مقدمه شرکت غطفان در جنگ این بود که چند نفر از آن قبیله به فرماندهی عبدالرحمن بن عیینه بر «ذی قرد» که چراگاه شتران رسول اکرم صلی الله علیه و سلم در حوالی مدینه بود، حمله کردند و بیست نفر شتر را غارت کرده فرزند حضرت ابوذر غفاری را که شتربان بود به قتل رسانده و همسرش را اسیر کردند. مسلمانان آنان را تعقیب نمودند، ولی آنها وارد درّه شدند و در آنجا در پناه «عیینه بن حصن» سپهسالار قبایل غطفان قرار گرفتند. «سلمه بن اکوع» یکی از سربازان فداکار و تیرانداز اسلام، قبل از همه از این خبر آگاه شد، فریاد و اصباحاه! برآورد و آنها را تعقیب کرد، آنان مشغول آبدادن شتران بودند، سلمه شروع به تیراندازی نمود، همۀ آنان فرار و شتران را رها کردند.
سلمه به بارگاه نبوت حاضر شد و عرض کرد: من دشمنان را فرصت آب خوردن ندادهام، اگر یکصد نفر به من تحویل دهید تمام آنان را اسیر کرده خواهم آورد. آن حضرت فرمودند:([۱]) «ملکت فاسجع» (هرگاه فرصت یافتی عفو کن!) سه روز بعد از این واقعه، جنگ خیبر روی داد([۲]).
در پایان بحث غزوهها این مسأله مفصلاً ذکر خواهد شد که بسیاری از مردم (منافقان) جهاد را بر حسب عرف و مرام قدیم عرب، وسیلۀ معاش و به دستآوردن مال و منال میدانستند و این پندار غلط تا شروع این غزوه وجود داشت. این اولین غزوهای بود که در آن این تصور از بین برده شد و آن حضرت صلی الله علیه و سلم با صراحت اعلام فرمودند: «فقط کسانی میتوانند در این جنگ شرکت کنند که قصدشان جهاد و اعلای کلمه الله باشد».
خلاصه، آن حضرت به منظور دفاع از حمله یهود و غطفان در ماه محرم سال هفتم هجری از مدینه خارج شدند و حضرت «سباع بن عرفطه» را نماینده و جانشین خود در مدینه قرار دادند. از ازواج مطهرات، ام سلمه را با خود بردند. تعداد سپاه اسلام یک هزار و ششصد نفر بود که دویست نفر از آنها سوار و باقیمانده پیاده بودند، تا آن موقع حمل عَلَم در جنگها رواج نداشت، بلکه پرچمهای کوچکی حمل میکردند، این اولین باری بود که سه پرچم تهیه شد. دو پرچم به «حباب بن منذر» و «سعد بن عباده» داده شد و پرچم نبوی که در آن از چادر حضرت عایشه نیز استفاده شده بود به حضرت علی سپرده شد. هنگامی که سپاه اسلام حرکت نمود، عامر بن اکوع که از شاعران معروف بود شروع به خواندن این سرود کرد:
اللهم لولا أنت ما اهتدینا | ولا تصدقنا ولا صلینا | |
فاغفر فداء لک ما اتقینا | والقین سکینه علینا | |
إنا إذا صیح بنا أتینا | ||
وثبت الأقدام إن لاقینا | ||
وبالصیاح عولوا علینا |
«به خدا سوگند! اگر عنایات و الطاف الهی نبود، ما هدایت نمیشدیم. نه صدقه میدادیم و نه نماز میخواندیم. بار الها! ما فدای تو گردیم! اوامری که به جای نیاوردهایم، ما را مورد مغفرت قرار بده و پایداری نصیبمان فرما. ما ملتی هستیم که هرگاه برای جنگ و پیکار خوانده شویم، حاضر خواهیم شد و ما را در این راه ثابتقدم گردان! مردم با فریاد از ما کمک و یاری خواستهاند».
این اشعار در صحیح مسلم و صحیح بخاری ذکر شدهاند، در مسند احمد بن حنبل نیز چند شعر به همین مضمون مذکور است، دو مصراع اول با اندک تفاوتی در صحیح مسلم و در مبحث خیبر مذکوراند.
إن الذین قد بغوا علینا |
إذا أرادوا فتنه أبینا |
ونحن عن فضلک ما استغنینا |
«ما ملتی هستیم که هرگاه قومی بخواهد بر ما جور و جفا کند، و فتنهای برپا سازد، زیر بار آنان نمیرویم. ای خدا! ما از الطاف و عنایات تو بینیاز نیستیم».
سپاهیان اسلام در مسیر راه به میدانی رسیدند، صحابه با صدای بلند تکبیر گفتند. چون سلسله تعلیم و تربیت و رعایت نکات دقیق شرعی همواره تداوم داشت. آن حضرت فرمودند: آهسته تکبیر گویید، زیرا شما یک آدم کر و یا کسی را که از شما دور است نمیخوانید، کسی را که شما صدا میکنید با شما همراه است([۳]).
در این غزوه تعدادی از زنان با میل خود شرکت کرده بودند، وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و سلم مطلع شدند، آنها را خواندند و با لهجه تند فرمودند: شما همراه با چه کسی و با اجازه چه شخصی آمدهاید؟ آنان عرض کردند: ما برای این آمدهایم که از طریق اجرت نخ ریسی به مجاهدین کمک کنیم. همچنین برای مداوای مجروحان، وسایل و دارو همراه خود داریم. علاوه بر این، تیر حمل میکنیم و به مجاهدین میرسانیم. پس از فتح خیبر، وقتی آن حضرت صلی الله علیه و سلم مال غنیمت را تقسیم کردند، سهمیه آنان را نیز پرداختند، ولی این سهم چه بود؟ طلا و نقره و جواهرات نبود، مال و اسباب نبود، درهم و دینار نبود، فقط خرما بود که میان تمام مجاهدین تقسیم شده بود و زنان نیز از آن سهمی برده بودند.
این واقعه در ابوداود، باب فی المرأه والعبد یخدمان من العتیمه مذکور است.
از تمام کتب حدیث و سیره معلوم میشود که در اکثر غزوهها زنان نیز شرکت داشتند که به مداوای مجروحان، آب رساندن به تشنگان میپرداختند. قبلاً ذکر شد که در غزوه احد حضرت عایشه ل نیز مشک را پر از آب میکرد و به مجروحان آب میداد.
ولی این امر که زنان در میدان نبرد تیرها را از میدان گردآوری کرده و به مجاهدین میرساندند، فقط در «ابوداود» با سند صحیح و متصل ذکر شده و این کمترین چیزی بود که از زنان عرب متوقع بود.
پیشاپیش معلوم شده بود که غطفان به کمک و یاری اهل خیبر میآیند، لذا آن حضرت صلی الله علیه و سلم در محل «رجیع» که میان غطفان و خیبر بود اردو زدند و اسباب، خیمه و خرگاه و زنان را در آنجا گذاشتند([۴]). سپاه اسلام به سوی خیبر حرکت کرد. وقتی غطفانیها آگاه شدند که سپاه اسلام به سوی خیبر در حرکت است، مسلح شده و برای مبارزه خارج شدند. پس از این که مقداری به سوی خیبر رفته بودند، احساس کردند که خانههایشان در خطر است، از این جهت برگشتند([۵]). خیبر شش قلعه محکم داشت: «سالم»، «قموص»، «نطاه»، «قصاره»، «شق» و «مربط».
[۱]– این واقعه در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیز منقول است، ولی تفصیل بیشتر آن در ابن سعد و ابن اسحاق مذکور است.
[۲]– تمام سیرهنگاران وقوع این واقعه را یک سال قبل از غزوه خیبر بیان کردهاند. ولی طبری به نقل از سلمه بن اکوع و امام بخاری تصریح کردهاند که این واقعه مربوط به سه روز قبل از جنگ خیبر است. حافظ ابن حجر مرقوم میدارد: «فَعَلَى هَذَا مَا فِی الصَّحِیحِ مِنَ التَّارِیخِ لِغَزْوَهِ ذِی قَرَدٍ أَصَحُّ مِمَّا ذَکَرَهُ أَهْلُ السِّیَرِ» «یعنی آنچه صحیح بخاری در باره غزوه ذی قرد نوشته است از آنچه سیرهنگاران نوشتهاند، صحیحتر است» حافظ ابن حجر هردو روایت را اینگونه تطبیق داده است که «عیینه بن حصن» بر «ذوقرد» دو بار حمله نموده است. آنچه اغلب سیرهنگاران ذکر کردهاند مربوط به بار اول است. و این مقرون به صواب است. (فتح الباری ۷ / ۳۵۲) باب غزوه ذی قرد) و چون عموم سیرهنگاران به دنبال علل غزوه خیبر، بلکه علل تمام غزوهها نیستند، لذا آنان به اسباب و علل غزوهها و ترتیب آنها کاری ندارند. ولی از بررسی و تحقیق بیشتر معلوم میشود که تمام این وقایع حلقههای یک زنجیر هستند. (سلیمان ندوی)
[۳]– صحیح بخاری، غزوه خیبر.
[۴]– این تفصیل در معجم البلدان ۴ / ۲۹۹ تحت عنوان رجیع مذکور است.
[۵]– طبری ۲ / ۱۵۷۵ اصل عبارت چنین است: «فَبَلَغَنِی أَنَّ غَطَفَانَ لَـمَّا سَمِعَتْ بِمَنْزَلِ رسول الله صلی الله علیه و سلم خَیْبَرَ، جَمَعُوا لَهُ، ثُمَّ خَرَجُوا لِیُظَاهِرُوا یَهُودَ عَلَیْهِ، حَتَّى إِذَا سَارُوا.. إلخ».