عَنْ عَائِشَهَ قَالَتْ: جَاءَتْنِی امْرَأَهٌ مَعَهَا ابْنَتَانِ تَسْأَلُنِی، فَلَمْ تَجِدْ عِنْدِی غَیْرَ تَمْرَهٍ وَاحِدَهٍ، فَأَعْطَیْتُهَا فَقَسَمَتْهَا بَیْنَ ابْنَتَیْهَا، ثُمَّ قَامَتْ فَخَرَجَتْ، فَدَخَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم فَحَدَّثْتُهُ، فَقَالَ: «مَنْ یَلِی مِنْ هَذِهِ البَنَاتِ شَیْئًا، فَأَحْسَنَ إِلَیْهِنَّ، کُنَّ لَهُ سِتْرًا مِنَ النَّارِ»[۱].
عایشه میگوید: روزی زنی با دو دخترش به خانه من آمد و چیزی خواست. در آن لحظه، به جز یک دانه خرما، چیز دیگری در خانه نبود. آن را به او دادم. آن زن، دانۀ خرما را میان دو دخترش تقسیم کرد و خودش چیزی نخورد. سپس، برخاست و رفت. وقتی که رسول الله صلی الله علیه وسلم تشریف آورد، ماجرا را برایش تعریف کردم. رسول الله ج فرمود: «هرکس به خاطر (سرپرستی از) چند دختر، آزمایش شود و به آنها نیکی کند، برایش سپری در برابر آتش دوزخ خواهند بود».
عَنْ أُسَامَهَ بْنِ زَیْدٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یَأْخُذُنِی فَیُقْعِدُنِی عَلَى فَخِذِهِ، وَیُقْعِدُ الْحَسَنَ عَلَى فَخِذِهِ الأُخْرَى، ثُمَّ یَضُمُّهُمَا، ثُمَّ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ ارْحَمْهُمَا».[۲]
اسامه بن زید میگوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم مرا بر میداشت و بر روی زانویش مینشاند و حسن را روی زانوی دیگرش مینهاد. سپس ما را به یکدیگر میچسباند و میفرمود: «یا الله! بر اینها رحم کن».
[۱]– متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره ۵۹۹۵ و مسلم حدیث شماره ۲۶۲۹ با لفظ بخاری
[۲]– بخاری حدیث شماره ۶۰۰۳