جهت پالایش احادیث علم بسیار بزرگ دیگری پیدا شده و قواعد و پایهها محکمی برای آن گذاشته شد، و مقیاس و معیار دقیقی برای آن گذاشته شده است که احوال و اوضاع راویان از جهت اطمینان و یا تضعیف آنها کنترل میشود، که آن هم «علم جرح و تعدیل» نام دارد، که در میان هیچ ملت و امتی نظیر و شبیهی ندارد. از این علم سه سوال پیدا میشود:
اولاً: آن راوی و روایتکنندهای که حدیثش قبول میشود کیست؟
دوماً: چگونه و چطور به آن راوی اطمینان و اعتماد میشود؟
سوماً: زمانی که بین اطمینان به راوی و تضعیف وی تعارضی رخ دهد چاره چیست و چه چیزی باعث این تعارض شده است؟
جواب این سوالها:
اولاً: حدیثشناسان صفات معین و مشخصی را تعیین کردهاند که هر زمان این صفات در فردی معین همزمان جمع شوند روایت او قبول است و به حدیث او استدلال میشود.
جمهور ائمهی حدیث و فقه اتفاق نظر دارند که راوی حدیث زمانی به روایتش استدلال میشود که عادل و دارای حافظهی خوب و هوشیار باشد. و به طور مفصل باید راوی حدیث مسلمان، بالغ، عاقل، و از اسباب فسق و چیزهایی که مروت و جوانمردی را از بین میبرد به دور باشد، هوشیار باشد و دچار غفلت نگردد، دارای حافظهی خوب باشد، برای نوشتههایش بسیار با دقت و هوشیار باشد. و اگر چنانچه بجای لفظ حدیث، معنی آن را روایت میکند علاوه بر شرایط ذکر شده باید به آنچه باعث تغییر در معنی میشود عالم و آگاه باشد. خلاصه آنکه راوی دو شرط عدالت و حافظه را جمع کرده باشد.
دوماً: زمانی به راوی حدیث اطمینان میشود که عدالت او در میان مردم پخش شده باشد، و یا اینکه در میان اهل علم به خیر و نیکی شهرت داشته باشد، و یا اینکه یک یا چند فرد عالم و دانشمند ایشان را تایید و عدالت ایشان را قبول کنند. و حافظه و هوشیاری او به وسیلهی مقایسه کردن روایت او با روایت کسانی که مورد اعتماد و باور هستند معلوم و مشخص میشود.
تجریح راوی و تضعیف او جز با ذکر دلیل قبول نمیشود، چون تجریح راوی با یک چیز حاصل میشود، و ذکر و بیان آن مشقتی ندارد. با اینکه مردم در مورد اسباب و علل آن اختلاف نظر دارند.
سوماً: زمانی که در مورد یک راوی معین در مورد عدالت و یا تضعیف آن بین جارحان راوی اختلاف وجود داشت، تضعیف وی انتخاب میشود، هرچند کسانی که او را عادل میدانند زیاد باشند، البته به شرطی که علت جرح توضیح داده شود و جمهور علما نیز این نظریه را قبول دارند. چون کسی که به علم جرح آشنایی دارد از کسی که به عدالت آگاهی دارد علم بیشتری دارد که او از آن خبر ندارد، کسی که از عدالت راوی بحث میکند ظاهر حال او را میبیند، ولی کسی که عیب و ایراد راوی را بررسی میکند از درون او خبر میدهد که این یک شرط مهمی میباشد. حدیثشناسان عیب و جرح راوی را قبول نمیکردند مگر اینکه کاملاً توضیح داده شود و آن را کاملاً بیان کنند.
«این علم از عصر اصحاب به بعد، مورد استفاده قرار گرفته است، از اصحاب: ابن عباس (متوفی ۹۶) و انسبن مالک (متوفی ۹۳)، و از تابعین: شعبی (متوفی ۱۰۴) و ابن سیرین (متوفی ۱۱۰) و در اواخر عصر تابعین اعمش (متوفی ۱۴۸) و شعبه (متوفی ۱۶۰) و مالک (متوفی ۱۷۹)، و از اتباع تابعین ابن مبارک (متوفی ۱۸۰) و ابن عیینه (متوفی ۱۹۷) و عبدالرحمن بن مهدی (متوفی ۱۴۸) عموماً این علم را در جهت رد و قبول روایتها به کار گرفتهاند، و یحیی بن معین (متوفی ۲۳۳) و امام احمد بن حنبل (متوفی ۲۴۱) در تألیفات خود قلهی رفیع این علم را نشان دادهاند. و از کتابهای بسیار مفصل و جامع جرح و تعدیل «طبقات ابن سعد» زهری بصری (متوفی۲۳۰) میباشد که پانزده جلد است. این کتاب بعد از چند قرن توسط امام سیوطی تلخیص گردیده و به نام: «إنجاز الوعد المنتقی من طبقات ابن سعد» نامگذاری گردیده است. و علی بن المدینی (متوفی ۲۳۴) در تاریخش که ده جلد است و همچنین امام بخاری (متوفی ۲۵۶) در تاریخهای سهگانهی خود، و ابوحاتم رازی (متوفی ۳۲۷) در کتاب «جرح و تعدیل» و ابن حبان (متوفی ۳۵۴) در کتاب «اوهام اصحاب التواریخ» که ده جلد است، مفصل از جرح و تعدیل راویان بحث کردهاند، و امام ذهبی (متوفی ۷۴۷) نیز کتاب «میزان الإعتدال» را در جرح و تعدیل راویان تألیف نمود، و ابن حجر عسقلانی (متوفی ۸۵۲) با تألیف کتاب «لسان المیزان» آن کتاب را مرتب و مهذب ساخته است».[۱]
[۱]– تاریخ حدیث و ضبط و ثبت احادیث؛ استاد عبدالله احمدیان، ص ۱۵۵٫