پس از آنکه مقداری پول به دست آوردم، با شوق و اشتیاق به یک کتابفروشی عمومیرفتم و تصمیم گرفتم از هرکتابی یک نسخه بخرم. چون به داشتن کتاب زیاد علاقمند بودم. قفسهها را پر از انواع کتاب کردم و در هر رشتهای کتابی خریدم تا اینکه دهها کتاب در مورد روانشناسی، اصول فقه و چکیده فرهنگهای عمومیخریدم. میخواستم مطالعه کنم، اما نمیدانستم چطور شروع کنم و کدامین کتاب را انتخاب نمایم و کدام را کنار بگذارم. بسیاری از کتابها را دیدم که مطالب یکدیگر را تکرار میکنند.
بعضی از کتابها، مطالب غیر علمی و کلمات بیمعنایی داشتند. سالها گذشت و این کتابها را تکان ندادم؛ فقط مرتب کردنشان، برایم مشکلی شده بود و نمیدانستم چکارشان کنم تا اینکه با علمایی باهوش و مردانی شریف، همنشینی کردم و قضیه را برای آنها بیان نمودم؛ آنها مرا به روشی درست و موفقیتآمیز راهنمایی کردند وآن، اینکه کتابهای مرجع و اصول و کتابهای بهتر را باید نگهداری و مرتب نمود و مورد مطالعه قرار داد و همیشه در آن بررسی کرد و سایر کتابها را باید برای تحقیق و پژوهش نگه داشت. روحیه ام آرام گرفت و از این پیشنهاد خوب و درست، آرامش یافتم.
اگر کتابخانهای داری یا مشتاق مطالعه هستی، بهترین کتابها و منابع را بردار و به آن مشغول باش تا از پراکندگی ذهنی و حیرت در انتخاب در امان بمانی.
قالوا خذ العین من کل فقلت لهم |
|
فی العین فضل ولکن ناظر العین |
«گفتند: از هر یک منبع را بگیر؛ به آنها گفتم: منبع و سرچشمه، خوب است، اما کسی که درآن نگاه میکند، باید خوب باشد».
﴿أَلۡهَىٰکُمُ ٱلتَّکَاثُرُ ١ حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ ٢﴾ [التکاثر: ۱- ۲] «فزونطلبی، شما را غافل گرداند تا آنکه قبرها را زیارت کردید».
در این میان به یاد دانشجویانی افتادم که همواره به دنبال کتابهای پیچیده و نسخههای نادر خطی و کمیاب هستند و پیوسته کتاب، جمع آوری میکنند، اما کم مطالعه مینمایند و شناختشان، نسبت به کتابهای اصول اندک است؛ آنها، فقط میخواهند کتابخانه بزرگی داشته باشند که دیگران را با نام بردن کتابهای کمیاب، به تعجب وادارند.
بعضی از دانشجویان، به خاطر اینکه تفسیر مقاتل بن سلیمان را گیر نمیآورند، تأسف میخورند و حال آنکه تفسیر ابن کثیر را بطورکامل نخواندهاند.
بعضی بخاطر نبود «فوائد تمام» حسرت میخورند؛ در حالی که فقط اسم مؤلف فتح الباری را شنیده و رنگ روی جلد آن را ندیدهاند. ﴿وَمِنۡهُمۡ أُمِّیُّونَ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡکِتَٰبَ إِلَّآ أَمَانِیَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ ٧٨﴾ [البقره: ۷۸] «و برخی از ایشان، بیسواد هستند و کتاب را نمیدانند مگر آرزوهایی و فقط تخمین میزنند».
پس نباید چنین باشد که شاهراه اصلی را رها کنی و خودت را به راههای انحرافی و فرعی مشغول نمایی و همواره دنبال جزئیات باشی و کلیات را ترک کنی. حکمت، این است که ابتدا به چیزهایی بپردازی که از همه مهمتر است؛ و هرکس، هدف و مقصد را نداند، راه برای او طولانی میشود و سواریش، خسته و درمانده میگردد و او، خودش را از پای در میآورد و به هدف خود نمیرسد.
بیا تا من و شما به سوی خداوند توانگر، یکتا، بینیاز، همیشه زنده، پایدار و دارای شکوه و بزرگی روی بیاوریم.
بیا تا خودمان را در آستانه ربوبیت او بیندازیم و به درگاه یگانگی او پناه ببریم؛ از او بخواهیم؛ با زاری و تضرع از او بخواهیم و منتظر اجابت او باشیم؛ اوست که تندرستی و بهبود میبخشد؛ او، آفریننده، روزیدهنده، زندهکننده و میراننده است.