در قسمت پایانی مقاله درد دلی با دوست داران سنت من از افرادی یاد کردم که احادیث صحیح یا همان سنت رسول الله صلی الله و علیه و آله وسلم به آنها جهت می دهد، بر خلاف کسانی که ابا افکار و اندیشه های خود که برگرفته از هوای نفسشان می باشد، می خواهند که به سنت و شریعت اسلامی جهت دهند و آنرا تفسیر کنند. اما شاید در اینجا سؤالی پیش بیاید که چگونه تو به افکار و عقایدی که معمولا با استفاده از عقل و منطق و با استناد از متون دین استنباط شده اند نام هوای نفس را اطلاق کرده ای ؟
در ابتدا لازم می بینیم برای جواب به این سؤال و ارتباط بین افکار و عقاید اشتباه و منحرف با هوای نفس ، مقدمه ای را بیان کنم:
افکار ، عقاید و نگرشهایی که انسانها درطول زندگی آنرا کسب می کنند و به عنوان مرجع در مواجهه با حوادث و فراز و نشیبهای زندگی از آن استفاده می کنند را اگر به صورت کلی مورد بررسی قرار دهیم اولا: برگرفته از افکار اطرافیان و دوما: تجربیاتی است که شخص آنرا در طول زندگی از محیط به دست می آورد و معمولا نقش این تجربیات بسیار مهمتر از افکاری است که انسان از اطرافیان خود گرفته ، زیرا او درستی و نادرستی این افکار را نیز با تجربیات خود می سنجد.
حال اگر بخواهیم بحث تجربه را باز تر کنیم، می بینیم که تجربه انسان رابطه تنگاتنگی با علایق و استعدادهای او دارد و اگرچه این رابطه صد در صد نیست اما درصد بزرگی از آنرا در برمی گیرد. به عنوان مثال شخصی که به کسب و کار و تجارت علاقه دارد ، قسمت بزرگی از تجربیات او در این زمینه می باشد و برعکس کسی که به علم یا سیاست علاقه مند است معظم تجربیاتش در زمینه علم یا سیاست رقم می خورد. پس نتیجه میگیریم که تمایلات نفسانی اشخاص در کسب تجارب و استفاده از تجارب به عنوان نتیجه گیریهای شخص و افکار و عقاید او نقش بسزایی دارد. و از این بحث یک نتیجه گیری دیگری هم می توان کرد و آن اینکه هر چه تمایلات شخص سالمتر و کنترل شده تر باشد نتایجی که به دست می آورد بهتر و صحیح تر می باشد.
اما اینجا یک مشکل وجود دارد و آن اینکه معمولا انسانها بر اساس تجربیات خود سریعا نتیجه گیری می کنند و آنرا جزو قطعیات به حساب می آورند، در حالی که اگر به علوم تجربی و نتیجه گیریهایی که دانشمندان به آن می رسند نگاه کنیم می بینیم که کاملا خلاف چیزی است که اکثر ما به آن دست می زنیم زیرا دانشمندان بعد از آزمایشهای فراوان و محاسبه درصد خطاها و انجام آن در محیطها و شرایط مختلف به نتیجه می رسند که بازهم ممکن است آزمایشی دقیقتر تجربه آنها را باطل کند.
شما شاید این مثال را شنیده باشید که دو نفر به مصر رفتند. از یکی از آنها درباره مردمان مصر سوال شد، آن شخص که خود اهل دین و انسانی خدا ترس بود گفت: مصریان همگی انسانهای عابد ، عالم و با تقوا هستند.
از دیگری که انسان خوشگذران و عیاشی بود ، زمانی که این سوال پرسیده شد گفت: مصریها مردمانی عیاش و خوشگذران و بی قید و بند هستند.
در واقع نظر هر دو درباره مردم مصر اشتباه بوده ولی چون انسان خدا ترس در مدت زمانی که در مصر اقامت داشته با انسانهای عالم ، با تقوا و عابد در تماس بوده و در مکانهای لهو و لعب و فساد پا نگذاشته ، تجربیات او چنین نظری را برایش بوجود آورده. و برعکس آنکه خود انسانی عیاش و خوشگذران بوده و در نتیجه در این مدت با همجنسان خود در ارتباط بوده ، تجربه اش به او اینچنین گفته است.
حال برای اینکه بحث خیلی به درازا نکشد من با توفیق الله، بعد از این مقدمه به تأثیر هوای نفس یا تمایلات نفسانی انسان در بحث دین ، عقیده و همراهی با نصوص دین می پردازم، زیرا نفوذ هوای نفس در زمینه فکر و عقیده ، بسیار خطرناکتر از دیگر موارد می باشد و شخص را نادانسته به راه غلط می کشاند و به همین دلیل است که صاحبان هوی از قول الله و رسولش صلی الله و علیه و آله و سلم مورد نکوهش قرار گرفته اند.
خداوند متعال می فرماید: «ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَهٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ» جاثیه ۱۸
(سپس تو را بر شریعت و آیین حقى قرار دادیم; از آن پیروى کن و از هوسهاى کسانى که آگاهى ندارند پیروى مکن!)
همچنین به اهل کتاب فرمان می دهد که مبادا هوای گذشتگان شما را گمراه کند : «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا کَثِیرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ» مائده ۷۷
بگو: «اى اهل کتاب! در دین خود، غلو (و زیاده روى) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوسهاى جمعیتى که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروى ننمایید!»
و رسول الله صلی الله و علیه و آله و سلم از این موضوع احساس ترس و نگرانی فرموده و چنین می فرماید: « إن مما أخاف علیکم من بعدی ، بطونکم و فروجکم و مضلات الأهواء» رواه أحمد و الطبرانی فی الصغیر و البزار و صححه الألبانی
( همانا از آنچه که بعد از خود بر شما می ترسم ، شکمها و شرمگاهایتان و هواهای گمراه کننده است).
اگر به این حدیث دقت کنیم خواهیم فهمید که این تمایلات ، هریک زمینه ساز دیگری هستند. شهوت شکم، شهوت جنسی و در آخر هم گمراهی.
و به همین علت است که شرع اسلام با رهنمودهای خود راه نفوذ هواهای نفسانی و تجربیات حاصل از آن را در عقیده سد نموده تا شخص مسلمان ناخواسته دچار گمراهی و تشتت افکار نشود.
لذا در اسلام وظیفه عقل ، ابتدا درک کلیات و پیدا کردن منبع هدایت و رسیدن به آن که همان قرآن و سنت است، می باشد. یعنی انسان با استفاده از عقل خود به این نتیجه می رسد که قرآن کتاب حق و کلام الله سبحانه و تعالی می باشد و یا اینکه احادیث صحیح قول رسول الله صلی الله و علیه و آله و سلم و شرح دهنده قرآن است. حال بعد از این ، وظیفه عقل فهم و استفاده از محتویات این منابع می باشد.
وظیفه عقل قضاوت درباره صحیح یا غلط بودن جزئیات این منابع و قضاوت درباره تطابق آنها با قواعد ساخته خود نیست. زیرا عقل و علم انسان به هر اندازه ای که باشد نمی تواند و نباید در برابر خداوند علیم و حکیم قد علم کند.
اما متأسفانه خیلی ها با توجه نکردن به این اصل و با استفاده از عقل خود که پرورده و پوشیده از تجربیات و در نتیجه پرورده هوای نفس آنها بوده، در مورد متون قطعی دین نتیجه گیریهای اشتباه و گمراه کننده ای کرده اند. و از آنجایی که بر خلاف تبلیغات و بزرگنمایی های عقل پرستان ، عقل یک چیز ثابت نبوده و نمی باشد، منطقها و فلسفه ها نیز متفاوت و متناقض شده و حتی در اصولی ترین اصول عقلی و منطقی نیز می بینیم که این افراد باهم اختلاف پیدا کرده اند. زیرا زمانی که از عقل سخن به میان می آید این سوال مطرح می شود که عقل چه کسی؟؟؟
اهل سنت و جماعت همواره با استفاده از رهنمودهای قرآن و سنت جانب اعتدال را در پیش گرفته، نه عقل را کلا انکار می کنند و نه از آن بت می سازند.
خداوند متعال در قرآن می فرماید:« وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا»
هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد; و هر کس نافرمانى خدا و رسولش را کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!
در واقع عمل به این آیه و آیات و احادیث مشابه است که سبب عدم ورود تجربیات و افکار انسانها در اصل دین و در نتیجه تفرقه و اختلاف می شود. و چنانچه در گروهها و فرقه هایی که در امت اسلامی بوجود آمده نظر بیافکنیم خواهیم دید که علت اصلی این اختلاف همین قضیه یعنی عدم تسلیم نسبت به قرآن و سنت و داخل کردن افکار و عقاید شخصی در آنها می باشد
و اگر به تاریخ بر بگردیم و به اولین گروههای منشعب مانند خوارج و معتزله نگاه کنیم می بینیم که قضیه به همین صورت است. زیرا این عقاید در جو فتنه و بر اثر تجربیات انسانهای واقع در این فتنه بوجود آمده است.
در مورد خوارج مثلا، زمانی که افرادی در مورد درگیریهای ایجاد شده بین مسلمانان و ارتکاب گناهان کبیره همچون قتل توسط بعضی از آنها دچار مشکل شده و نتوانسته با عقل خود این قضایا را هضم کنند به بیراهه کشیده شده و به جای اینکه به شرع رجوع کرده و مشکل خود را از طریق آن حل کنند، با عقل خود که مسلما هوای نفس هم درآن بی تأثیر نبوده تصمیم گرفته و مرتکب گناهان کبیره را کافر دانسته و از اسلام خارج کرده اند و در ادامه نیز بنیانگذار مکتب معتزله یعنی واصل بن عطاء باز هم با تکیه بر عقل خود نظریه ای جدید از خود صادر می کند که مرتکبان گناه کبیره نه کافرند و نه مسلمان بلکه در جایگاهی بین این دو قرار دارند و البته این گفته بدین معنی نیست که آنها با عقل محض تصمیم گرفته و چنین گفته اند. بله آنها از قرآن و حدیث هم برای خود دلیل آورده اند ، ولی مشکل اینجاست که ابتدا با عقل خود به نتیجه می رسند و بعد آیات و احادیث را بر اساس نتیجه گیری عقلی خود توجیه می کنند و به همین دلیل عقل خارجی یک چیز و عقل معتزلی چیز دیگری می گوید. و این در حالیست که مسیر را باید کاملا بر عکس طی نمود.
و به قول شاعر شیراز سعدی : آنکس که به قرآن و خبر زو نرهی …… آنست جوابش ، که جوابش ندهی
امروزه نیز ما در میان جماعتها و گروههای اسلامی دچار همین مشکل هستیم . افراد هر جماعت فکر می کنند که دارای بهترین عقیده و فکر هستند و بر نظر خود پافشاری می کنند.زیرا تجربیات یک شخص نتیجه اش قبول یکسری افکار خاص است که تحقق آنرا در جماعت خود می بیند و جماعت او در واقع تشکیل شده از افرادی که تجربیات تقریبا مشابه آنها را دور هم جمع کرده است. و همین شخص که نسبت به یک جماعت یا گروه تعصب دارد ، فردا به علت کسب تجربیات جدید ممکن است افکارش عوض شده و وارد گروه دیگری شود و پس فردا نیز وارد گروهی دیگر و اصولا نتیجه این اشتباه بزرگ در مواجه شدن با قرآن و سنت همین است. نتیجه اش افرادی است که در طول زندگی به هزاران رنگ در خواهند آمد.
گروههای اسلامی در واقع با استناد به یک قرآن و سنت با هم اختلاف می کنند ، زیرا هریک همانطور که گفته شد مسیر را وارونه طی کرده است.
مثلا افرادی که تمایلات آنها آرامش و صلح را برگزیده ، با بزرگنمایی این قسمت از اسلام به آن روی آورده و از بخشهای دیگر اسلام غافل مانده اند و اگر جایی هم تعارضی دیدند آنرا با هوای نفس و به نفع افکار خود توجیه و تفسیر می کنند و مجموعه این افراد به اضافه یک رهبر توانمند یک گروه را بوجود می آورد که تمام هم و غم و انرژی خود را برای تحقق عقیده خود مبذول داشته و برای تقرب به خدا از این طریق تلاش می کنند.
و کسان دیگری که تمایلات آنها بخش روحانی و رقایق را پسندیده ، تشکیل یک گروه و آنهایی که بخش جهادی را می پسندند گروهی دیگر را تشکیل می دهند.و البته این به این معنی نیست که آرامش و صلح یا زهد و تقوا و یا جهاد از دین نبوده ، بلکه مشکل غلو در دین و پیروی از هوا می باشد.
منظور من از غلو تنها افراط نیست. افراط و تفریط هر دو به یک اندازه مذموم و ناپسند می باشند. زشتی بی اهمیتی نسبت به قرآن و سنت و بی بند و باری به همان اندازه است که پدیده رهبانیت یا تکفیر مورد نکوهش است.
پس ،در آخر اگر بخواهیم سر در گم نشده و هر روز از دری وارد و از در دیگر خارج نشویم و ناخواسته هوای نفس باعث گمراهیمان نشود راه حلش تسلیم در برابر قرآن و سنت به طور کامل ، و عدم رفتار گزینشی در برابر آنها و از همه مهتر درخواست هدایت از الله جل جلاله می باشد. اگر اتحاد می خواهیم و اگر سعادت راه همین است.
من این مطالب را با توفیق خداوند متعال در اینجا به پایان می رسانم. اگر حق بود از جانب خداوند بوده و اگر اشتباهی در آن بوده از نفسم و شیطان می باشد.
پاک و منزه است پروردگار تو از توصیفهایی که( مشرکان ) می کنند، پروردگار عزت و قدرت، و درود بر پیامبران باد، و ستایش الله را سزاست که پروردگار جهانیان است.
ابو عمر انصاری