اهل تشیع در میانشان کتاب فقهی یا کتاب حدیثی که امام جعفر به دست خودش تألیف و نوشته باشد یا شاگردان نزدیک به او آن را جمعآوری کرده باشند، ندارند تا در موقع نیاز بدان مراجعه کنیم و مطمئن باشیم که مربوط به ایشان است.
و هیچ مستندی که به آن فتوا دهند ندارند بجز روایاتی که صحتشان قطعی نیست، تازه به صراحت از آنها ایراد میگیرند و از آنها مشکوکاند!.
آیا باور داری که شریف مرتضی میگوید: «مستند اکثر احکام فقه خالی از افرادی که پیرو مذهب واقفیه هستند، نیست. آن افراد در روایت چه اصل باشند چه فرع، چه از کسی روایت کرده باشند و چه از آنها روایت شده باشد. و ماشاءالله «غلاه» و «خطابیه» و «مجسمه» و «اصحاب حلول» مثل فلان و فلان و افرادی که قابل شمارش نیستند، هم خیلی زیادند، و کسی مثل قمی مشبه مجبر -و در آخر میگوید- پس از کجا صحت خبری که روایت میکنند برایمان روشن میشود».
و این چنین به این حقیقت میرسیم:که: شیعه در واقع نه جعفری هستند و نه امامی!!
اگر چنین نیست پس، آن امام معصومی که در فقه از او فتوی میگیرند یا در احکام به او مراجعه میکنند مشخص نمایند. یا حداقل کتابی که امام جعفر تألیف کرده یا نوشته ارائه دهند.
این در حالیست که میدان فقه و افتاء نزد آنان وسیع است و حکومتی دارند که به نام آنان اداره میشود پس امام معصومی وجود ندارد و کتاب فقهی معصوم هم غایب است
حقایقی که روشن است اما از ذهن عوام شیعه پنهان است، این است که جعفر صادق /-یا هر کدام از دوازده امام- نه در فقه و نه در حدیث کتابی تألیف نکردهاند!.
بر عکس ائمه چهار مذهب و دیگران، که هر کدام هم در فقه و هم در حدیث کتاب تألیف کردهاند.امام ابوحنیفه نعمان بن ثابت / برای ما در حدیث «الـمسند»، را به جا گذاشته و کتاب فقه الاکبر. و در فقه او هم شاگردان مستقیمش مانند ابو یوسف و محمد بن حسن شیبانی به تدوین و نقل آن همت گماشتهاند.
امام مالک بن انس / به قلم خودش «موطأ» در فقه و حدیث به جا گذاشت.
امام شافعی / «الـمسند» در حدیث، و «الأم» در فقه به جا گذاشت. و او با کتاب (الرساله) بانی و مؤسس علم اصول فقه محسوب میشود و این اولین کتابی بود که در اسلام در این باب تالیف شده است.
و امام احمد بن حنبل شیبانی /، «مسندش در حدیث مثل آتش بر روی عَلَم میدرخشد. و فقهش هم، محفوظ و مدّون است».
حتی امام زید بن علی / فقه مدون و کتاب مسند در حدیث دارد.
بجز جعفر بن محمد، صادق! که نه در حدیث و نه در فقه کتابی ندارد که خودش نوشته باشد یا شاگردانش آن را جمعآوری کرده باشند. و شیعه هیچ مسندی از امام جعفر ندارند که به آن فتوا دهند. به جز روایاتی که صحیح بودنشان برای آنها هم قطعی نیست و تازه به صراحت از آن روایات ایراد میگیرند و در آنها شک دارند.
و روایاتی که به امام جعفر نسبت داده شده با فاصله زمانی زیادی تدوین شدهاند. قدیمی ترین کتاب حدیثی که به صورت ابواب فقهی نوشته شده و نزد امامیه معتمد و معتبر است و امروزه در دست می باشد، کتاب «فروع الکافی» اثر کلینی (متوفی سال ۳۲۹ ﻫ.ق) میباشد. یعنی (۱۸۰) سال بعد از وفات امام جعفر صادق! سپس بعد از کلینی، محمد بن علی بابویه قمی (متوفی سال ۳۸۱ ﻫ. ق) کتاب «فقیه من لا یحضره الفقیه» نوشته است. یعنی بیش از (۲۳۰) سال بعد از جعفر صادق!!.
چگونه مذاهب معتبر و متصل به صاحبان و پیشوایان را ترک کنیم؟ مذاهبی که برای خود کتابها و تألیفاتی دارد که آن پیشوایان آنها را نوشتهاند. یا اینکه به سوی وهم و خیالی که غیر از ادعای خالی هیچ سندی ندارد، خارج شویم و بدان روی آوریم.
تشیع مدعی عصمت است امااختلافات فقهی بسیار زیاد و بیشماری میان فقهاء «مذهب جعفری» یا فقهای شیعه از گذشته تا به حال بوده و اختلافشان تا حد تفسیق و تکفیر یکدیگر رسیده است!.
و این، دلیل بر یکی نبودن منبع و مرجع است. اگر فقهی که هم اکنون در اختیار شیعه است، فقه امام جعفر می بود، این اختلاف وحشتناکی که با اختلاف تمام مذاهب دیگر قابل مقایسه نیست، ایجاد نمیشد. بلکه حتی اصلاً هیچ اختلافی ایجاد نمیشد، به ویژه آنکه امامیه قائل به عصمت «امام» هستند!. اختلاف در حد مسائل جزئی فقهی نمانده بلکه به مسائل کلیای که مسائل جزئی بر آن بنا میشوند، تجاوز نموده، تازه اختلاف آنان به اصول فقه هم رسیده است
اخباریون و اصولیون
از جمله این مسائل کلی، تقسیم شدن شیعه -بنا به اختلافشان در دو رکن امامت، یعنی اجتهاد و حکم- به شیعه إخباریه و شیعه اصولیه میباشد. إخباریون اجتهاد بر فقیه را حرام میدانند، چون او غیر معصوم است و سخن را فقط در روایات موجود از شخص معصوم، منحصر میدانند. این افراد در این نظریه اخلاص بیشتری دارند، اما فشار واقعیت سبب شده که آنان در نظریه خودشان قصور و کوتاهی داشته باشند و عدهای از آنان -که جمهور شیعیان امروزی هستند- از این اصل عدول کنند و اجازه اجتهاد به غیر معصوم بدهند. و صلاحیتهای معصوم را به او عطا کنند به گونهای که نپذیرفتن رأی او را همانند نپذیرفتن رأی معصوم قلمداد کنند.
میان اخباریون و اصولیون، اختلافات و طعن و بدگویی تا حد تکفیر، و تفرق و جدال تا حد پیکار و جنگ که خدا خودش میداند، روی داده است.
محمد سعید حکیم میگوید: «همانا اصطلاح اخباری و اصولی به وحدت این گروهِ بر حق لطمه وارده کرده و بلای تفرق و چنددستگی و آشوب و بدگویی یکدیگر را به وجود آورده به گونهای که به حد زیاده روی فاجعه انگیز رسیده است، به ویژه در مناطقی که هر دو گروه بودند و در معرض رویاویی با یکدیگر قرار داشتهاند». بنابراین، میان این دو گروه اختلافات و منازعات و رد کردن همدیگر و تکفیر و بدگوییهای زیادی روی داده تا جایی که بعضیشان به تحریم نماز پشت سر دیگری فتوا میدهند.
شیخ طوسی از بزر گترین علمای شیعه میگوید:
«احادیث مختلفی که از ائمه وارد شده و مربوط به فقه است، در کتاب خودم مشهور به «الاستبصار» و در کتاب «تهذیب الأحکام» ذکر کردهام. احادیثی که بیشتر از پنج هزار حدیث میباشند. در بیشتر آنها اختلاف علماء شیعه که بر هیچ کس پوشیده نیست، ذکر کردهام.
حتی اگر در اختلافاتشان در این احکام بنگری میبینی که این اختلافات بیشتر از اختلاف ابوحنیفه و شافعی و مالک است».
اختلاف تا حد قتل
اختلاف میان علماء جعفری تا جایی است که از حدود تفسیق و تکفیر گذشته و به حد قتل رسیده است. همان طور که خوانساری بدان تصریح کرده و میگوید: «علماء متأخر کتابهای زیادی را تألیف نمودهاند و در تألیفاتشان لغزشهای زیادی بوده است -خداوند از ما و آنان گذشت نماید!- تا جایی که به قتل جماعتی از آنان منجر شده است»
فیض کاشانی در کتاب خود، «الوافی» میگوید:
«علماء شیعه را میبینی که در یک مسأله، اختلاف نظر دارند تا جایی که در آن بیست قول یا سی قول و یا بیشتر دارند. بلکه میتوانم بگویم: مسألهای فرعی نمانده که در آن یا بعضی از متعلقات آن، اختلاف نکرده باشند».حتی نماز جمعه که در قران ایه صریح داریم شیعه در ان اختلاف دارد.
نماز جمعه
علماء جعفری راجع به نماز جمعه اختلاف نظر دارند و اختلافشان به حدی است که انسان را دچار سردرگمی مینماید. شگفت آورتر اینکه آنان برخلاف اعتراضشان بر محمد صادق صدر که به خاطر موجود نبودن امام عادل، نماز جمعه را بر پا کرد، دیدیم که خودشان بعداً این کار را کردند تا جایی که وقتی بغداد اشغال شد و کافر آمریکایی مستقیماً بر آن حکمرانی میکرد، ناگهان مراجع تقلیدشان بر اقامه آن بر یکدیگر پیشی میگرفتند به صورتی که بی سابقه و بی نظیر بود. اینک بعضی از اقوال شیعه در خصوص نماز جمعه آورده میشود:
محمد عاملی کاظمی میگوید: مشهورترین اقوال در این زمینه عبارتند از:
تحریم نماز جمعه به طور مطلق.
وجوب تخییری.
وجوب تعیینی.
وجوب به شرطی که امام جمعه، فقیه باشد.
توقف میان حکم به وجوب و حکم به حرمت.
حتی در نماز جمعه درباره اینکه آیا امام و نایب امام در نماز جمعه شرط هستند یا نه، میان شیعه اختلاف نظر وجود دارد.
اختلاف در عقیده
جای بسی شگفت است که اختلاف میان علمای جعفری مذهب تنها به مسائل فقهی منحصر نشده بلکه به اصول و فروع عقیده هم سرایت نموده است.
زمینه بحث ما در این مورد نیست، زیرا موضع بحث ما مسائل فقهی (مسائل عملی) است. اما بد نیست که اشارهای هر چند گذرا بدان داشته باشیم با این امید که این مسائل به کمک همدیگر تکانی در عقل و اندیشههایشان ایجاد نماید تا اینکه برآوردهایشان در امور نادرست که به عنوان مسلمات در آمده، تصحیح شوند.
صدوق درباره عقاید شیعه کتابی را به نام «اعتقاد الصدوق» نوشته است. هنوز مدت زیادی نگذشته بود که شاگردش «مفید» آمد و کتابی را به عنوان «تصحیح الإعتقاد» در ردّ کتاب استادش نوشت و در آن حملات شدیدی به وی کرده است، گاهی او را به جهل درباره اخبار و روایات متصف میکند و گاهی به جهل در باره مسالک اعتقادات، و عدم آگاهی درباره دیگر مسائل متصف میکند، از جمله میگوید: «برای کسی که هیچگونه آگاهی و شناختی درباره حقایق امور ندارد، شایسته نیست که بی هدف در آن سخن گوید. چیزی که ابوجعفر در ارتباط با روح و نفس گفته، عین اعتقاد تناسخیه است بدون اینکه خودش هم بداند که این گفته، اعتقاد آنان است. بنابراین در خصوص آنچه که اظهار کرده، جنایت و جرم آن بر خود و دیگران، بسیار بزرگ و سنگین است».
در جایی دیگر میگوید: «آنچه که صدوق نقل کرده و آن را توهم نموده، مذهب بسیاری از فلاسفه ملحد است».
اختلاف علمای جعفری مذهب در مسائل اعتقادی در این حد محدود نمیشود و دامنه گسترده تری دارد. وقتی شریف مرتضی آمد جهت مخالفت کردن با استادش «شیخ مفید» در ۹۵ مسأله عقیدتی، آستینش را بالا زد. این عدد، خیلی زیاد است به ویژه آنکه آنان مدعی هستند که در همه مسائل به معصوم مراجعه میکنند.
اکنون سؤالی را مطرح میکنیم: اعتقاد امام جعفر صادق بر اساس چه مذهبی بوده است؟
آیا او مذهب شیخ صدوق یا اینکه شیخ صدوق مذهب او را داشته است؟ و یا اینکه او مذهب شیخ مفید و یا مذهب شریف مرتضی داشته است؟ و کدام یک از این عالمان مذهب جعفر صادق داشتهاند؟ و راستی اصلاً اینان بر اساس چه مذهبی عقاید خود را بنا نهادهاند؟!!.
اگر اهل تشیع در اعتقادات خود، جعفری مذهب نیستند، پس در چه مسائلی جعفری مذهب هستند؟ و بر چه اساسی این نام را بر خود نهاده و خود را به امام جعفر صادق نسبت میدهند؟
چه خوب بود اگر عوام شیعه بر حقیقت و واقعیت این اختلافات اطلاع مییافتند. عجیب اینجاست که این دریای اختلافاتی است که ساحل ندارد و نزدیک است علمای شیعه را غرق کند، عوام شیعه از آن چیزی نمیدانند و کاملاً بی خبرند، بلکه دور از همه حقایق در میان اوهام و آمال و آرزوهای دلپسند و در میان حوضهای افکار بالدار و زیبا، غوطه ورند در حالی که -با تمام قوت و قطعیتی که بر تصدیق اوهام در ذهن دارند- تصور میکنند که مذهبشان در فقه و عقیده یکی است، و اینکه هیچ اختلافی میان عالمانشان نیست، زیرا آنان از پیروان مذهب امام جعفر صادق هستند!! در حالی که دیگران مذاهب مختلف و مشربهای متعددی دارند!!.و نمیدانم که چه شوکهای به آنها دست خواهد داد، اگر آنها گوشهای از این اختلافات را متوجه شوند و دریابند که در چه خواب و خیالی بسر میبردهاند؟
کشتی نجات تشیع
گر بخواهیم روزی سوار کشتی بشویم تا از غرق شدن در دریای اختلافات مذاهب اهل سنت نجات پیدا کنیم پس آیا سوار بر کشتی اخباریون شویم یا سوار بر کشتی اصولیون؟ یا اینکه سوار بر کدام کشتی از کشتیهای اخباریون و یا اصولیون بشویم؟ زیرا هر فرقه و دستهای کشتیهای بسیار زیادی دارد. بر هر کشتیای دعوت کنندهای قرار دارد و دیگران را بهسوی آن دعوت میکند هر کس دعوتش را استجابت نماید، او را در آن کشتی اسکان میدهد و ندا سر میدهد و میگوید: این کشتی نجات و پناهگاه امت اسلام و باب حِطّه است. و انسان از اینجا به ساحل سلامتی و نجات و امنیت میرسد.
پس ما سوار بر کشتی کدام یک از اینان شویم؟ کشتی صدوق، کشتی مفید، کشتی مرتضی، کشتی طوسی، کشتی خوئی، کشتی خالصی، کشتی الغطاء، کشتی سیستانی، کشتی بروجردی، کشتی خمینی، کشتی شریعتمداری، کشتی موسی موسوی، کشتی احمد کاتب، کشتی خامنهای و محافظه کاران، کشتی خاتمی و اصلاح طلبان، کشتی محمد حسین فضل الله، کشتی حسن نصرالله، کشتی صبحی طفیلی، کشتی حکیم، کدام حکیم؟ کشتی صدر، کدام صدر؟ کشتی حوزه ساکت یا کشتی حوزه ناطق، و یا کشتی بحر العلوم؟ دریا، بسیار پهناور و طولانی است و کشتیها هم خیلی زیادند و به مرور زمان بیشتر و بیشتر میشوند. هر زمان کشتیای غرق شود، به دنبال آن کشتی دیگری میآید و هر یک از صاحبان کشتیها، مدعی مرجعیت و اعلم بودن است.
همانا این اختلافاتی که خارج از شمارش است، به طور قطع ثابت مینماید که اختلاف کنندگان یک مذهب واحدی ندارند. پس آنان بر مذهب جعفر صادق نیستند و نسبت دادن فقه و مذهبشان به وی، باطل و بی اساس است.
«پس بهتر است که متسمک شویم به همان کشتی اصلی کتاب خدا و سنت رسول الله و عمل صحابه و اهل بیت»