«تبوک»، محل معروفی است بین مدینه و دمشق که به فاصلۀ چهارده منزل از مدینه قرار دارد. پس از جنگ «موته»، حکومت روم تصمیم گرفته بود به سرزمین اعراب حمله کند و قبیلۀ غسّان که در مرزهای شام در زیر سلطۀ امپراتور روم حکومت میکرد، و مذهب مسیحی داشت، از جانب قیصر روم برای انجام این مأموریت مهم انتخاب شد.
در مدینه منوره اغلب، این اخبار شایع میشدند. در واقعۀ «ایلای» رسول اکرم صلی الله علیه و سلم هنگامی که عتبان بن مالک به حضرت عمر رضی الله عنه خبر حادثۀ مهمی را اعلام کرد، وی اظهار داشت: چه حادثهای روی داده است؟ آیا غسّانیها حمله کردهاند؟([۱]). نبطیهای شام در مدینه برای فروش روغن زیتون میآمدند، آنان خبر دادند که رومیان در شام، لشکر بزرگی گرد آورده([۲])، و تدارکات یک سال آن را تهیه کردهاند و در این لشکر، قبایل «لخم»، «جذام» و «غسّان» از قبایل اعراب نیز شرکت دارند و مقدمه الجیش تا «بلقاء» آمده است.
در «مواهب لدنیه» به نقل از طبرانی روایت شده است که مسیحیان عرب به هرقل نامه نوشتند که محمد وفات کرده و عربها بر اثر قحطسالی از شدّت گرسنگی دارند، میمیرند. بنابراین، هرقل لشکری مرکب از چهل هزار نفر اعزام داشت. به هرحال، این اخبار در میان اعراب شایع شد و قراین و شواهد حمله به قدری قوی بود که احتمال نادرستبودن خبر، اصلاً وجود نداشت. روی همین جهات، رسول اکرم صلی الله علیه و سلم به سپاه اسلم فرمان آمادهباش داد. از سوء اتفاق، قحطسالی شدید و فصل برداشت محصول، ظاهراً دو مانع بزرگ از خروج مردم از خانههایشان به نظر میرسیدند([۳]). منافقان که در ظاهر خود را مسلمان میگفتند، راز آنها فاش شد، آنان از شرکت در جنگ عذرها آوردند و دیگران را نیز از آن منع کردند و گفتند: ﴿لَا تَنفِرُواْ فِی ٱلۡحَرِّ﴾ [التوبه: ۸۱].
«سویلم» یک نفر یهودی بود، منافقان در خانۀ او گرد آمده و مردم را از شرکت در جنگ بازمیداشتند و چون خطر حملۀ رومیان بر تمام سرزمین عرب وجود داشت. از این جهت، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم از تمام قبایل عرب درخواست افراد جنگجو و کمکهای مالی کردند([۴]). از میان اصحاب، حضرت عثمان رضی الله عنه کمک شایان توجهی به سپاه اسلام کرد، دویست نفر شتر و دویست اوقیه نقره به محضر آن حضرت تقدیم نمود([۵]). بیشتر صحابه مبالغ هنگفتی کمک کردند. با این وجود، بسیاری از مسلمانان از جهت این که سواری و توشۀ سفر نداشتند، نتوانستند شرکت کنند؛ آنها به محضر رسول اکرم صلی الله علیه و سلم حاضر شدند و به قدری گریه کردند که آن حضرت را بر آنان ترحّم آمد، امّا اسباب سفر آنان مهیا نشد و در شأن آنها این آیۀ سورۀ توبه نازل گردید:
﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِینَ إِذَا مَآ أَتَوۡکَ لِتَحۡمِلَهُمۡ قُلۡتَ لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُکُمۡ عَلَیۡهِ تَوَلَّواْ وَّأَعۡیُنُهُمۡ تَفِیضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ حَزَنًا أَلَّا یَجِدُواْ مَا یُنفِقُونَ ٩٢﴾ [التوبه: ۹۲].
«و حرجی نیست بر آنان که نزد تو آمدند تا مرکب و سواری به آنان داده شود و تو گفتی مرکب و سواری نیست که شما را بر آن سوار کنم. آنگاه آنان برگشتند در حالی که بر اثر نبودن اسباب سفر چشمانشان از اشک جاری بود».
عادت آن حضرت صلی الله علیه و سلم همیشه چنین بود که هرگاه از مدینه خارج میشدند، یکی از اصحاب را جانشین خود تعیین میکردند. این بار، «محمد بن مسلمه» را جانشین خود تعیین نمودند و چون در این غزوه، ازواج مطهرات همراه نبودند، به منظور حفاظت و سرپرستی آنان در مدینه حضرت علی را مقرر فرمودند، ولی او گلایه کرد که شما مرا با زنان و کودکان رها میکنید؟ آن حضرت فرمودند: آیا تو بر این خشنود نیستی که نسبت تو با من مانند نسبت هارون با موسی باشد([۶]).
خلاصه، آن حضرت با سی هزار نفر که ده هزار اسبسوار بودند، از مدینه حرکت کردند([۷]). در مسیر راه به سرزمین قوم ثمود رسیدند، جایی که قرآن مجید دربارۀ آنان میفرماید: در اعماق کوهها برای خودشان کاخها ساخته بودند و چون در آن محل عذاب الهی بر قوم ثمود نازل شده بود. آن حضرت فرمان دادند احدی حق ندارد در آنجا فرود آید و نه از آب آنجا بنوشد و نه در کاری دیگر از آب آن استفاده کند.
وقتی به تبوک رسیدند، معلوم شد که خبر حملۀ رومیها صحت نداشته و توطئه به شکلی دیگر بوده است؛ غسانیها سران عرب را تحریک میکردند. در صحیح بخاری (ذکر غزوۀ تبوک) مذکور است که رئیس قبیله غسّان نامهای برای کعب بن مالک فرستاده که در آن مرقوم بود: ما شنیدهایم محمد صلی الله علیه و سلم قدر و منزلت شما را به جای نیاورده و شما را مورد بیمهری قرار داده است، لذا شما نزد من بیایید، من به نحو احسن از شما پذیرایی خواهم کرد و مورد اکرام و الطاف ویژۀ ما قرار خواهید گرفت.
کعب گرچه مورد تنبیه رسول اکرم صلی الله علیه و سلم قرار گرفته بود، ولی آن نامه را در تنور انداخت. آن حضرت در تبوک، بیست روز باقی ماندند. سردار «ایله» به نام «یوحنا» به محضر آن حضرت حضور یافت و پرداخت جزیه را اعلام داشت([۸])، یک استر سفید رنگ نیز به آن حضرت اهدا نمود، آن حضرت در عوض به وی ردای مبارک خود را عنایت کرد([۹]). مسیحیان «جربا» و «اذرع» نیز حضور یافتند و به پرداخت جزیه اعلام آمادگی کردند.
یکی از سرداران عرب به نام «اکیدر» در «دومه الجندل» که به فاصلۀ پنج منزل از دمشق قرار داشت، تحت سلطۀ قیصر روم زندگی میکرد. آن حضرت صلی الله علیه و سلم خالد بن ولید را با چهارصد و بیست نفر برای مقابله با وی فرستاد. خالد او را دستگیر و سپس آزاد کرد، مشروط بر این که خودش به بارگاه آن حضرت حضور یافته شرایط صلح را پیشنهاد کند. چنانکه وی با برادر خود به مدینه آمد و آن حضرت به وی امان دادند.
هنگامی که آن حضرت صلی الله علیه و سلم از تبوک مراجعت کرده نزدیک مدینه رسیدند، اهل مدینه با شور و شوق تمام به استقبال ایشان شتافتند و با گرمی از ایشان استقبال کردند، حتی زنان خانهنشین نیز از خانهها بیرون آمدند و دختران این سرود را میخواندند:
طلع البدر علینا من ثنیات الوداع | وجب الشکر علینا ما دعا لله داع([۱۰]) |
[۱]– بخاری، ذکر واقعه ایلاء.
[۲]– مواهب لدنیه با زرقانی ۳ / ۷۲٫
[۳]– مارگولیوث میگوید: چونکه در غزوه حنین، انصار از مال غنیمت محروم شده بودند، لذا برای جنگ تمایلی نداشتند و میگفتند: وقتی فواید جنگ عاید دیگران میشود، ما برای چه بجنگیم؟ ولی این سوء ظن اوست و شاهد زنده مطلب، خود قرآن کریم است.
[۴]– ابن هشام.
[۵]– ابن سعد، جزء المغازی / ۱۱۹٫
[۶]– صحیح بخاری، غزوه تبوک.
[۷]– طبقات ابن سعد، جزء مغازی / ۱۱۹٫
[۸]– این محل نزدیک به خلیج عقبه است.
[۹]– زرقانی به نقل از ابن ابی شیبه ۳ / ۸۶٫
[۱۰]– زرقانی ۳ / ۹۲٫