از امام شعبی رحمه الله نقل است که زیرکان عرب چهار کسانند: « ۱-معاویه بن ابو سفیان (رض) ۲- عمرو بن عاص (رض) ۳- مغیره بن شعبه (رض) ۴- زیاد. ویژگی معاویه در شکیبایی و خونسردی، برتری عمرو بن عاص (رض) در برون رفت از بحرانها. برجستگی مغیره در حاضر جوابی و تنوق زیاد در رأی صائب در قضایای بزرگ و کوچک»
و آمده است:
«ذکاوت مندان چهار کسانند: معاویه درتدبر راهبردی و چاره سازی. و عمرو بن عاص (رض) در بالبداهه سخن گفتن. و مغیره در معضلات و تنگناها و زیاد برای هراس بزرگ و کوچک.
یکی از علائم و شواهد زیرکی عمرو بن عاص (رض) هنگامی بود که در برابر ارطبون قرار گرفت. و چون حقیقتش بر ارطبون نمایان گشت، در پی قتل او بر آمد. اما عمرو با زیرکی و حیلت از تله ی ترور وی رهایی جست. هنگامی که عمر بن خطاب (رض) از فریفتن ارطبون به دست عمرو بن عاص (رض) در رهایی از مرگ حتمی آگاهی یافت، گفت: «مرحبا! بر عمرو بن عاص (رض)» ارطبون نیز در باره ی او گفت: «این زیرک ترین آدمیان است»
زمانی که عمرو بن عاص (رض) شهر «قیساریه» در کشور فلسطین را گشود به راه خود ادامه داد، تا این که در غزه فرود آمد. نگهبان نیرومند آن دژ پیکی را به سوی عمرو (رض) روانه ساخت و گفت:«مردی را نزدم بفرستید تا با او سخن گویم» عمرو بن عاص (رض) اندکی فکر کرد و با خود گفت: « جز من کسی دیگر بر او غلبه نخواهد کرد». عمرو (رض) به سوی دژ به راه افتاد و پیش مرد نیرومند آمد. سر دسته ی دژ با عمرو بن عاص (رض) گفتگو کرد .حاکم از سخنان وی در شگفت و حیرت ماند و سخنانی شنید که نظیر آن را هر گز نشنیده بود. از این رو گفت:
«به من بگو، آیا در جنگجویانت کسی چون تو یافت می شود؟!» عمرو بن عاص (رض) گفت: «در این باره از من مپرس، من در نظر آنان ناچیز و کم هستم. از همین رو مرا به سوی تو فرستاده اند و برای پیشنهادات خود، مرا در معرض خطر قرار داده اند. و نمی دانند که با من چه می کنی!» حاکم دستور داد تا تحفه و هدایا و جامه به او ببخشند. و پیکی به دربان فرستاد: (اگر از کنارت رد شد، گردنش را بزن و آن چه به همراه دارد با خود گیر)عمرو بن عاص(رض) از نزد او به در آمد. به وقت بیرون آمدن به مردی از مسیحیان «غسّان» برخورد. غسّانی عمرو (رض) را شناخت و گفت: (ای عمرو! به نیکی وارد شدی، پس (بنگر) و به نیکی به در آی» عمرو (رض) به مقصودش پی برد. لذا باز گشت. حاکم گفت :(چه چیز تو را نزد ما باز گرداند؟!) عمرو گفت:در آن چه بذل نمودی نگریستم، خواستم ده نفر از همراهانم را به نزدت آورم، تا از عطایت به آنان نیز ارزانی داری و بدین گونه بذل و بخششت به ده نفر، بهتر از داشتن آن به یک نفر باشد). حاکم گفت: (راست گفتی! زود به نزد آنان برو. و به دربان پیغام داد: (رهایش کن برود) عمرو (رض) به در آمد در حالی که اطرافش را می پایید. زمانی که اطمینان یافت گفت: (دیگر هرگز از چنین خطری نجات نخواهم یافت). وقتی عمرو با او سازش کرد و حاکم دژ نزدش آمد، خطاب به عمرو (رض) گفت: تو همانی!!عمرو بن عاص (رض)گفت: (آری! بر خلاف خیانت و غدر تو!)
این فرمانده توانمند، در ایام فتح مصر، این فن و شگرد را برای سومین بار، تکرار کرد. هنگامی که عمرو (رض) از گشودن دژِ بابلیان درمانده ماند. با بی باکی و جسارت وارد دژ گردید، و نزد حاکم آن رفت. حضرت عمرو (رض) و حاکم بابلیان در مسأله ای از شرایطِ موجودِ نبرد به بحث و مجادله پرداختند. عمرو (رض) به او گفت: (بیرون می آیم، تا (در این مورد) رأی همراهانم را جویا شوم).
فرمانده ی قلعه، به دژبان دستور داده بود، چنان چه عمرو (رض) از برابرش گذشت، از فراز دژ صخره ای بر او بیندازد و وی را به قتل برساند. در همان حال که عمرو بن عاص (رض) راهی خارج قلعه می شد از کنار یک اعرابی گذشت. اعرابی به عمرو (رض) گفت: (به نیکی وارد شدی، پس تأمل کن چگونه خارج می شوی).
عمرو بن عاص (رض) به نزد فرمانده ی قلعه باز آمد. و به او گفت: (قصد دارم عده ای از یاران و همدستانم را نزدت بیاورم تا همانند آن چه از تو شنیده ام، بشنوند) حاکم با خود گفت از دم تیغ گذراندن عده ای بسیار، بهتر از کشتن یک نفر است) بنابراین، به کسی که مأموریت قتل عمرو (رض) را به او سپرده بود پیغام داد: به او متعرض مشو. با این امید که به همراهِ یارانش نزد او باز گردد و بدین سان همگی را به قتل برساند.
عمرو بن عاص (رض) از دژ بیرون آمد و با فراست و زیرکی اش، از مرگ مسلّم و حتمی دَر جست.
از این رهگذر هر قدر، در تأئید، انتساب و یا نفی این حیله اندیشی های سه گانه، کنکاش واظهار نظر شود، بیانگر و دال بر قابلیت چاره اندیشی و حیلتی است که با جستجو در لابلا ی عملکرد عمرو بن عاص (رض) قابل شناخت، ملموس و پذیرفتنی گشته است.زیرا نظیر این اقدامات و رویکردها تنها به فرماندهان و والیانی همانند عمرو بن عاص (رض) انتساب داده شده است.