توصیه هایی که در احادیث رسول خدا در این زمینه وارد شده است و به پیروی از آنها امر می کند و بیانگر آن است که راه روش آنها در پیروی کردن همچون سنت رسول خدا می باشد. چنانکه می فرماید: «فَعَلَیْکُمْ بِسُنَّتِی وَسُنَّهِ الْخُلَفَاءِ الْمَهْدِیِّینَ الرَّاشِدِینَ، تَمَسَّکُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَیْهَا بِالنَّوَاجِذِ»: «بر شماست که سنت من و راه و روش خلقای هدایت یافته ی هدایتگر (پس از من) را بر خود لازم بگیرید و به آنها تمسک جسته و با بن دندان آنها را محکم بگیرید».
جمهور علما به هنگام ترجیح اقوال، صحابه را بر دیگران مقدم داشته اند؛ چنانکه گروهی قول ابوبکر و عمر را حجت و دلیل دانسته اند و عده ای قول خلفای چهارگانه را دلیل قرار داده اند و برخی به طور مطلق قول و دیدگاه صحابه را حجت و دلیل دانسته اند؛ و هریک از این اقوال شاهدی در سنت دارد.
دلالت عقل: شیخ الاسلام ابن تیمیه می گوید: «محال است که نسل های برتر این امت – نسلی که رسول الله صلی الله علیه و سلم در میان آنها مبعوث شد سپس کسانی که بعد از آنها آمدند و سپس کسانی که بعد از آنها آمدند – در این زمینه نسبت به حق آشکار، عالم و آگاه نبوده و بدان قائل نباشند. چرا که ضد این مهم، یا عدم علم و قول است و یا اعتقاد نقیض حق و دیدگاه نادرست؛ که هر دوی اینها در حق آنها محال است. اما عدم علم و قول در حق آنها محال است زیرا هرکس در قلبش کمترین حیات و فراگیری علم یا نیازی به عبادت باشد، در جستجوی این باب (اسماء و صفات) و سوال از آن خواهد بود و شناخت حق در این زمینه از بزرگ ترین اهداف و خواسته های او خواهد بود. منظورم بیان آنچه اعتقاد بدان شایسته و لازم است می باشد نه شناخت کیفیت ذات الهی و صفات او؛
قلب های سالم به هیچ امری بیش از شناخت این مهم مشتاق نیستند و این امری آشکار در فطرت انسانی است، حال با وجود این اقتضا که از قوی ترین مقتضیات است- چگونه می توان تصور کرد که این اقتضا در مورد آن بزرگواران، در عصر و زمان ایشان از مسیر منحرف و راه انحراف در پیش گرفته باشد؟ چنین امری حتی در مورد بدترین انسان ها و کسانی که بیش از همه از خداوند روی گردان هستند و بلکه بیش از دیگران در طلب دنیا می باشند و از ذکر خداوند غافل اند، نزدیک است رخ ندهد (غیر قابل تصور باشد) حال چگونه ممکن است در مورد آنها رخ داده باشد؟!
اما قول دوم که آنها اعتقادی بر خلاف حق داشتند یا بدان قائل بودند؛ هیچ مسلمان و عاقلی که آنها را بشناسد، چنین اعتقادی در مورد آنها ندارد».
بنابراین صحابه فقیه ترین و داناترین امت هستند. آنها بهترین قلب ها و عمیق ترین علم ها و کمترین تکلف را دارا بودند و صحیح ترین نیت ها را داشتند و کامل ترین فطرت ها و قوه ی ادراک و پاک ترین اذهان از آنِ آنها بود. شاهد نزول قرآن بودند و تفسیر آن را شناختند و مقاصد رسول الله صلی الله علیه و سلم را فهمیدند. و کسی که شنیده و دانسته و حال متکلم را دیده است همچون کسی نیست که غائب بوده و ندیده و شنیده یا نشنیده و با واسطه یا واسطه هایی دانسته است؛ بنابراین بر چنین کسی لازم است که به علم و دین صحابه مراجعه کند و این رجوع بر تمام کسانی که پس از آنها آمدند و در این فضیلت با آنها شریک نبودند، لازم و ضروری است.
صحابه داناترین مردم به زبان قرآن کریم می باشند:
قرآن کریم به زبان عربی نازل شد؛ بر طبق زبان شناخته شده محیطی که در آن نازل شد و بر مبنای عادت و روشی آنها در سخن گفتن؛ پس هرکس که به زبان عربی مسلط باشد بیشترین فهم و نیکوترین درک را از قرآن خواهد داشت و کسی که از اولین نسل های برتر اسلام، فصیح تر در زبان و استوارتر در بیان و بهتر در سخن گفتن باشد، شناخته نشده است و برترین و سزاوارترین آنها در این فضل و پیشگامی اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم می باشند.
صحابه داناترین مردم به تفسیر قرآن بودند:
با توجه به تسلط صحابه و تابعین به زبان عربی که همان زبان قرآن است و با در نظر داشتن مشاهده نزول قرآن و شنیدن تفسیر قرآن از رسول خدا، در واقع فهم آنها از قرآن راسخ تر و درک آنها از معانی آن عمیق تر از نسل های پس از ایشان می باشد.
بنابراین آنچه صحابه و سلف از قرآن فهمیدند سزاوارتر به مراجعه است تا آنچه نسل های پس از ایشان از قرآن درک نمودند. چرا که آنها در باب معرفت خداوند متعال و شناخت اسماء و صفات و افعال او تعالی و روز قیامت و دیگر مسائل اعتقادی و اصولی اتفاق نظر کامل داشتند. و در این موارد هیچگونه خلاف مشهور و نادری از آنها ثبت نشده است.
و بر این اساس است که بهترین روش تفسیر قرآن، تفسیر قرآن به قرآن و در وهله دوم تفسیر قرآن با سنت و پس از آن تفسیر قرآن با اقوال صحابه و تابعین است.
بلکه گروهی از اهل حدیث تفسیر صحابه را در حکم مرفوع دانسته اند.
ابو عبدالله حاک در مستدرک می گوید: «کسی در پی کسب و فراگیری این علم است باید بداند تفسیر صحابه که شاهد وحی و تنزیل بوده است، نزد شیخین (بخاری و مسلم) حدیث مسند است».
و این به خاطر ترس و تقوایی است که از آنها در مورد سخن گفتن بدون علم در مورد قرآن شناخته شده است.
و امام احمد تصریح می کند که در تفسیر قرآن، به قول یکی از صحابه مراجعه می کند اگر دیگر صحابه در آن زمینه با او مخالف نباشند.
و هیچ کتابی از کتاب های سلف و اهل سنت که راه و روش آنها را در پیش دارند، نمی یابی مگر اینکه در آن اقوال صحابه و تابعین و پیشوایان هدایت را ذکر کرده اند و با آنها قرآن و حدیث را تفسیر کرده اند و در برابر مخالفان شان به آن استدلال کرده و در معرفت و شناخت حق و حقیقت و درست و صحیح بدان چنگ زده اند؛ اما اختلافی که احیاناً در تفسیر برخی از حروف در بین صحابه و تابعین دیده می شود، اکثراً اختلاف تنوع و نه اختلاف از نوع تضاد می باشد. چنانکه گاهی یک چیز را با صفات گوناگون و متنوع توصیف می کنند و گاهی هریک از آنها در تفسیر آیه یا بخشی از آیه ای، نوع یا شخصی از مصادیق آن را به عنوان مثال و نه از باب حصر ذکر می کنند و برخی از آنها از چیزی به لازم یا نظیر آن تعبیر می کند و برخی به صراحت به آن تصریح می کند. از این رو کسی که گمان می کند آنها با یکدیگر اختلاف دارند و اقوال متعددی را از آنها حکایت می کند، درحالی که همگی به یک معنا می باشند، بهره ی علمی اندکی دارد.
اما اختلاف تضاد در میان آنها بسیار اندک است و یکی از اسباب آن عبارت است از: پنهان ماندن بخشی از علم بر برخی از آنها؛ چراکه هریک از صحابه تمام قرآن و سنت را از خود رسول خدا بدون واسطه دریافت نکردند، بلکه آن را یکدیگر دریافت می کردند و در غیبت عده ای، عده ای دیگر حاضر بودند و نیز مواردی را برخی فراموش کرده که دیگران آ ن را حفظ داشتند.»
مقاله پیشنهادی
نشانههای مرگ
مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیجگاه، کج شدن بینی، افتادن دستها، …