افضل الصلوات علی سیدنا محمد وعلی آله واصحابه و سلم
و اما بعد این مقاله ردیه ای هست بر موضوع (غصب فدک و ناراحتی فاطمه از ابوبکر)که بازیچه دست بعضی از افراد شده واز این موضوع برای لعن ونفرین وطعنه در اصحاب رسول الله خصوصاً حضرت ابوبکر الصدیق علیه السلام استفاده می کنند.
خلاصه موضوع اینکه آقایان شیعه ادعا دارند که پیامبر فدک را به فاطمه به عنوان ارث داد و وقتی ابوبکر الصدیق خلیفه شد فدک را غصب نمود و فاطمه هم ناراحت شد تا وقت وفات با ابوبکر صحبت نکرد.
حالا شیعیان غوغا کرند که (پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده فاطمه پاره تن من هست هرکس او را ناراحت کند من را ناراحت کرده وهر کس من را ناراحت کند خدا را ناراحت کرده).
رد بر این ادعای باطل:
(پیامبر صلی الله علیه وسلم زمینی و باقی خمس خیبر را از خود باقی گذاشتند بعد از وفات علی وعباس نزد ابوبکر آمدند وخواستار سهم عباس و سهم فاطمه شدند وابوبکر الصدیق رضی الله عنه در پاسخ فرمود:إن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال: (لَا نُورَثُ، مَا تَرَکْنَا صَدَقَهٌ)
رسول الله فرمود(انبیاء ارثی نمی گذارند هر چه از ایشان باقی ماند صدقه هست)رواه البخاری رحمه الله علیه
)سپس حضرت صدیق رضی الله عنه فرمود: (إنما یأکل آل محمد صلى الله علیه وسلم فی هذا المال، وإنی والله لا أغیر شیئًا من صدقه رسول الله صلى الله علیه وسلم عن حالها التی کان علیها فی عهده، ولأعملن فیها بما عمل به رسول الله صلى الله علیه وسلم(
یعنی(اما آل محمد از این مال می خورد و بخدا قسم که من چیزی از صدقه رسول الله را تغییر نمی دهم وبه همان روشی عمل می کنم که در عهد رسول الله خودشان عمل کرده اند) رواه البخاری
ودر روایت دیگر بخاری می فرماید حضرت ابوبکر الصدیق (لست تارکًا شیئًا کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یعمل به، إلا عملت به، فإنی أخشى إن ترکت شیئًا من أمره أن أزیغ)
یعنی(کاری را که پیامبر عمل نموده ترک نمی کنم الا اینکه به آن عمل کنم و می ترسم که اگر چیزی را که او عمل کرده ترک کنم و منحرف شوم(
سوال اینکه آیا این حدیث انبیاء ارث نمی گذارند بر علی مخفی بوده؟
مسلما خیر نه از علی و نه عباس ونه اکثر صحابه زیرا این حدیث از طرق بسیاری روایت شده مانند (طریق أبی بکر، وعمر، وعثمان، وعلی، وطلحه، والزبیر، وسعد، وعبد الرحمن بن عوف، والعباس، والسیده عائشه، وأبی هریره، )رضی الله عنهم
و اصلا تفسیر ارث در فکر و نظر عباس وعلی چه بوده؟ منظورشان چه بوده؟
هنگامی که ابوبکر از دادن ارث به عباس و علی خود داری کرد علی با ابوبکر ملاقات کرد وفرمود( إنا نعرف یا أبا بکر فضیلتک، ثم ذکر علیّ قرابتهم من رسول الله صلى الله علیه وسلم وحقهم، أی أنه ما زال یطلب الإرث لزوجته، فقال أبو بکر رضی الله عنه:
والذی نفسی بیده، لقرابه رسول الله صلى الله علیه وسلم أحب إلى أن أصل من قرابتی.)
(همانا ما قدر ومنزلت تو را ای ابوبکر می دانیم. سپس علی قرابت ونزدیکی خودشان با پیامبر را ذکر کرد وحقشان. پس ابوبکر پاسخ داد بخدا قسم که جانم در دست اوست نزدیکی با رسول الله وقرابت با او واهل بیتش از قرابت ونزدیکی با اهل بیت خودم بالاتر و افضلتر هست).
معلوم میشود که او قرابت ونزدیکی با رسول الله را قطع نمی کند قصدش ظلم وغصب به قول شیعه نیست بلکه قصد او کسب صواب هست قرار داشتن بر راه صواب.
سوال: اصرار و تکرار طلب ارث توسط علی برای چه بوده؟
وحتی بیشتر (ناراحتی فاطمه از ابوبکر وصحبت نکردن او تا هنگام وفات)همانطور که بخاری روایت کرده (وهجرت الصدیق رضى الله عنه، فلم تکلمه حتى مرضها الأخیر الذی ماتت فیه بعد سته شهور من وفاه الرسول صلى الله علیه وسلم، )
طبیعی هست که شیعیان در این قسمت حدیث روزنه ای پیدا کرده اند که توسط آن به ابوبکر الصدیق بلکه به کل صحابه طعنه بزنند وآنها را ظالم بخوانند زیرا حق فاطمه را غصب کردند .(اما درست می توان همین روش را در مقابل شیعه بکار برد یعنی عده ای بلند شود و ادعا کنند و عباس وعلی وفاطمه را متهم به طلب مال وامول ودنیا دوستی بکنند )زیرا باب ادعا همیشه باز هست و هر کسی می تواند ادعایی برای خودش بکند
اما تفسیر منطقی که متعلق به اهل سنت هست از این جریان (عباس وعلی وفاطمه طلب ارث کردند از ابوبکر به آن شکل و روشی که پیامبر بر آن بودند وابوبکر بر آن در مقابل علی وعباس وفاطمه اصرار داشت یعنی: پیامبر انفاق می کردند به اهل بیتش از غذا وبعضی چیزهای دیگر به قدر کافی .(وعلی و عباس وفاطمه هدفشان ارث و مال واموال برای خودشان نبوده بلکه هدفشان بدست آوردن حق تقسیم ارث بر اهل صدقه بودند ).
و ابوبکر الصدیق از این کار خود داری می کند و اصرار کرد که این امر را خودش بر عهده بگیرد همانطور که در مسند احمد وسنن ابی داوود آمده ه (که پیامبر مسوولیت این کار را بر عهده کسی قرار دادند که بعد از ایشان متولی امور شود(.
و معروف ومشهور هست که خلیفه تصرف دارد بر بیت المال مسلمین و طائفه ای از مومنین هم عمل او را مراقبت می کنند.
ولی سیده فاطمه رضی الله عنها به این فقهی که ابوبکر الصدیق رسیده بود نرسیده بودند وهمینطور علی وعباس اجتهاد کردند که به دلیل قرابت با رسول الله آنها میتوانند این امر را برعهده بگیرند وبه این دلیل از ممانعت ابوبکر ناراحت شدند وایرادی نیست که مسلمین در امری اجتهادی, اجتهادات مختلف کنند.یا در این میان عده ای از هم دلگیر شودند.
.ولی این دلگیری موجبات بیرون شدند از آداب اسلامی را فراهم نمی کند همانطور که این مسئله باعث اطاعت نکردن علی از ابوبکر نشد و اثری در معامله صدیق با علی وفاطمه نداشتد بلکه در کمال مهربانی ومحبت بود بلکه سیدنا ابوبکر (به ملاقات سیده فاطمه رفت واز ایشان دل جویی کرد و سیده فاطمه از ابوبکر الصدیق راضی وخشنود شد )طبق روایت بیهقی رحمه الله وراویان شیعه مانند ابن میثم بحرانی ودنبلی شیعی در شرح نهج البلاغه
شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانی ج۵ص۱۰۷
شرح ابن ابی الحدید معتزلی شیعی ج۱ص۵۷
پس عقل سیلم و قلبی خالی از کینه قبول نمی کند که ابوبکر حق فاطمه را غصب کرده هرگز زیرا اگر موضع آنطوری بود که شیعه ادعا دارد تازه باید برای ابوبکر بهتر میشد زایر ارث به دختر او هم میرسید وچیزی نصیب او هم میشد اما امان از تعصب و کینه با بهترین امت.
در آخر در مورد روایت بخاری که می گوید (فاطمه قد هجرت الصدیق رضی الله عنه) .
اولا: از شرع اسلام نیست که مردان و زنان باهم اختلاط کنند که فاطمه بخواهد از ابوبکر رو گردان باشد
دوما: سیده فاطمه طبق آیه قرآن پیرو امر خداوند هست که می فرماید به صفت عامه (ولآل البیت، وللنساء بصفه عامه [وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الجَاهِلِیَّهِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآَتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا] {الأحزاب:٣ }
سوما: سیده فاطمه مشغول بیماری خود و حزن و اندوه وفات پدرش بوده و وقتی نداشته که بخواهد هر روز به میدان بیاید و از ابوبکر را ملاقات کند, شاید در طول عمر شریف خود چند باری ابوبکر را دیده باشد زیرا این مسئله خلاف شرع اسلام هست که زنان همش در کوچه خیابان باشند.
ورابعا: ابوبکر الصدیق هم مشغول به محاربه با اهل رده و جیش اسامه و جهاد با روم بوده که اصلا مجالی به این قضیه پیش پا افتاده نمیدهد ولی کار شیعه از کاه کوه درست کردن هست زیرا فقط بغض و کینه اصحاب را به ارث برده اند.
واین هم روایت کتب شیعه مبنی بر عدم ارث گذاشتن انبیاء:
)أن علیا یرث من النبی الکتاب والسنه ولیس ملکا ولا غیره. وأسند الصدوق إلى عبد الله بن أوفى قوله «آخى رسول الله بین أصحابه وترک علیا فقال له: آخیتَ بین أصحابک وترکتنی؟ فقال: والذی نفسی بیده ما أبقیتک إلا لنفسی، أنت أخی ووصیی ووارثی. قال: وما أرث منک یا رسول الله؟ قال: ما أورث النبیون قبلی: کتاب ربهم وسنه نبیهم» (الأمالی للصدوق۳۴۶ تفسیر المیزان۸/۱۱۷ للطباطبائی کتاب الأربعین للماحوزی ص۲۳۶).
( یعنی علی از پیامبر کتاب وسنت به ارث برده ونه ملکی و نه اموالی, وپیامبر به علی می گوید تو وارث منی می پرسد از شما چه ارث می برم؟می فرماید همان که انبیاء به ارث بردند سنت پیامبرشان و کتاب پروردگارشان).
منبع: اسلام تکس