بنو نضیر با مسلمانان و قبیلۀ عامر همپیمان بودند. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم برای کمکگرفتن از آنان دربارۀ خونبهای دو نفر از قبیلۀ عامر که توسط عمرو بن امیه به قتل رسیده بودند و طبق پیمان مبلغی از آن را یهود بنو نضیر باید پرداخت کنند، نزد آنها رفت([۱]).
آنان قبول کردند، ولی نقشهای کشیدند که شخصی بالای بام رود و از آنجا سنگ بزرگی بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم پرتاب کند و بدین طریق او را به قتل برسانند. فردی از یهود به نام «عمرو بن حجاش»([۲]) برای این منظور بر پشت بام رفت، آن حضرت صلی الله علیه و سلم از مکر و توطئه آنان آگاه و بیدرنگ عازم مدینه شد. قبلاً بیان گردید قریش برای بنو نضیر پیام فرستاده بودند که محمد را به قتل رسانید و گرنه ما به مدینه آمده، شما را از بین خواهیم برد. بنو نضیر دشمن اسلام بودند، پیام قریش آنان را بیشتر تحریک و آماده کینهتوزی با مسلمانان کرد، آنها نزد رسول اکرم صلی الله علیه و سلم پیام فرستادند که شما با سی نفر به اینجا بیایید، ما هم با بزرگان و دانشمندان خود حاضر میشویم و با شما به گفتگو میپردازیم، اگر دانشمندان ما تو را تأیید کنند و بر تو ایمان آورند، ما نیز امتناع نخواهیم کرد؛ چون آنان از قبل برای سرکشی و طغیان آماده بودند، رسول اکرم صلی الله علیه و سلم در پاسخ پیام آنان، جوابی به این مضمون فرستادند: «تا مادامی که شما معاهدهای با ما ننویسید، بر شما اعتمادی نداریم». ولی آنها از نوشتن عهدنامه سرباز زدند. آن حضرت نزد یهود بنو قریظه رفتند و درخواست تجدید پیمان با آنها کردند، آنان پذیرفتند. گرچه این حجتی علیه بنو نضیر بود که برادران دینی آنها یعنی بنو قریظه با مسلمانان تجدید پیمان کرده بودند و آنها هم باید چنین میکردند، اما آنان راضی به بستن پیمان نشدند([۳]).
سرانجام سران بنی نضیر به آن حضرت پیام فرستادند که شما با سه نفر بیایید و ما هم با سه نفر از علمای خود میآییم و چنانچه این علما بر مسلک شما ایمان آوردند، ما نیز ایمان خواهیم آورد. آن حضرت پذیرفتند، اما در مسیر راه از منبع موثقی اطلاع پیدا کردند که یهود مسلح شده و آمادهاند تا به محض ورود پیامبر صلی الله علیه و سلم([۴])، ایشان را به قتل برسانند.
برای سرکشی و تمرد بنو نضیر علل مختلفی وجود داشت، یکی این بود که آنها دارای دژهای مستحکم و ظاهراً غیر قابل تسخیری بودند. همچنین سردسته منافقین، عبدلله ابن ابی برای آنان پیام فرستاده بود که شما تسلیم نشوید، بنو قریظه از شما حمایت خواهند کرد و من هم با دو هزار جنگجو به کمک شما خواهم شتافت. قرآن مجید در این باره اعلام میدارد:
﴿۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ نَافَقُواْ یَقُولُونَ لِإِخۡوَٰنِهِمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَئِنۡ أُخۡرِجۡتُمۡ لَنَخۡرُجَنَّ مَعَکُمۡ وَلَا نُطِیعُ فِیکُمۡ أَحَدًا أَبَدٗا وَإِن قُوتِلۡتُمۡ لَنَنصُرَنَّکُمۡ﴾ [الحشر: ۱۱].
«آیا منافقان را نمیبینید که به برادران کافر خود از اهل کتاب گفتند: اگر شما بیرون کرده شوید ما نیز با شما بیرون خواهیم شد و ما درباره شما به سخنان کسی توجه نخواهیم کرد، و اگر با شما جنگی روی دهد ما حتماً از شما حمایت خواهیم کرد».
تمام تصورات و پیشبینیهای بنو نضیر اشتباه از آب درآمد. بنو قریظه از آنان حمایت نکردند و منافقین نیز نتوانستند به طور آشکارا در مقابل اسلام قرار بگیرند، سرانجام آن حضرت صلی الله علیه و سلم آنان را تا مدت پانزده روز محاصره نموده و تعدادی از درختان مخصوص خرما است و غذای متداول عربها نیست قطع گردید؛ در قرآن مجید نیز ذکر شده است که:
﴿مَا قَطَعۡتُم مِّن لِّینَهٍ أَوۡ تَرَکۡتُمُوهَا قَآئِمَهً عَلَىٰٓ أُصُولِهَا فَبِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَلِیُخۡزِیَ ٱلۡفَٰسِقِینَ ۵﴾ [الحشر: ۵].
ممکن است از انبوه درختان به عنوان سنگر استفاده میشده است، از این جهت قطع گردیدند تا یهودیان بنی نضیر در محاصرۀ کامل قرار گیرند و چیزی بین آنان و سپاهیان اسلام نباشد. سرانجام، بنو نضیر بر تبعید از وطن خود راضی شدند مشروط بر اینکه از اموال و داراییهای خود (جز سلاح) هرچه بتوانند با خود ببرند، چنانکه همگی خانههای خود را ترک کرده از آنجا کوچ کردند. بعضی از سران و بزرگان آنها مانند: «سلام بن ابیالحقیق»، «کنانه بن الربیع»، «وحی بن اخطب» عازم خیبر شدند و در آنجا به قدری مورد استقبال و تکریم اهل خیبر قرار گرفتند که در صف بزرگان و سران خیبر جای گرفتند و به عنوان رؤسای خیبر شناخته شدند([۵]). این امر بعداً مقدمهای برای غزوۀ خیبر گردید. بنو نضیر ترک وطن کردند و با برپایی جشن ساختگی و تصنعی خاصی به سوی شام روانه شام شدند، آنان در حالی که سوار بر شتر بودند غریو شادی سر میدادند و زنان آنها طبل میزدند و سرود میخواندند. همسر «عروه بن اسود عنسی»، شاعر معروف عرب را یهودیان خریداری کرده بودند و او نیز با آنان همراه بود. طبق بیان اهل مدینه، آنان تا آن موقع هرگز چنان منظرۀ عجیبی را ندیده بودند.
هدف این ملت زبون این بود که به مسلمانان تفهیم کنند که از ترک مدینه چندان ملول و آزرده نیستند. مجموعه سلاحهایی که طبق قرارداد از خود بر جای گذاشتند، عبارت بود از: پنجاه زره، پنجاه عدد کلاه خُود، و سیصد و چهل قبضه شمشیر. هنگام حرکت آنها این اختلاف نیز رخ داد که آن گروه از فرزندان انصار که آیین یهودیت را پذیرفته بودند، بنو نضیر قصد داشتند به لحاظ یگانگی دینی آنان را با خود ببرند، ولی انصار مانع از این شدند، چنانکه این آیه قرآن مجید نازل گردید: ﴿لَآ إِکۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِۖ﴾ [البقره: ۲۵۶]. ابوداود در کتاب الجهاد، تحت عنوان «باب فی الأسیر یکره علی الإسلام» این واقعه را از طریق روایت حضرت عبدالله بن عباس نقل کرده است.
[۱]– مذاکرهای که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم با بنو نضیر در بارۀ دیۀ دو مرد عامری کرد، به دو صورت تشریح گردیده است: یک تشریح همانست که مصنف آن را اختیار کرده است. تشریح دوم اینکه خلاصۀ مذاکرات آن حضرت با بنو نضیر این بود که چگونه به قبیلۀ عامر دیه پرداخت شود؟ و رسم دیه نزد آنها چطور است؟ روابط بنی عامر و بنو نضیر با یکدیگر خوب بود، لذا مذاکره با آنها در این باره موجه به نظر میرسید. سیرۀ حلبیه ۲/ ۳۷۷ «سلیمان ندوی».
[۲]– این روایت در ابن هشام و غیره مذکور است، زرقانی از مغازی موسی عقبه که صحیحترین مغازی است این عبارت را نقل کرده است: «وکانوا قد وصلوا إلى قریش فی قتاله صلی الله علیه و سلم فحضوهم على القتال ودلوهم على العوره» زرقانی ۲/ ۹۳٫
[۳]– تمام این تفصیلات در سنن ابیداود (خبر النضیر، کتاب الخراج و الاماره) مذکور اند. جای تعجب است که سیرهنگاران از این روایت ابوداود کاملاً ناآگاهاند!
[۴]– فتح الباری ۷/ ۲۵۵ ذکر غزوه بنی نضیر به نقل از «ابن مردویه» با سند صحیح. از صحیح بخاری نیز معلوم میشود که بنی نضیر با رسول اکرم صلی الله علیه و سلم چینن قصد مکاری و حیلهگری داشتند. «ترجمه الباب بخاری، باب حدیث بنی النضیر ومخرج رسول الله صلی الله علیه و سلم إلیهم فی دیه وما أرادوا من الغدر برسول الله صلی الله علیه و سلم».
[۵]– طبری /۱۴۵۲ «سلیمان ندوی».