از نظر مذهبی شخص موحد این افتخار را دارد که همیشه بگوید که: خداوند مرا هدایت فرمود که مانند انبیاء و ائمه هدی دعا مینمایم و تنها بر منبع اصلی تکیه میکند لذا دارای استحکام و ایمان قوی میشود تا آن کسی که هر روز به دخمهای چنگ میزند و بدون شک روزی از آن ناامید میشود و به دخمهای دیگر رو مینماید و هر روز به بندی مانند تار عنکبوت خود را مرتبط میکند و چنگ میزند و آیا سستترین خانهها، خانه عنکبوت نیست؟ [العنکبوت: ۴۱]. و از طرفی چنین از نظر اجتماعی منزوی و عقب افتاده میباشد زیرا حوائج خود را به کسی میگوید که اولا نمیشنود، ثانیا اگر بشنود قدرت بر برآورده کردن حاجت و استجابت دعا را ندارد پس همگی به ریسمان الهی جنگ بزنیم [آل عمران: ۱۰۳] نه تار عنکبوت. در مرحله بعد شخصی که به این و آن رو میزند دارای ضعفی ناشی از سرخوردگی رو زدن به مانند خود را دارد و فرق بسیار دارد با مردی که غنی است و تنها یک مولا دارد از طرف دیگر شخصی که یک مولا دارد وقتی خواسته خود را صراحتا مطرح میکند اگر خیر الله تعالی که مولای اوست بر آن تعلق گیرد او را به خواسته اش هر چند غیر ممکن به نظر برسد میرساند چرا که تمام قدرتها و مالکیتها در دست اوست و اگر آن خواسته را صلاح بنده اش نداند او را به آن خواسته نمیرساند علاوه بر این، بنده ی خود را به هر شکل ممکن متقاعد مینماید که دلیل عدم اجابت فلان امر بوده تا بنده هم راضی شود اما شخصی که دهها و بلکه صدها مولا دارد دائما از سوی یکی به دیگری رو میزند تا شاید آن یکی حاجتش را برآورده کند و در همین واماندگی و بیسر پناهی روزگار میگذراند تا هنگام مرگ که ناگهان چشم بصیرتش باز میشود و خود را در سرابی میبیند که هرگز واقعیت نداشته بلکه فقط گمان باطلش این بوده که غیر خدا قادر بر استجابت دعایند. البته اگر یکی دوبار هم حاجت کسی برآورده شد همانطور که گفته شد این سنت استدراج خداست که هرکس را به راهی که دوست دارد میبرد و آنچه گمان میکند درست است در نظرش خوب جلوه میدهد. [النساء: ۱۱۵]. تا به همان دلخوش باشد. [المؤمنون: ۵۳]. و شیاطین را ولی او قرار میدهد [الحج: ۴]. و ناگاه عذاب را روز یا شب بر او و اهلش وارد میکند. پس هیچگاه خود را غنی و هدایت شده ندانیم بلکه دائماً در دعا با انابه هدایت را از خداوند که منبع هر فیض و رحمت است بخواهیم و تا زمانیکه هدایت نشدهایم گمان میکنیم در صراط مستقیم هستیم اما آنگاه که خداوند ما را هدایت کرد میبینیم که تازه در ابتدای راه رسیدن به لقاء الله هستیم، لذا تا زمانی که این مسئله که تمام آروزویمان لقاء الله است در دلمان ایجاد نشده، بدانیم که در غیر صراط مستقیم هستیم. پس هرکه خواهد متذکر شود. [المدثر: ۵۵].
آیات کثیری اثرات یکتاپرستی را نشان میدهد یعنی این آثار، مخصوص کسانی است که آنطور که خداوند خواسته است عبادت کردهاند و غیر او دمسازی نگرفتهاند از جمله صفات عبادالرحمن این است که در روی زمین به غرور و تکبر راه نمیروند یعنی برعکس کسانی که از سر بینی شان مردم را نگاه میکنند و هنگامی که آنها را خطاب میکنند در جواب سلام یا سلامت باشید میگویند، و کسانی که شبها را با سجده و نماز و عبادت به صبح میکنند و کسانی که دائماً در دعا میگویند:
﴿وَٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا ٱصۡرِفۡ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَۖ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا ۶۵ إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا ۶۶﴾ [الفرقان: ۶۵-۶۶]. «و آنان که مىگویند: پروردگارا، عذاب جهنّم را از ما بگردان. بى گمان عذابش پایدار است. به راستى آن بد قرارگاهى و [بد] مقامى است». و از خصوصیات دیگر اینها این است که هنگامی که انفاق و صدقهای میدهند نه خیلی دست باز و نه خیلی تنگ و دست بستهاند بلکه میانه انفاق میکنند. داستانی که در این باره برای خودم اتفاق افتاد میآورم. روزی از روزها که حدوداً چهارم دبیرستان بودم در پارکی مشغول مطالعه بودم که فقیری آمد و پولی خواست من براساس آیه ﴿وَأَمَّا ٱلسَّآئِلَ فَلَا تَنۡهَرۡ ١٠﴾ [الضحی: ۱۰]. که نباید به هیچ وجه گدایی را راند اگرچه معتاد باشد، پولی به او دادم در حالیکه اگر یک پنجم آن پول را میدادم سائل راضی بود بعد از آن باز هم گدایی آمد و باز من دست در جیب کرده پولی زیاد به او دادم و بالآخره در نهایت سائلی دیگر آمد و من همانطور که مشغول مطالعه بودم دست در جیب کرده پولی به او دادم وقتی که شب فرا رسید و خواستم برگردم طبق عادت خواستم قبل از سوار شدن پول را بردارم که هرچه در جیبها گشتم پولی ندیدم و آن شب با کمال خستگی مسافتی حدود پانزده تا بیست کیلومتر را تا خانه پیاده رفتم، و آه پول دو بلیط ده تومانی بر دلم ماند تا بفهمم که وقتی قرآن میفرماید: ﴿لَمۡ یُسۡرِفُواْ وَلَمۡ یَقۡتُرُواْ﴾ [الفرقان: ۶۷]. باید به اندازه انفاق کرد. این هم داستانی از علم بدون عمل. مقصود این است که بیائیم آزمایش نشده به همه آیات قرآن ایمان بیاوریم و عمل کنیم، چراکه قرآن به راهی هدایت میکند که پایندهتر است ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ﴾ [الإسراء: ۹]. و در آیه ۶۷ فرقان هم میفرماید: ﴿وَکَانَ بَیۡنَ ذَٰلِکَ قَوَامٗا﴾ [الفرقان: ۶۷]. و ریشه اقوم و قواما یکی است، یعنی راهی که در مجموع استوارتر است بعد این آیه میفرماید: از دیگر خصوصیات عبادالرحمن این است که هرگز با خدای یکتا احدی را در دعا نمیخوانند نه پیامبری و نه شخص پائینتر از پیامبر و نه غیره. و هیچ نفسی را نمیکشند مگر به حق که در تفاسیر آمده مصداق به حق یعنی مثل قصاص از طریق قانونی نه غیره و کسانی که مرتکب زنا نمیشوند که برای مرتکبین آن عذاب خوار کننده همیشگی است مگر کسانی که توبه کنند توبهای نصوح و همیشگی. نه اینکه توبه کنند و باز گناه کنند و مفهوم حدیث پیامبر صلی الله علیه و سلم است کسی که توبه کند و باز گناه کند مانند این است که خدا را مسخره کرده باشد، (نعوذ بالله). اما کسی که توبه نصوح کند خداوند گناهانش را به صالحات تبدیل میکند چه کسی جز خدا میتواند چنین کند. از دیگر خصوصیات عبادالرحمن این است که شهادت به حق میدهند ولو علیه پدران، برادران و سایر اقوام و دوستانشان باشد و هنگامی که با عمل لغو دیگران مواجه شوند یا از آن دوری میکنند یا اگر میتوانند آن را راهنمایی و هدایت به سخن بهتر میکنند و هنر تنها در ابراز مخالفت نیست بلکه در هدایت و رهنمون کردن به خیر است. مثلاً میبینیم وقتی یک سخن لغو مثل موج همه جمع را فرا میگیرد آن شخصی که حواسش جمع است و با بقیه در آن موج لغو غرق نمیشود بلکه با یاری خواستن از خداوند سعی در اصلاح مینماید، این شخص، عاقل آنهاست و این حرکت مخالف موج حداقل دو مزیت دارد که، اولاً آن شخص با گناه آن موج غرق نشود ثانیاً اگر عاقل دیگری نیز وجود دارد به تاسی از او، خود و دیگران را نجات دهد. از نشانههای دیگر عبادالرحمن اینست که در آیات الهی که از جمله آن آیات قرآن است کورکورانه ننگرند بلکه معنی و مفهوم آن آیه را بفهمند، تجسم کرده و درک نمایند، آنگاه تصمیم بگیرند و در نهایت عمل کنند، و اولاً مانند افرادی نباشد هرچه دیگران به خوردش دادند بخورد در حالیکه خداوند به او گوش و چشم و دل یعنی عقل داده و مطمئناً از این نعمتهای خداوند از او سئوال میشود ﴿إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَٰٓئِکَ کَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا﴾ [الإسراء: ۳۶]. و ثانیاً پیرو دین پدران نباشد بلکه هر عقیده را با تحقیق و کنکاش و تعقل بررسی و با دعا به سوی خدا هدایت را بطلبد و این تحقیق در اصول و اصل دین تقلیدی نیست بلکه تحقیقی میباشد که در ابتدای تمام رسالهها آمده. از دیگر خصوصیات عبادالرحمن اینست که در هر دعا میگویند: ﴿رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّیَّٰتِنَا قُرَّهَ أَعۡیُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا﴾ [الفرقان: ۷۴]. خصوصیات عبادالرحمن بسیار است که در آیات دیگری مثل [البقره: ۱۳۷, ۱۵۶،۱۳۰،۱۷۲،۲۷۸، النحل: ۱۱۴, المائده: ۶۸، یونس: ۳۵، النور: ۳- الذاریات: ۱۵, الطور: ۲۸، البلد: ۱۷, ۱۳ و …] آمده، اما هرچه که باشد شاخ و برگ آن است که بر زیبایی آن میافزاید اما مادامی که اصل و ریشه آن نباشد یا محکم نباشد یعنی شخص دچار شرک باشد همه اعمال در نهایت هباء منثورا و پوچ میشود و مثل درختی میماند که ریشه اش در آسمان باشد و به هر بادی میافتد اگرچه عالمی بسیار بزرگ و ظاهری عالی قدر داشته باشد. پس هر کار میکنیم ابتدا ریشه و اصل خود یعنی توحید را محکم کنیم آنوقت هرقدر خواستیم با دعای بهسوی خدا صفات و کمالات در خود و دیگران ایجاد کنیم و خود عامل شویم آنگاه دیگران را امر و نهی کنیم تا خشم و غضب خداوند شامل ما نشود چراکه خداوند از امر و نهی بدون عمل بسیار غضبناک است.