی که اسلام ظهورکرد، عقائد جاهلیت حکمفرما در کره‌ی زمین‌، همه از خدایان مختلف موج می‌زد و مردم معتقد بودند که اینگونه خدایان‌، خداوندگاران کوچکی هستند که به گمان ایشان درکنار بزرگِ خدایـان و سردسته‌ی آنان‌، به رتق و فتق امور اشتغال دارند.
لذا تعمیم الوهیت در ایـن سوره‌، و دربرگیری همه‌ی جهانها و جهانیان این پروردگاری‌، دو راهه‌ی میان نظم و نظام‌، و میان هرج و مرج در عقیده است‌، تا اینکه همه‌ی جهانها و جهانیان‌، رو به سوی خدای یگانه‌ای‌کنند، و معترف به سروری و آقائی او باشند، و رنج خدایـان مختلف و ضلالت و سـرگشتگی مـیان خداونـدگاران گوناگون و متفرق را از دوش خود بدور اندازند … تا آنگاه دل و وجدان این جهانها و جهانیان تحت حفاظت و نگهبانی هـمیشگی خدا بیارامد و زیـر سـایه‌ی پروردگاری قائم و پا بر جا بیاساید، و بداند و اطمینان یابد به اینکه این نگهداری و نگهبانی پروردگاری‌، هرگز نمی‌گسلد و سست نمی‌گردد و ناپدید نمی‌شود، و آن‌گونه هم نیست‌که مترقی‌ترین اندیشه‌ی فلسفی بدان باور داشت‌،‌که متعلق به ارسطو بود. مثلآ می‌گفت‌: خداوند، این جهان را آفریده است و سپس آن را ترک گفته است و دیگرکاری به کارش ندارد. زیرا خداوند بالاتر و برتر از آن است‌که فکر خود را صرف چیزی کندکه کمتر و پائین‌تر از خود او است‌. او جز درباره‌ی ذات خود نمی‌اندیشد.
ارسطوکه این اندیشه‌ی او است‌، بزرگترین فیلسوفان‌، و عقل او برترین عقلها است‌.
وقتی ‌که اسلام ظهور کرد، در دنـیا تـوده‌ی انـبوهی از عقائد، تصورات‌، افسانه‌ها، فلسفه‌ها، گمانها و اندیشه‌ها موجود بود … در آن حق با باطل، درست با نادرست‌، دین با خرافه‌، و فلسفه با افسانه آمیخته بود … و وجدان بشریت زیر این توده‌ی انبوه خوفناک‌، در تاریکی‌ها و گمان‌ها دست و پا می‌زد و در آن‌، راه به جانب یقین و اطمینان نمی‏برد. این بیابان هولناکی‌که هیچ آرامش و اطمینانی‌، و هیچ نور و روشنی در آن نبود، بیابانی بود که تصور انسان نسبت به خدایش‌، و صفات خداوند و رابطه‌ی او با آفریده‌هایش‌، و به ویژه چگونگی ارتباط میان خدا و انسان را در بر می‌گرفت‌. وجدان بشری درباره ایـن جـهان‌، و خود انسان‌، و راه زندگانیش، نمی‌توانست بر چیزی قرار و آرام گیرد قبل از ایـنکه راجع به امر عقیده‌اش و تصورش درباره خدا و صفاتش‌، به پشتوانه‌ی محکمی دست یابد، و پیش از اینکه در وسط این ابر تیره و تار و بیابان بی‌کران و بی‌گدار و توده‌ی انبوه و سنگین وگرانبار، به یقین صادق و آشکار و راست و درستی برسد.
انسـان ضرورت این استقرار و آرامش را درک نمی‌نماید تا بر ضخامت و ستبری ایـن توده‌ی رویـهم انباشته‌، آگاهی نیابد وگو‌شه وکنار این بیابان عقائد و تصورات و افسانه‌ها و فلسفه‌ها وگمانها و اندیشه‌هائی را که به بخش‌کوچکی از آن قبلا اشاره کردیم و به هنگام ظهور اسلام بر وجدان بشری غلبه یـافته بود، نگرددو جستجو ننماید.
(‌به هنگام بررسی سوره‌های قرآن‌، بسیاری از آنها بیان خواهد شد و متذکر می‌گردیم‌که قرآن به صورت تام و کامل و بگونه‌ی همه جانبه‌ای‌، به چاره‌جوئی آن پرداخته است‌)‌.
بدین جهت بودکه عنایت اولیه‌ی اسلام مـتوجه مساله‌ی عقیده گردید، و به مشخص نمودن حد و مرز اندیشه‌ای پرداخت‌که دل بدان اطمینان یابد، و رابطه پروردگار با آفریده‌ها، و همچنین صله‌ی آفریده‌ها با پروردگار را به صورت قاطعانه و صادقانه مورد بررسی قرار داد.
از اینجا بودکه یکتاپرستی‌کامل و خالص و شامل و بدور از هرگونه شائبه‌ی نزدیک یا دور، پایه‌ی اندیشه‌ای را تشکیل دادکه اسلام آن را به ارمغان آورده بود و آن را پیوسته در آئینه‌ی ضمیر نمایان می‌کرد و هرگونه‌گمان و رخنه‌ای راکه دامن حقیقت یکتاپرستی را آلوده کند، پی‌جوئی می‌نمود تا آن را از هر نوع تیرگی و ظلمتی پاک دارد، و محکم و استوار و پا بر جایش نماید و در هیچ شکلی از اشکال‌، وهم وگمانی بدان راه نیابد.
اسلام سخن قاطعانه‌ی خود را با ایـن روشـنی درباره‌ی صفات خدا و بویژه راجـع به آنـچه به الوهیت و پروردگاری مطلق‌، مربو‌ط می‌گردد بیان می‌دارد، چه قسمت اعظم چنین توده‌ای به بیابانی تـعلق داشت‌که متعلق به این امر سترگ بود و اثر عظیمی در وجدان انسانی و رفتار بشری بطور یکسان داشت و فلسفه‌ها و عقائد و همچنین گمانها و افسانه‌ها، شدیداً در آن رخنه کرده و به تکاپو و تاخت و تاز مشغول بود.

مقاله پیشنهادی

فضیلت سفارش به قرآن

عَنْ طَلْحَهَ ابْنِ مُصَرِّفٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِی أَوْفَى: آوْصَى النَّبِیُّ صلی الله …