غلو در ترک و دوری از اهل بدعت و مبتدع خواندن دیگران (۳)

به مذهب سلف صالح نگاه کنید که در راه و روش خود چگونه عمل می کردند و به سعه صدر و وسعت تحمل آنها در اختلافاتی که اجتهاد در آنها جایز و ممکن است، بنگرید. حتی آنها در مسائل بزرگی با یکدیگر اختلاف می کردند، در مسائل اعتقادی و مسائل علمی؛ چنانکه می بینیم برخی از آنها مساله رویت خداوند توسط رسول خدا را انکار می کنند و برخی از آنها معتقدند که رسول خدا خداوند متعال را دیده است. و برخی از آنها معتقدند آنچه در قیامت وزن می شود اعمال است و برخی از آنها معتقدند که این صحیفه های اعمال هستند که وزن می شوند. و همچنین شاهد اختلاف آنها در مسائل فقهی چون نکاح، میراث، معاملات و … هستیم. اما با این همه هرگز یکدیگر را گمراه نمی خواندند.

بنابراین سلفیت به این معنا که حزبی خاص باشد که ویژگی های خاص خود را داشته باشد و جز خود را گمراه بخواند، چنین افرادی هرگز از منهج سلفیت را دارا نیستند.

اما سلفیتی که در عقیده و قول و عمل و اختلاف و اتفاق و مهربانی نسبت به یکدیگر و دوست داشتن هم از منهج سلف پیروی کند، همان سلفیت حقیقی می باشد. چنانکه رسول خدا فرمودند: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِینَ فِی تَرَاحُمِهِمْ وَتَوَادِّهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ کَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَکَى عُضْوٌ مِنْهُ، تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالْحُمَّى وَالسَّهَرِ»:[۱] «مثال مومنان در مهربانی و دوست داشتن یکدیگر مانند اعضای یک پیکر است که چون عضوی از آن بدرد آید، اعضای دیگر با تب و شب زنده داری با او همراهی می کنند».[۲]

۴- علامه عبدالمحسن بن حمد العباد البدر حفظه الله می گوید: «یکی از مسائلی که متاسفانه امروزه اهل سنت و جماعت بدان گرفتار آمده، تقابل و تجریح و هشدار در مورد یکدیگر می باشد که تفرقه و اخنلاف و دوری از یکدیگر را به دنبال دارد. درحالی که دوستی و مهربانی و دلسوزی نسبت به هم و ایستادن در یک صف واحد در برابر اهل بدعت و مخالفان اهل سنت و جماعت شایسته و سزاوار آنان است و بلکه بدان امر شده اند.

اما این مساله به دو سبب باز می گردد:

الف) برخی از اهل سنت در این عصر و زمان مشغله ای جز جستجوی اشتباهات و بررسی آنها ندارند، چه این اشتباهات در کتاب ها باشد یا نوارهای ضبط شده؛ و به دنبال یافتن برخی از این اشتباهات، در مورد گوینده آن به دیگران هشدار می دهند.

به عنوان مثال یکی از این اشتباهات که مدنظر چنین افرادی بوده و در مورد آن هشدار می دهند، همکاری شخص با یکی از جمعیت ها و تشکل هایی است که پخش سخنرانی ها یا مشارکت در کنفرانس ها را به عهده دارد. درحالی که این تشکل به شیخ عبدالعزیز بن باز و شیخ محمد بن عثیمین باز می گردد که سخنرانی ها را از طریق موبایل منعکس می کنند.

و اینگونه از ورود این تشکل در امری که این دو عالم بزرگوار بدان فتوا داده اند، خرده می گیرد درحالی که انسان رای و نظر خود را متهم کند، سزاوارتر است از اینکه رای و نظر دیگری را متهم کند. بویژه اگر رای دیگری، رای و نظری باشد که علمای بزرگ بدان فتوا داده باشند. برخی از اصحاب رسول الله  صلی الله علیه و سلم پس از واقعه  حدیبیه می گفتند: «ای مردم رای و نظر (خود را) در دین متهم کنید».

و برخی از افرادی که مورد تجریح و هدف آنان قرار می گیرند، کسانی هستند که دروس و تالیفات یا سخنرانی های آنها بسیار مفید و سودمند است. اما اینان در مورد او هشدار داده و دیگران را از او بر حذر می دارند چرا که در مورد فلان شخص یا فلان جماعت چیزی از او دانسته نشده و اظهار نظری از او دیده نشده است. بلکه این تجریح و تحذیر به کسانی که در دیگر دولت های عربی ساکن هستند، گسترش یافته است. کسانی که فعالیت آنها در اظهار سنت و انتشار و دعوت به سوی آن بسیار مفید و فراگیر می باشد. تردیدی نیست هشدار در مورد چنین افرادی، در واقع قطع رابطه  میان دانشجویان و کسانی است که می توانند از علم و اخلاق آنان استفاده نموده و بهره کافی و لازم را دریافت کنند.

ب) در میان اهل سنت کسانی هستند که چون شاهد اشتباهاتی از یکی از اهل سنت باشد، در رد وی کتاب می نویسد و چون کسی که مورد انتقاد قرار گرفته به آن دست یابد، رد دیگری نیز بر آن می نویسد و بدان پاسخ می دهد. و اینگونه هریک از آنها به خواندن کتاب های گذشته و جدید دیگری می پردازد و به نوارهای ضبط شده دیگری گوش می دهد، تا اینکه اشتباهات دیگری را به باد انتقاد گیرد و از میان برگه ها و نوارها عیب و ایرادهای دیگری را رصد کند که حتی برخی از آنها از قبیل لغزش زبانی است که خود بدان مبتلا می باشد. سپس هریک از آنها تلاش می کند تا طرفداران بیشتری داشته باشد تا در برابر دیگری از او حمایت کنند. و اینگونه طرفداران هریک به ستایش کسی که از او طرفداری می کنند و نکوهش دیگری می پردازند. علاوه بر این هرکس را که با دیگری ملاقات نموده، ملزم به موضعگیری در برابر او می کنند. و چون چنین نکند او را به خاطر پیروی از دیگری، مبتدع می خواند و به دنبال آن او را ترک نموده و از وی دوری می کند.

اما اینکه هریک از دو گروه به تایید یک طرف و نکوهش طرف دیگر می پردازد خود یکی از بزرگ ترین اسباب ظهور فتنه و انتشار آن در بستر وسیع می باشد. و وضعیت بیش از پیش بدتر خواهد شما زمانی که هریک از دوطرف به نشر اشتباهات ولغزش های دیگری در فضای مجازی بپردازند. و اینگونه جوانان اهل سنت در سرزمین های مختلف و بلکه دیگر قاره های مختلف این اطلاعات را دنبال کنند و قیل و قال آنها در مورد یکدیگر را تعقیب کنند که هیچ خیری در آن نیست و تنها ثمره ی آن، ضرر و تفرقه می باشد. و عمل هریک از دو طرف باعث ایجاد تردید کسانی می شود که این مطالب در تقابل را دنبال می کنند و باعث فرقه فرقه شدن و پراکندگی میان آنها می شود و نتیجه آن چیزی جز دشمنی و اختلاف نخواهد بود.[۳]

۵- علامه بکر ابوزید رحمه الله می گوید:[۴] «تا آنجا که می دانم، این پراکندگی و اختلاف برای اولین بار در میان اهل سنت توسط کسانی به وجود آمد که به اهل سنت منتسب بودند. کسانی که در واقع با اهل سنت دشمن بودند و خود را سربازی می دانستند که باید با اهل سنت همراه باشند تا باطن امورشان را بشناسند و اینگونه اندوه و افسردگی را جایگزین تلاش و فعالیت اهل سنت نموده و در مسیر دعوت شان بایستند و کار را به زبان دروغگو بسپارند. زبانی که در مورد آبروی دعوتگران گستاخی نموده و با تعصب احمقانه موانعی را در مسیر آنها ایجاد می کند. کسانی که اگر آنان را ببینی، بیچارگانی هستند که باید به حال و وضع آنان گریست و تاسف خورد. کسانی که به یکدیگر حمله کرده و یورش می برند. و خداوند به آنچه پنهان کرده اند آگاه است. خفت و خواری را در میان آنها ببین؛ کم عقل و سبک مغزی در میان آنها آشکار است. و براستی این وضعیت کسی است که بدون اصول و قاعده عمل می کند که اگر با استناد به دلیل و برهان با یکی از آنها سخن بگویی، جز تعصب و هیجان چیزی نخواهی دید که بدون بینش و بصیرت لازم آن را به کار برده است. و اینگونه ساده لوحانه در قالب مفاهیمی چون غیرت و نصرت و یاری سنت و وحدت امت عمل می کنند، درحالی که خود اولین کسانی هستند که کلنگ تخریب را به دست گرفته و وحدت و یکپارچگی امت را تکه تکه می کنند».

۶- علاقه صالح فوزان حفظه الله در پاسخ به سوال ذیل می گوید:

سوال: «نظرتان در مورد تقابل موجود میان برخی از علما چه به صورت مکتوب یا در قالب سخنرانی ها چیست؟ آیا گفتگوی آنها با یکدیگر شایسته تر نیست؟ و آیا چنین رفتاری فعالیت های اسلامی آنان را خدشه دار نمی کند؟[۵]

پاسخ:

آنچه در سوال مطرح شده بین علمای معتبر رخ نداده است؛ و بلکه چنین رفتاری در بین برخی از دانش آموختگان و جوانان هیجان زده می باشد. از خداوند متعال برای آنها هدایت و توفیق را خواستاریم. و آنها را دعوت می کنیم که این عمل زشت و ناصواب را رها کرده و برادری در میان آنها براساس نیکی و تقوا باشد و چون در امری دچار اشکال شدند به اهل علم مراجعه کنند تا اینکه راه درست و صواب برای آنها تبیین گردد.

سوال: آیا برای جوانانی که فراگیری علم شرعی و دعوت به سوی خدا را ترک کرده و بدون علم و بینش کافی به کندوکاو در اختلافات میان علما روی آورده اند، نصیحتی دارید؟[۶]

پاسخ:

به تمام برادرانم – و به ویژه جوانان و کسانی که در پی کسب علم هستند – توصیه می کنم به کسب و فراگیری علم صحیح روی آورند، چه در مساجد یا مدارس یا دانشکده ها یا موسسه ها؛ به دروس و مصالح خود روی آورند و کندوکاو در این امور را رها کنند چراکه خیری در بر ندارند؛ و مصلحت نیست که وارد این مساله شوند و وقت خود را در آن ضایع نموده و افکار خود را پریشان کنند. چنین عملکردی یکی از موانعی است که انسان را از عمل صالح باز می دارد و سخن گفتن در آبروی دیگران و اذیت و آزار میان مسلمانان را به دنبال دارد.

بنابراین بر مسلمانان و به ویژه کسانی که در پی کسب و فراگیری علم و دانش هستند واجب است که چنین اموری را ترک کنند و به اندازه توانایی خود به اصلاح در این زمینه بپردازند.

خداوند متعال می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (حجرات: ۱۰)

«یقیناً مؤمنان برادرند، پس میان برادران‌تان صلح (و آشتی) بر قرار کنید و از الله بترسید، باشد که به شما رحم  شود». و هرکس اشتباهی داشت، او را نصیحت کنید و بین خود اشتباهش را بیان کنید و از او بخواهید که به دیدگاه درست و صواب باز گردد چرا که مقتضای نصیحت چنین رفتار حکیمانه ای  می باشد».

و در سخرانی با عنوان «بدعت تکفیر و تفسیق و تبدیع (متبدع خواندن) و ضوابط آن» می گوید: «و بر این اساس بر جوانان مسلمان و طلاب علم واجب است که علم سودمندرا از منابع و مصادر آن و نزد کسانی از اهل علم که معروف و شناخته شده هستند، فراگیرند و پس از این بدانند که چگونه سخن بگویند. و چگونه هر امری را در جای خود به کار برند. چرا که اهل سنت و جماعت در گذشته و حال، زبان خود را حفظ کرده و جز بر مبنای علم و دانش کافی سخن نگفته اند».[۷]

 

 

[۱] – مسلم: ۶۷۵۱

[۲] – لقاءات الباب المفتوح؛ سوال: ۱۳۲۲

[۳] – رساله رفقـأ اهل السنه باهل السنه، ص: ۴۴-۴۷

[۴] – کتاب تصنیف الناس بین الظن والیقین، شیخ بکر ابوزید رحمه الله ص: ۴۰ ،۴۱؛ چاپ اول، دارالعاصمه، سال: ۱۴۱۴هجری

[۵] – محاضرات فی العقیده و الدعوه، شیخ صالح فوزان: ۳/۵۷

[۶] – همان: ۳/۳۳۲

[۷] – همان: ۳/۳۹۱

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …