الف) اکثرا علت در سند حدیث رخ میدهد، همانند تعلیل به وقف (موقوف) و ارسال (مرسل) حدیث.
ب) و گاهی نیز در متن حدیث روی میدهد، که البته نسبت به اسناد کمتر هستند، مانند حدیث نفی قرائت بسمله در نماز؛ که مسلم آن را از انسس روایت کرده: (فکانوا یستفتحون القراءه بالحمد لله ربّ العالمین من غیر تعرض لذکر البسمله): «آنها (نماز را) با الحمدلله رب العالمین شروع میکردند و در مورد بسمالله چیزی نگفتند». کسانی همین حدیث را مبنا قرار داده و روایت مسلم را معلول دانستهاند و این [حدیث دوم که از بسمالله چیزی نگفته] همان حدیثی است که بخاری و مسلم در صحیحین بر نقل آن متفق هستند و نظرشان بر این بوده است: کسانی که حدیث را با لفظ فوقالذکر [لفظ حدیث انسس] آوردهاند در واقع الفاظ حدیث را با مفهومی که خود برداشت کرده روایت کردهاند. به طوری که، از گفتهی: کانوا یستفتحون بالحمدلله چنان برداشت کردهاند که آنها [ابوبکر و عمر و عثمانس در شروع سورهی حمد] بسمالله نمیگفتهاند. بنابراین، با توجه به فهم خود، حدیث را روایت کرده و دچار اشتباه شدهاند، چرا که [اصل حدیث] به این معناست: سورهای از سورههای قرآن را که [آنها] در شروع نماز میخواندند سورهی فاتحه بوده است، و در آن از بسمالله سخنی به میان نیامده است، و علاوه بر این [دلیل] از انسس نیز چنین حدیثی به ثبوت رسیده است: از ایشان در مورد قرائت بسم الله در نماز [توسط پیامبر ج]، سؤال کردند اما ایشان یادآور شدند که در این باره حدیثی را از پیامبرج از بر ندارد، و خداوند داناتر است.
باید این نکته را در نظر داشت که گاهی علت هم در متن حدیث و هم در اسناد آن روی میدهد؛ مانند تعلیل به ارسال، و گاهی علت فقط در سند حدیث روی میدهد ولی متن آن صحیح است؛ مانند حدیث یعلی بن عبید از ثوری از عمرو بن دینار از ابن عمر بصورت مرفوع: «البیعان بالخیار». یعنی: فروشنده و خریدار حق خیار و پشیمانی دارند. در این حدیث، یعلی دچار وهم شده و اسم عمرو بن دینار را اشتباه ذکر کرده چرا که او عبدالله بن دینار است، هرچند که در سند آن علتی ظاهر شده است اما متن حدیث صحیح است، زیرا هردو عبدالله بن دینار و عمرو بن دینار ثقه هستند و ابدال ثقه با ثقه ضرری به متن حدیث نمیرساند هرچند که سیاق سند اشتباه است.
(نگاه کنید به: تیسیر مصطلح الحدیث، ص۸۳ – لمحات فی اصول الحدیث؛ دکتر محمد ادیب صالح،ص۲۶۲ – علوم الحدیث؛ دکتر صبحی صالح، ص۱۳۷- مقدمه ابن صلاح در علوم الحدیث؛ ترجمه آدم غلامی، بخش شناخت حدیث معلل).