مولف: شیخ عبدالعزیز آل شیخ
بسم الله الرحمن الرحیم
و این قول خداوند که می فرماید: ﴿وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِلَی رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَلاَ شَفِیعٌ﴾ [انعام: ۵۱]
ترجمه: و با این قرآن کسانی را بیم ده که از حشر و احضار نزد پروردگارشان بیمناک اند، آنجا که جز وی کار ساز و سفارش کننده ای برای آنان، وجود ندارد.
همچنین ارشاد باریتعالی است: ﴿قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَهُ جَمِیعًا﴾ [زمر: ۴۴]
ترجمه: بگو تمام شفاعتها، از آن الله است.
همچنین می فرماید: ﴿مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَ بِإِذْنِهِ﴾ [بقره: ۲۵۵]
ترجمه: چه کسی در پیشگاه او بغیر اجازه اش شفاعت خواهد کرد؟
و در جائی چنین می فرماید: ﴿وَکَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لاَ تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَرْضَی﴾ [نجم: ۲۶]
ترجمه: چه بسا فرشتگان در آسمانها هستند که شفاعت آنان هیچ سودی ندارد مگر بعد از اینکه الله اجازه دهد، برای کسیکه بخواهد و (از او) راضی باشد.
در جایی دیگر چنین ارشاد می فرماید: ﴿قُلْ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لاَ یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِی الأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ * وَلاَ تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ﴾ [سبا: ۲۲و ۲۳]
ترجمه: بگو: (ای پیامبر به مشرکین) به کمک بطلبید کسانی را که جز الله آنها را چیزی گمان می کردید. آنها ذره ای مالکیت نه در آسمان دارند و نه در زمین. و نه در آنها سهمی دارند. و هیچ یک از آنان پشتیبان و معاون الله نیز نمی باشند. و شفاعت هم برای هیچ کس سود آور نیست مگر برای کسیکه الله بخواهد.
ابوالعباس, احمد بن تیمیه (رحمه الله) می گوید:«خداوند در اینجا بجز خود سایر چیزها و کسانی را که مشرکین به آنها دل بسته بودند، نفی فرمود. مالکیت دیگران و شریک بودن آنها و یا اینکه کسی از آنان معاون او باشد همه را منتفی اعلام کرد».
باقی می ماند مساله شفاعت که، در آخر آیه تصریح نمود که شفاعت هم شامل هر کس نمی شود بلکه ﴿ولا یشفَعون إلا لمن ارتضى﴾ ترجمه: (شفاعت کنندگان) شفاعت نخواهند کرد مگر برای کسیکه خدا از او راضی باشد.
پس شفاعتی که مشرکین منتظر آن هستند و فکر می کنند روز قیامت در حق آنها، اتفاق خواهد افتاد، توسط قرآن به این صراحت مردود اعلام شد.
رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فرموده است که ایشان روز قیامت در محضر الله، نخست به سجده می افتند و به ستایش او می پردازند، آنگاه به ایشان گفته می شود سرتان را بردارید، بگوید: تا بشنویم و بخواهید تا بدهیم و شفاعت کنید تا بپذیریم.
چنانکه ابوهریره -رضی الله عنه- از رسول الله -صلی الله علیه وسلم- ، پرسید: خوشبخت ترین انسانی که شفاعت تو در حقش پذیرفته می شود، چه کسی است؟ فرمود: کسیکه «لا إله إلا الله» را مخلصانه و از ته دل گفته باشد.
پس روشن شد که شفاعت رسول الله – صلی الله علیه وسلم- فقط شامل مخلصین در دین و توحید و آنهم به اجازه الله، می شود نه شامل مشرکین. و این فضل و بخشش خداوند است که شامل اهل اخلاص می گردد.
طوری که گناهان آنها را توسط دعا و شفاعت کسیکه اجازه آنرا داشته باشد، مغفرت می کند و از شفاعت کننده نیز بدینصورت تجلیل بعمل می آورد و او را به مقام شامخ «محمود» می رساند. پس شفاعتی که قرآن آنرا منتفی می داند، شفاعتی است که شرک آمیز باشد. و اما شفاعت بر حق، همان است که به اجازه خدا صورت می گیرد و شفاعتی است ثابت و غیر قابل انکار و آنهم طبق فرموده رسول گرامی اسلام، شامل موحدین مخلص می شود».پایان سخن ابو العباس.
مناسبت این باب با دو باب سابق کاملاً آشکار است. زیرا وقتی برای کسانی که پیامبر و یا اولیاء الله را صدا می کنند، اقامه حجت کنی و از توحید ربوبیت استدلال بنمائی می گویند: ما اینرا قبول داریم ولی اینها بزرگان دین و دوستان خدا می باشند و نزدخدا جایگاه بخصوصی دارند، ما به دامان آنها چنگ می زنیم تا شفاعت ما را پیش الله بکنند.
شیخ انگشت روی آخرین دست آویز مشرکین بلاد اسلامی گذاشته که عبارت است از شفاعت. وقتی با آنان از شرک سخن بگویی، فوراً عمل خود را توجیه می کنند و می گویند: این از باب شفاعت است.
شفاعت در واقع نوعی دعا است. وقتی کسی می گوید:«استشفع برسول الله» یعنی از رسول الله -صلی الله علیه وسلم- می خواهم که برایم دعا و طلب بکند در نزد خدا. برای اینکه خداوند است که به پیامبر الهام می کند که برای چه کسانی شفاعت کند, پس ما فقط از خدا می خواهیم که ما را از جمله کسانی قرار دهد که پیامبر برای ایشان شفاعت می کند.
و در بحثهای سابق و در روشنی آیات و روایات زیاد، متوجه شدیم که نباید در عبادت خداوند، کسی دیگر را با وی شریک کرد و صدا نمود، که یکی از این موارد طلب شفاعت از مردگان و از کسانی است که بیرون از دارتکلیف بسر می برند. بنابراین باید، دانست که طلب شفاعت از مردگان و خطاب قرار دادن آنها شرک اکبر می باشد. البته درخواست شفاعت از زندگان امری است مشروع و اشکالی ندارد.
چنانکه برخی از اصحاب نزد رسول الله -صلی الله علیه وسلم- می آمدند و از او دعا می خواستند. البته هر شفاعت و دعا صد در صد قابل قبول نیست، بلکه پاره ای قبول و پاره ای رد می شود.
در آیه ﴿وأنذر به الذین یخافون… ﴾که بیان گردید خداوند شفاعت را منتفی می سازد مگر در حق اهل توحید و آنهم بشرط اینکه خداوند اجازه بدهد و از دو طرف شفاعت، راضی باشد.
پس شفاعت حق خدا و در محدوده اختیارات اوست. و مؤمنان و سایر انسانها در واقع بجز خدا، کار ساز و شفیعی دیگر ندارند. از اینرو باید شفاعت، به اذن و اجازه و رضای خداوند انجام گیرد. چنانکه در این آیات تصریح شده است:﴿مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَ بِإِذْنِهِ﴾ و ﴿وَکَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لاَ تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَرْضَى﴾ در آیه اول خاطر نشان شده است که هیچ کس نمی تواند بدون اجازه خدا برای کسی شفاعت و سفارشی بکند نه فرشته ای و نه ولی و پیغمبری. بلکه این خداوند است که مالک شفاعت است و او به هر کس بخواهد توفیق این کار را می دهد و تا او اجازه ندهدکسی لب به شفاعت نخواهد گشود.
و در آیه بعدی می فرماید: ﴿لِمَنْ یَشَاءُ﴾ یعنی برای کسیکه خدا بخواهد ﴿وَیَرْضَى﴾ یعنی از شفاعت کننده و همچنین کسی که در حق وی شفاعت صورت می گیرد، راضی و خشنود باشد.
این شرایط بخاطر آنستکه بشر قلباً وابسته به هیچ یک از مخلوقات نباشد، و گمان نکند که فلانی دارای مقام شفاعت مطلق است و سفارش او را خداوند، رد نخواهد کرد؛ مانند اعتقادی که مشرکین نسبت به معبودان باطل خود داشتند.
از اینرو معلوم شد که شفاعت فقط بدست خدا است وفقط او به هر که بخواهد و برای هر کس که بخواهد اجازه شفاعت خواهد داد، پس نباید انسان متوجه بندگان بشود بلکه متوجه همان ذاتی بشود که شفاعت از آن او و در مِلک اوست. یقیناً رسول الله -صلی الله علیه وسلم- روز قیامت شفاعت خواهد کرد اما با اجازه الله و برای کسیکه الله بخواهد. پس ما باید از خدا اینطور مسألت بکنیم: ‹‹اللّهم شفِّع فینا نبیک››. بار الها! پیامبرت را در حق ما، شفیع بگردان.
در آیه ﴿قُلْ ادْعُوا الَّذِینَ…﴾ چند چیز بیان شده است که عبارت اند از:
۱ـ نفی مالکیت مطلق برای کسانی که مشرکین آنها را شریک الله می دانند، ﴿لاَ یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِی الأَرْضِ﴾.
۲ـ نفی شراکت آنها با الله در هیچ قسمتی از زمین و آسمان و یا در چرخاندن نظام آنها ﴿وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ﴾.
۳ـ نفی اینکه کسی از آنها معاون یا منشی الله باشد: ﴿وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ﴾.
۴ـ نفی شفاعت کسی بدون اجازه الله ﴿وَلاَ تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ﴾.
پس شفاعت را منتفی داشت مگر به اجازه الله و در مورد کسیکه او بخواهد.
خلاصه این بحث چنین است که شفاعت بمعنی دل بستن به فلان بزرگ و ولی و کمک خواستن از او، باطل و مردود می باشد.
و این سخن مشرکان که می گفتند ﴿هَؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ﴾ ( اینها سفارش ما را نزد الله می کنند) سخنی است مردود. و شفاعت فقط به موحدان مخلص اختصاص خواهد داشت. و هر گونه شفاعت خواستن از غیر الله، شرک اکبر می باشد و هیچ سودی جز ضرر برای صاحب خود، نخواهد داشت.
خلاصه آنچه در این باب بیان شد:
۱ـ تفسیر آیاتی که بیان شد.
۲ـ شفاعتی که شرعاً مردود است.
۳ـ شفاعتی که شرعاً مقبول است.
۴ـ شفاعت کبرای همان مقام محمود است.
۵ـ رسول الله -صلی الله علیه وسلم- چگونه شفاعت خواهند کرد؟(رسول الله -صلی الله علیه وسلم- اول سجده می کنند و هنگامی که به او اجازه داده شد شفاعت می کند).
۶ـ خوشبخت ترین و شایسته ترین انسان به شفاعت کیست؟.
۷ـ شفاعت در حق مشرک انجام نمی پذیرد.
۸ـ بیان شفاعت واقعی.