شیخ عبد الله پسر شیخ محمد بن عبد الوهاب میگوید: -“به نقل از ابن تیمیه”- و شیخ (ابن تیمیه) رحمهالله در آخر کلامتش دربارهی کفر مانعین زکات گفت: صحابه نمیگفتند که آیا تو به واجب بودن زکات اقرار میکنی یا انکارش میکنی؟ و صحابه لحظهای هم چنین نکردند، بلکه ابوبکر صدیق به عمر رضی الله عنهما گفت: به خدا قسم اگر بزغالهای را که به رسول خدا صلی الله علیه وسلم میدادند از من منع کنند، به خاطر ندادن آن حتماً با آنها خواهم جنگید. و مباح گردانندهی قتال را تنها خودداری کردن از دادن زکات داستند، نه انکار واجب بودن آن. و روایت شده که طوایفی از آنها به واجب بودن آن اقرار میکردند، اما از دادن آن بخل میورزیدند، و همراه با این، سیره و روش خلفا دربارهی آنها سیره واحدی بود که عبارت بود از کشتن جنگجویانشان و سبی کردن فرزندانشان و غنیمت گرفتن اموالشان و گواهی دادن به آتش برای کشته شدگانشان و همهی آنها را اهل ردّه نام نهادند و از بزرگترین فضایل ابوبکر صدیق نزد آنان این بود که خداوند او را بر قتال آنها ثابت نگه داشت و دربارهی آن توقف نکرد؛ همانطور که غیر او توقف کردند و با او مناظره کردند و در نهایت به قول او مراجعت کردند.
و اما جنگیدن با کسانی که به نبوّت مسیلمه اقرار میکردند: پس آنها در بینشان نزاعی در جنگیدن با آنها نداشتند و این حجت کسی است که میگوید: “اگر امام بخاطر آن با آنها جنگید، کافر میشوند وگرنه کافر نمیشود”، چراکه کفر آنها و وارد شدنشان در اهل ردّه به اتفاق صحابه ثابت شده و مستند به نصوص کتاب و سنّت است، بر خلاف کسی که امام بخاطر آن قتال نکرده است… انتها.
پس در کلامش و تصریحش بیاندیش به اینکه با طایفهی ممتنعه از ادای زکات به امام، قتال میشود و حکم به کفر و رده از اسلام و سبی گرفتن فرزندانشان و غنیمت گرفتن اموالشان داد اگرچه هم به واجب بودن زکات اقرار کنند و نماز های پنج گانه را بخوانند و همهی شرائع اسلام را به غیر از دادن زکات انجام بدهند، باعث نمیشود که قتال با آنها برداشته شود و حکم به کفر و ردهیشان داده نشود و این با کتاب و سنت و اتفاق صحابه رضی الله عنهم ثابت شده است. و خداوند دانا تر است.[۱]
[۱]– الکلمات النافعه فی المکفرات الواقعه ص۱۷