فرهنگ مخالفت در میان اصحاب (۲)

در فرهنگ عرب، نفس بیعت بسیار مهم بوده و بیعت شکنی گناهی بسیار بزرگ و نابخشودنی به شمار می‌آمده آن هم از جانب کفار جاهلی. آنوقت شما معتقدید اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم پس از آنهمه جانفشانی، بلافاصله پس از رحلت پیامبر بیعت شکنی کردند؟ آن هم بیعتی که بر خلاف بیعت‌های دوران جاهلی بر مبنای فرمان مستقیم خداوند و رسول او بوده است؟

در زمان پیامبر اکرم، ایشان هر گاه سخنی می‌گفتند اصحاب سئوال می‌کردند این دستور خداست یا نظر شخص شما؟ و اگر پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌فرمود نظر شخص من، آنها متوجه می‌شدند که می‌شود مخالفت کرد و نظرات شخصی را ابراز نمود (شوری) و پیامبر  صلی الله علیه و سلم نیز از رای اکثریت تبعیت می‌کردند. نمونه مشخص آن جنگ احد است که بیشتر جوانان معتقد به خروج از مدینه بودند ولی پیامبر  صلی الله علیه و سلم و برخی از پیرمردان معتقد به دفاع از داخل شهر بودند ولی چون جوانان تعداد بیشتری بودند موفق به جلب نظر پیامبر می‌شوند.

نیت افراد، از ابراز برخی مخالفت‌ها در زمان پیامبر اکرم، مشخص بوده یعنی بیشتر، از روی خامی و احساسات، مخالفت می‌کردند و چهره منافقان در مخالفت‌ها در تاریخ ثبت و مشخص است (مانند رجوع از بین راه عبدالله ابن ابی و یاران منافقش در جنگ بدر‌).

سید شرف الدین در یکی از کتب خود دهها مورد از مخالفتهای اصحاب در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را نقل کرده تا اینگونه تحلیل کند که بنابراین مخالفت آنها پس از پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم در سقیفه بنی ساعده امر تازه‌ای نبوده و سابقه داشته است. اکنون در اینجا دو سئوال مطرح می‌شود: ۱- با این تز و پندار شما نباید از عدم انتخاب حضرت علی علیه السلام  چندان گلایه‌ای داشته باشید زیرا به قول شما وقتی اصحاب در زمان نبی اکرم با ایشان که پیامبر خدا و متصل به وحی بوده مخالفت می‌کردند (و در سقیفه نیز ۳۰۰ آیه قرآن در حق علی و هزاران حدیث پیامبر در حق علی را زیر پا گذاشتند[۱]) چرا باید انتظار داشته باشیم که در صورت انتخاب حضرت علی به خلافت یعنی جوانی ۳۳ ساله که تازه به او وحی هم نمی‌شود همه موافقت می‌کردند و بی‌چون و چرا از فرامین ایشان اطاعت می‌کردند؟ ۲- محققین شیعه علت اصلی و ریشه‌ای مخالفت‌ها با حضرت علی در زمان خلافت ایشان را روش حضرت عمر و حضرت ابوبکر و حضرت عثمان در زمامداری می‌دانند و این تحلیل جناب سید شرف الدین را فراموش می‌کنند که عمر و عثمان در این زمینه نقشی ندارند بلکه اصحاب پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم در زمان حیات نبی اکرم نیز چنین روحیه‌ای داشته‌اند پس گناه عمر و عثمان در این میانه چیست. البته وقتی تحلیله‌ها بر اساس تعصب و یا اشتباه و یا دروغ شکل بگیرد راهی جز تناقض پیش پای انسان نمی‌گذارد.

اگر در سقیفه، افراد حاضر، با نیت مخالفت با آیات الهی (آیه تبلیغ) و دستورات پیامبر صلی الله علیه و سلم و زیر پا گذاشتن آنها گرد هم جمع شده بودند پس چگونه است که ابوبکر با ذکر یک حدیث: «الائمه من القریش»، «امامان از قریشند» (که فقط خودش و یکی دو نفر دیگر از پیامبر شنیده بودند) توانست براحتی تمام انصار (به خصوص خزرج و در راس آنها سعد ابن عباده که چیزی نمانده بود خلیفه شود) را مجاب کند؟!!! آن هم در شهر خودشان و در محل تصمیم گیری خودشان!!!.

اگر انسان‌ها مخالفت و انتقاد نکنند تفاوت آنها با گوسفند در چیست؟ زیرا فقط حیوانات هستند که قدرت انتخاب و انتقاد ندارند؟ آیا با این تحلیل، نفس شوری بی‌معنی نمی‌شود‌؟ مگر حضرت علی در نامه خود به مالک نمی‌نویسد: باید نزدیکترین افراد به تو منتقد‌ترین و مخالف‌ترین آنها به تو باشند.. پس چرا شما از نزدیکان پیامبر در تمام صفحات تاریخ انتظار تبعیت محض بی چون و چرا دارید؟ (یا آنجایی که حضرت علی به ابن عباس می‌فرماید: بر تو است که نظرت را به من بگویی ولی من در نهایت طبق رای خود عمل می‌کنم). حتی می‌توان بر همین مبنا مناسبات حضرت علی با خلفاء را تفسیر کرد. زیرا ایشان مخالفت و انتقاد می‌کردند و با آنها رفت و آمد و نشست و برخاست هم داشتند. و تنها راه حل این تناقض -البته تناقضی که برای شما بوجود آمده- در همین نکته نهفته است‌) در ادامه می‌توان به حدیث: اختلاف امتی رحمه (اختلاف در امت من رحمت است) و آیات ۱۱۸ و ۱۱۹ سوره مبارکه هود اشاره کرد: و اگر پروردگارت می‌خواست همه مردم را امت واحده (بدون هیچ‌گونه اختلاف) قرار می‌داد ولی آنها همواره مختلفند مگر آنچه پروردگارت رحمت کند و برای همین آنها را آفرید: ﴿وَلِذَٰلِکَ خَلَقَهُمۡ﴾ [هود: ۱۱۹]. و فرمان پروردگارت قطعی است که دوزخ را از جن و انس پر کند.

اگر اختلاف و تفاوت نبود هیچگاه چرخ جامعه به حرکت در نمی‌آمد و تمدن رو به تکامل نمی‌رفت. درست مانند انگشتان یک دست که اگر تمام آنها یک اندازه بود انسان به توسط آنها قادر به انجام هیچ کاری نبود. اگر خدا می‌خواست می‌توانست به راحتی همه را یک شکل و با یک طرز فکر و… بیافریند.

متاسفانه تحلیل‌های ضد و نقیض، آفت نویسندگان شیعه است زیرا در جایی می‌گویند: تا پیامبر اکرم، زنده بود کسی جرات مخالفت و بروز کینه‌های دیرین را نداشت برای همین کسی با خلافت علی مخالفت نکرد و در جایی دیگر نمونه‌های فراوانی از مخالفت‌ها را ردیف می‌کنند تا مخالفت آنها در سقیفه را موجه جلوه دهند! بالاخره معلوم نیست اصحاب در زمان حیات نبی اکرم جرات مخالفت داشتند یا نه؟ آری، همه این موارد متضاد و متناقض، به خاطر نگاه متعصبانه به قضایاست.

در انتها باید گفت: این ایراد که توسط برخی نویسندگان شیعه عنوان می‌شود مانند بسیاری دیگر از ایرادات آنها: جنبه کلی گویی و قیاس‌های بیجای همیشگی آنها را دارد و چیزی نیست جز سرآغاز ورود به بحث‌های کلامی بی سر و ته!.

عجیب است که اصحاب پس از آنهمه فداکاری و عشق و علاقه در راه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم سخن پیامبر و آیه قرآن را زیر پا می‌گذارند و مخالفت می‌کنند ولی با حضرت ابوبکر رضی الله عنه (یعنی مردی از کم اهمیت‌ترین تیره قریش) موافقت می‌کنند. آن هم موافقتی که آنها را جهنمی می‌کند اگر آنها روحیه مخالفت داشتند به طریق اولی با حضرت ابوبکر رضی الله عنه نیز (که نه پیغمبر بود ونه از تیره‌ای سرشناس) باید مخالفت می‌کردند ولی نه تنها با او بیعت می‌کنند بلکه با اطلاعت کامل از او شورش گسترده رده را نیز سرکوب می‌کنند!.

[۱]– البته اگر چنین اغراقی صحت داشته باشد که در این زمینه جای حرف و نقل بسیار زیاد است. مردم مدینه به محمد یتیم فقیر رانده شده از شهر و قبیله خالصانه ایمان می‌آورند و تا آخرین لحظه و در تمامی شرایط دشوار در کنار او می‌مانند (که آنهمه آیات و روایات در ستایش ایشان نازل می‌شود) در حالیکه قبل از آن هیچ آیه‌ای از سوی خدا و هیچ حدیثی از هیچ پیامبری در تایید حضرت محمد نشنیده بودند ولی ناگهان در سقیفه همین افراد هزاران حدیث و آیه در حق علی را شنیده و بدون هیچ دلیلی اولین سنگ مخالفت را در آنجا بنا می‌گذارند؟!!!! آیا تحلیل‌های شیعه، تاریخ را تبدیل به طنزی مسخره نکرده است؟

مقاله پیشنهادی

محبت صحابه رضی الله عنهم

از علامت‌های ایمان عبارت‌اند از: محبت داشتن به تمام صحابه با قلب، و تعریف و …