علما و اهل دین (۲)

امام غزالی/ از نظر تحقیق و تاریخ انگیزه این امر را که در ادوار گذشته مسائل اختلافی چرا اینقدر مهم و محبوب شده بود و علما آن را میدان فعالیت اظهار ذهانت خویش گردانیده بودند و توجهات عمده خویش را به همین امر صرف می‌کردند از نظر امام غزالی این امور اسباب علل یک امر فطری و طبیعی است، اما در تشریح آن چنین می‌فرماید: «پس از پیامبر اکرم ج جانشینان آنحضرت خلفاء راشدین خودشان بزرگ‌ترین دانشمند، فقیه و صاحب فتوی بودند به طور شاذ و نادرست چنین موردی در پیش می‌آمد که از اصحاب دیگر استمداد جویند. به همین جهت علماء صحابه برای علوم آخرت فارغ البال و منهمک در آن بودند که اگر به فتوی نیازی پیش می‌آمد به فردی دیگر محول کرده (که چنین افراد زیاد بود) خودشان با تمام وجود به سوی خدا متوجه می‌شدند. چنانچه از حالات‌شان درک می‌شود، و زمانی که نوبت به کسانی رسید که صلاحیت و استحقاق خلافت نداشته و استعداد فتوی و قضا نداشتند لا محاله از علمای دیگر استمداد می‌جستند و مجبور می‌شدند که علماء و مفتیان را دور و بر خود نگه دارند. در علماء تابعین نیز افرادی وجود داشت که به روش قدیم قائم بودند که در آن‌ها حقیقت دین و شان اسلاف نمایان بود. هنگامی که ایشان را به دربار می‌خواستند اعراض می‌کردند. خلفای (بنی امیه و عباسیان) مجبور شده آنان را پیدا می‌کردند و برای پذیرفتن منصب قضاوت یا فتوی شدیداً اصرار می‌کردند و مردم جدید این زمان که این حالت استغناء علماء و این ارجاع و اصرار سلاطین و حکام را می‌دیدند فکر می‌کردند برای حصول جاه و مقام علم فقه بهترین وسیله است که می‌توان به وسیله آن تقرب به دربار حکام و منصب‌های قضاء و افتاء حاصل نمود. چنانچه این گروه خودشان نزد حکام پیشنهاد کردند و به آن‌ها راه و رسمی پیدا کردند و امیدوار منصب‌ها و انعامات می‌شدند، در این مورد آمدن از مقام اصلی خویش به سطح ذلت‌بار عامیانه مجبور شدند و نتیجه این رویه این شد که علمائی که قبلاً مطلوب بودند و جستجو می‌شدند، حالا طالب گشته و جستجو می‌کردند. قبلاً به علّت استغناء و اعراض از حکام، معزز بودند و حالا با تماس با آن‌ها ذلیل و خوار می‌شدند. البته از این قانون کلی در هر دور خداوند متعال افراد مخصوصی داشت که مستثنی بودند. در این دوران اهمیت بیشتر و توجه کامل به سوی احکام و فتاوا بود، در انتظامات کشوری و برای راه حل اختلافات مردم این امر هم مورد نیاز بود اما بعد از این ادوار بعضی از روسا و حکام به اصول و عقاید علاقه پیدا کردند و اشتیاق داشتند که بحث‌ها و عقاید هر فرقه را بشنوند و روش مباحثه آن‌ها را مشاهده کنند. مردم که به این علاقۀ حکام پی‌بردند به سوی علم کلام روی آوردند. اکثر مصنفین در این مضمون کتاب‌هائی نوشتند و اصول و قواعد مناظره را تدوین کردند و جرح و تعدیل را به صورت یک فنی در آوردند و می‌گفتند که هدف آن‌ها دفاع از دین و جوابگوئی از اسلام است و مقصودشان یاری سنّت و مخالفت با بدعات است؛ عیناً به همان صورت که افراد قبلی گفتند که هدف ما از اشتغال به فتوی فقط خدمت به دین است و خدمت خلق و دلسوزی و خیر خواهی نسبت به بندگان خدا می‌باشد، و بعداً حکامی به وجود آمدند که علم کلام و مناظره را به نظر استحسان نمی‌نگریستند و گمان می‌کردند که از این فن تعصب جنگ و جدال و چه بسا جنگ و خونریزی به وجود می‌آید و این گروه به بحث و مناظره‌های فقهی علاقه داشتند و اشتیاق‌شان به این تحقیق بود که ببینیم که بین مذاهب امام ابو حنیفه و امام شافعی کدام یک صحیح‌تر است و مردم که به این امر توجه شدند، علم کلام و عقاید را بالای طاق گذاشتند و مسائل اختلافی فقهی به خصوص اختلاف امام ابو حنیفه و امام شافعی را موضوع سخن قرار دادند و مذاهب امام و امام سفیان ثوری و امام احمد وغیره را نظر انداز کردند (زیرا به اختلاف آن‌ها حکام علاقه‌ای نداشتند) و این گروه برای توجیه کارشان می‌گفتند که هدف ما موشکافی احکام شرعی است و می‌خواهیم اسباب و علل مذاهب را بیان کنیم و اصول فتاوا را مرتب و مدون کنیم؛ چنانچه در این مورد تصنیفات زیادی نوشته و استنباط‌های پیاپی کردند و تصنیف و مجادله را در این رشته ترقی دادند. این مشغله تا هنوز ادامه دارد و ما می‌دانیم که خداوند متعال از این به بعد چکارهایی به ما نشان می‌دهد و چه تغییراتی در این روش به وجود می‌آید. پس در واقع انگیزه اصلی انهماک و علاقۀ علماء به مناظره و مسائل اختلافی همین بود که بیان کردیم. بنابراین اگر در اهل دنیا و صاحبان حکومت علاوه بر امام ابو حنیفه و امام شافعی به سوی مسائل و مباحث اختلافی ائمه دیگری گرایش ایجاد شود، مسلماً علماء نیز به همان سوء گرایش پیدا می‌کنند و به همین صورت توجیهش می‌کنند که هدف‌شان به جز خدمت دین و تقرب الی الله چیز دیگری نیست[۱].

[۱]– احیاء علوم الدین ج ۱ ص ۳۸

مقاله پیشنهادی

امام غزالی و حب‌ جاه

در احیاء العلوم عنوانی به نام «بیان سبب کون الجاه محبوباً بالطبع حتی لا یخلو …