در مذهب تشیع تقیه کردن با اهل سنت و جماعت یکی از واجبات مذهب بر شمرده شده و بلاد و سرزمین آنها دار التقیه و دولت باطل نامگذاری شده است. در روایتی گفته شده: « … تقیه کردن در دار التقیه واجب است»[۱۵].
و در روایتی دیگر: «هر کس به خداوند و روز قیامت ایمان دارد، نباید در دولت باطل سخنی بگوید مگر با بکار بردن تقیه»[۱۶].
دجالان همچنین ادعا می کنند امام محمد باقر رحمت الله علیه- گفته است: «در ظاهر با آنها (اهل سنت و جماعت ) بر خورد و رفتاری نیکو داشته باشید، اما در باطن به مخالفت با آنها بپردازید»[۱۷].
و در روایتی منسوب به امام جعفر صادق رحمت الله علیه گفته شده: «هر کدام از شما که با آنها (اهل سنت و جماعت) در صف اول نماز بخواند مانند کسی است که با رسول الله (صلى الله علیه وسلم) در صف اول نماز خوانده باشد»[۱۸].
دجالان حتی به نوه رسول الله (صلى الله علیه وسلم) یعنی حسین بن علی رضی الله عنهما نیز رحم نکرده و از ایشان شخصیتی دورو و منافق صفت ساخته اند. در روایتی که افتخار نقل و ثبت آن به آقای کلینی رسیده اینگونه به حسین بن علی -رضی الله عنهما- اهانت شده است: «روزی شخصی منافق[۱۹] به هلاکت رسید. حسین بن علی صلوات الله علیهما برای خواندن نماز بر جنازه این مرده به همراه تشیع کنندگان حرکت می کردند که ناگهان یکی از پیروان خود را دیدند. ایشان خطاب به این یار خویش فرمودند: کجا می روی؟
مرد پاسخ داد: می خواهم خودم را از دید مردم پنهان سازم تا مجبور نگردم بر جنازه این منافق نماز بخوانم. حسین بن علی صلوات الله علیهما فرمودند: به دنبال من بیا و هر چه من گفتم تو آنرا تکرار کن.
مرد به هنگام نماز شنید که حسین بن علی صلوات الله علیهما می فرمایند: الهی! این مرده را هزاران لعنت فرست و او را به درون آتش جهنم بیافکن و عذاب شدیدت را به او بچشان. او همیشه دشمنانت را دوست داشته و با اولیاء تو دشمنی می ورزید و نسبت به اهل بیت پیامبرت در دل خود کینه می پروراند»[۲۰].
ای کلینی دستت شکسته باد که روایاتی اینچنین در مورد اهل بیت رسول الله (صلى الله علیه وسلم) جعل کرده و به آنها اهانت کرده ای. اهل بیت رسول الله (صلى الله علیه وسلم) همواره تقوی را شعار زندگی خویش قرار داده بودند نه تقیه و دو رویی.
بر اساس همین روایات دروغین آقای حر عاملی بخشی از کتاب خود را «باب وجوب تقیه کردن با عوام»[۲۱] نامیده است[۲۲].
اینگونه روایات همچنین سرشت و حقیقت کسانی که همواره شعار وحدت بین اهل سنت و تشیع را سر می دهند روشن ساخته و تقیه بودن این شعارها را به اثبات می رسانند.
بنا بر روایات مصادر شیعه یک فرد شیعه مذهب موظف است حتی با یاران و هم کیشان خود نیز راه تقیه و دورویی را پیش گیرد و از صدق و راستی بپرهیزد! در یکی از این روایات گفته شده: «به تقیه چنگ زنید و آنرا خلق و خوی خود قرار دهید و با دوستان و یاران خویش بکارش برید تا بتوانید براحتی از آن در مقابل دشمنانتان استفاده کنید. و بدانید هر کس از این فرمایش ما سر باز زند از ما نخواهد بود»[۲۳].
شکی نیست تقیه با آن تفاصیل و جزئیاتی که تشیع به آن ایمان دارد اثری بسیار بد و منفی بر فرد بجا می گذارد و سبب می شود گفتار فرد با عمل او یکی نبوده و تضادی مستمر بین ظاهر و باطن او وجود داشته باشد.
و اثر منفی دیگری که تقیه بر جامعه تشیع می گذارد، انتشار کذب و دروغگویی و خیانت در این جامعه می باشد. روایاتی در مصادر شیعه بر این مطلب مهر صحه گذاشته اند. در یکی از این روایات گفته شده:
«عبدالله بن یعفور می گوید: من به أبا عبدالله (جعفر صادق) علیه السلام گفتم: من از کسانی تعجب می کنم که شما را امام و پیشوای خود نمی دانند بلکه فلانی و فلانی را رهبر خود قرار داده اند[۲۴]. اما با این وجود آنها بسیار امانتدار و راستگو و با وفا هستند. و در نقطه مقابل کسانی را می بینم که شما را پیشوای خود می دانند. اما آنها چندان راستگو و امانتدار نیستند. ابو عبدالله -علیه السلام- با شنیدن این سخن سخت بر آشفتند و فرمودند: هر کس جز ما کسان دیگری را امام و پیشوای خود قرار دهد، دین و مذهبی ندارد»[۲۵].
بایستی دانست وجود چنین اعتقادی در مذهب تشیع و مسطور بودن آن در مراجع و مصادر این مذهب، سبب گشته است سایر مسلمانان هیچیک از سخنان و گفته های شیعیان را باور نکرده و آنها را دروغ محض بدانند. گفته می شود: روزی یکی از بزرگان شیعه در جمعی سوگند می خورد که شیعیان تقیه کردن را کنار گذاشته و دیگر به آن عمل نمی کنند. ناگهان یکی از حاضرین در جواب او گفت: ما از کجا می دانیم شاید سوگند خوردن تو نیز تقیه باشد.
اکنون که با تفاصیل و جزئیات مسأله تقیه بنا بر باورهای مذهب تشیع آشنا شدیم، در این رابطه سؤال بسیار مهمی را مطرح و به آن پاسخ می دهیم. این سؤال این است که چرا بزرگان و سردمداران مذهب تشیع، تقیه را که نوعی دورویی و فریبکاری است نه دهم مذهب خود قرار داده و منکر آنرا مرتد از مذهب می دانند؟