غم مخور و اندوهگین مباش؛ چون دیروز غم و اندوه را تجربه نمودی و به تو هیچ سودی نرساند؛ فرزندت مردود شد، تو ناراحت و غمگین گشتی؛آیا ناراحتی تو او را قبول کرد؟! پدرت درگذشت، پس تو اندوهگین شدی؛ آیا زنده شد؟! در تجارت ضرر کردی و اندوهگین شدی؛ آیا غم و اندوهت، زیانها را به سود تبدیل کرد؟!
غم مخور؛ چون تو به خاطر یک مصیبت غمگین گشتی و آن یک مصیبت، به چندین بلا تبدیل شد. از فقر و ناداری ناراحت شدی و به رنج و ناراحتیت افزوده گشت؛ از حرف دشمنانت اندوهگین شدی و با این کار آنها را علیه خود یاری دادی؛ از ترس امر ناگواری که انتظار وقوعش را داشتی، اندوهگین گشتی، اما آن امر ناگوار، اصلاً به وقوع نپیوست! غم مخور و اندوهگین مباش؛ چون اگر غم بخوری، خانهای بزرگ، همسری زیبا، ثروت فراوان، مقام والا و فرزندان رشید و شریف، برایت هیچ سودی نخواهند داشت. غم مخور و اندوهگین مباش؛ چون غم و اندوه، آب زلال را به گلویت تلخ خواهد کرد و گُل را چون هندوانه ابوجهل خواهی دید و باغ شکوفا در نظرت چون بیابانی خشک مینماید و زندگی، برایت به زندانی تحمل ناپذیر تبدیل میگردد.
وقتی دو چشم، دو گوش، دولب، دو دست، دو پا و زبان داری و در امنیت و تندرستی بسر میبری، غم مخور و اندوهگین مباش:
﴿فَبِأَیِّ ءَالَآءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ١٣﴾ [الرحمن: ۱۳] «پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب میکنید؟»
وقتی دینی داری که به آن معتقد هستی، خانهای داری که در آن سکونت میکنی، نانی داری که آن را میخوری، آبی در دسترس داری که مینوشی، لباسی داری که میپوشی و همسری داری که در آغوشش میخوابی، پس چرا غم میخوری و اندوهگین میشوی؟!