فرقه اباضیه

فرقه اباضیه

 

«اباضیه»:[۱] فرقه‌ای از فرق خوارج[۲] به شمار می‌آید که مؤسس و رئیس آن: «عبدالله بن أباض تمیمی» (متوفی ۸۰ ه‍) می‌باشد.

این فرقه، از لحاظ آراء و افکار نزدیکترین فرقه از میان فرق خوارج، به جماعت اسلامی به شمار می‌آیند، آن‌ها نسبت به دیگر فرق خوارج از دروغ و غلو، بسیار دور و به اعتدال و میانه روی، بسیار نزدیک‌اند و اتباع و پیروان این مذهب را می‌توان در بلاد عرب به ویژه در «عمان»[۳] یافت.

مسلک و مشرب اباضیه در استنباط و استخراج مسائل فقهی، تقریباً نزدیک به مسلک اهل سنت و جماعت می‌باشد؛ آن‌ها نیز در حل مسائل فقهی خویش از قرآن و سنت و اجماع و قیاس، کمک می‌گیرند و در پرتو آن‌ها به تخریج و استنباط مسائل فقهی می‌پردازند.

[۱]– اباضیه (به کسر همزه): پیروان عبدلله بن اباض تمیمی هستند که مردی خارجی بود که از دیگر فرق خوارج انشعاب پذیرفت. پیدایش این فرقه هنگامی صورت گرفت که عبدالله بن اباض، از خوارج افراطی، کناره گرفت و راه اعتدال و میانه را برگزید.

«ابوبلال مرداس بن اُدیه تمیمی» از پیشوایان نخستین این فرق بوده که در سال ۶۲ ه‍ کشته شد. پس از او عبدلله بن اباض ریاست آن فرقه را به دست گرفت. وی در سال ۶۵ ه‍ به کلی از خوارج ازرقی،  جدا شد و در بصره بر ضد زبیریان خروج کرد. و چون مردی فقیه بود در منابع اباضیه او را «امام اهل التحقیق» و «امام القوم» و «امام المسلمین» خواندند. مهم‌ترین شاخه‌های مذهبی اباضی «وهبیه» مغرب است که خود را «اهل المذهب» و نیز «اهل الدعوه» می‌خوانند. فرقه‌ی دیگر آن‌ها «حارثیه» است که مؤسس آن «حمزه‌ی کوفی» بود و در مسأله‌ی «قدر» پیرو عقاید معتزله شد و این فرقه منسوب به «حارث بن مزید» هستند.

فرقه‌ی دیگر «طریفیه» هستند که از یاران «عبدالله بن طریف» می‌باشند که در حدود سال ۱۲۹ هجری در عربستان جنوبی تأسیس شد. و فرق دیگر اباضی عبارتند از: « نکار»، «نفاثیه»، «خلفیه»، «عُمریه»، «حسنیه»، «سکاکیه»، «حفصیه» و «یزیدیه».

و عقاید اباضیه جز در بعضی از موارد، غالباً موافقِ  اهل سنت و جماع است. و ایشان مانند آنان معترف به قرآن و سنت و اجماع و قیاس هستند. و می‌گویند خداوند از گناهان صغیره در می‌گذرد ولی از صاحبان گناهان کبیره جز به توبه درنمی گذرد و بهشت و دوزخ فانی نمی‌گردند. [مترجم]

[۲]– خوارج گروهی بودند که پس از داوری حکمین بین حضرت علی و حضرت معاویه به وجود آمدند. هنگام مراجعت حضرت علی از صفین به کوفه، عده‌ای از لشکریان وی بر او شوریدند و حکمیت را برخلاف اسلام دانستند و گفتند: «لا حکم الا لله» [فرمانی جز فرمان خدا نیست] از این جهت آنان را «محکمّه اولی» (داوری خواهان نخست) خواندند. سپس دوازده هزارتن از ایشان از لشکر حضرت علی جداشده و به «حروراء» نزدیک کوفه رفتند و با وی مخالفت کردند بدین سبب آنان را «حروریه» نامیدند. خوارج خود را « شراه » می‌خواندند و خارجی که جمع آن خوارج می‌باشد لقبی است که دشمنان ایشان به آنان داده‌اند.

«شراه» به معنی فروشندگان است و مفردش « شاری » می‌باشد. این عنوان را بدین علت انتخاب کردند که می‌گفتند: ما جان خویش را برای پاداش اخروی فدا می‌کنیم. این نام مأخوذ از آیه‌ی ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّهَۚ﴾ [التوبه: ۱۱۱] است.

خوارج، حضرت علی،  حضرت عثمان و حضرت معاویه و حکمین [ابوموسی اشعری و عمروبن العاص] را کافر می‌شمارند و مرتکب گناهان کبیره را کافر می‌دانند و ریختن خونشان را مباح می‌دانستند.

فرق معروف خوارج از این قراراند: «ازارقه» [پیروان ابو راشد نافع بن ازرق]، «نجدات» [پیروان نجده بن عامر]، «بیهسیه» [پیروان ابوبهیس هیصم بن جابر]، «عجارده» [پیروان عبدالکریم عجرد]، «صفریه» [پیروان زیاد بن اصفر] «اباضیه» [پیروان عبدالله بن اباض] «شبیبه» [پیروان شبیب بن یزید] «مترجم»

[۳]– در اینکه مذهب اباضیه فرقه‌ای از فرق خوارج می‌باشد همه علماء اتفاق نظر دارند،  لیکن پیروان این مذهب در عصر کنونی، این مسئله را انکار می‌کنند و خویشتن را متصف و منتسب به خوارج نمی‌دانند و می‌گویند: ما با شدت و حدّت هرچه تمام، از خوارج اعلان برائت می‌کنیم و آراء و افکار آن‌ها را نیز بیشتر از هر کسی مورد نقد قرار می‌دهیم و علت اینکه مارا منتسب به خوارج می‌کنند، جز تعصب سیاسی و مذهبی چیز دیگری نیست. [مقدمه فی دراسه الفقه الاسلامی، دکتر محمد دسوقی ص ۲۱۲]

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …