- مردی پیش امام ابوحنیفه آمد و در مورد قدر با او مناظره و مناقشه کرد، ابوحنیفه به او گفت: (آیا میدانی که نگاه کننده به قدر مثل نگاه کننده به سرچشمه آفتاب است، هر زمان که نگاهش بیشتر ادامه مییابد بر حیرتش افزوده میشود).[۱]
- امام ابوحنیفه میگوید: (و خداوند بلند مرتبه در عدم قبل از بوجود آمدن اشیاء عالم و آگاه به اشیاء بود).[۲]
- امام ابوحنیفه میگوید: (خداوند متعال میداند عدم را در حالت نبودش، عدم است، و میداند که اگر عدم به وجود بیاید چگونه است، و خداوند متعال میداند که موجود در حالت وجودیش، موجود است و میداند که اگر موجود نابود شود، نابودیش چگونه است).[۳]
- امام ابوحنیفه میگوید: (و قدر خداوند و تقدیراتش در لوح المحفوظ است.)[۴]
- امام ابوحنیفه میگوید: (و اقرار میکنیم به اینکه خداوند متعال به قلم دستور داد که بنویسد، قلم گفت: ای خالقا چه چیزی را بنویسم؟ خداوند متعال فرمود: آنچه را که تا روز قیامت موجود میشود بنویس.﴿وَکُلُّ شَیۡءٖ فَعَلُوهُ فِی ٱلزُّبُرِ ۵٢ وَکُلُّ صَغِیرٖ وَکَبِیرٖ مُّسۡتَطَرٌ ۵٣﴾[القمر:۵۲-۵۳] (هر عملی که انجام دادهاند در نامه اعمالشان است و تمام امورات کوچک و بزرگ نوشته شده).[۵]
- امام ابوحنیفه میگوید: (هیچ چیزی در دنیا و آخرت روی نمیدهد مگر به اراده و خواست خداوند).[۶]
- امام ابوحنیفه میگوید: (خداوند اشیاء را از یک چیز نیافریده است).[۷]
- امام ابوحنیفه میگوید: (خداوند متعال قبل از اینکه خلق کند، خالق بوده است).[۸]
- امام ابوحنیفه میگوید: (اقرار میکنیم به اینکه بنده با اعمال، گفتار و شناختش، مخلوق است، پس وقتی که فاعل مخلوق است اعمالش به طریق اولی مخلوق هستند.)[۹]
- امام ابوحنیفه میگوید: (تمامیاعمال بندگان از حرکت کردن و ساکن ماندن جزو دستاوردهای اوست و خداوند متعال خالق آنهاست و تمامیآنها به اراده، خواست، علم، قضا و قدر خداوند بستگی دارد).[۱۰]
- امام ابوحنیفه میگوید: (و تمامیاعمال بندگان از حرکت کردن و ساکن ماندن به طور حقیقی جزو دستاوردهای اوست و خداوند متعال خالق آنهاست و تمامیآنها به اراده، خواست، علم، قضا و قدر بستگی دارد و همه عبادات به سبب دستور، محبت، رضایت، علم، اراده، قضا و قدر خداوند متعال واجب شدهاند و کلیه گناهان به علم قضا، قدر و اراده خداوند نهی شدهاند نه به محبت، رضایت و دستور خداوند متعال).[۱۱]
- امام ابوحنیفه میگوید: (خداوند انسانها را سالم از کفر و ایمان آفرید[۱۲] و سپس آنها را مورد خطاب قرار داد و به آنها امر و نهی کرد، پس شخص با عمل نکردن به حق و نپذیرفتن، انکار و رد کردن حق کافر شد و این شکستی بوده که از طرف خداوند برای او تقدیر شده و شخص با عمل کردن به حق و اقرار و تصدیق کردن به حق ایمان آورد به سبب توفیق الهی و یاری که از طرف خداوند برای او مقدر شده بود).[۱۳]
- امام ابوحنیفه میگوید: (و خداوند نسل آدم را از پشتش به شکل ارواح خارج کرد و آنها را عاقل گرداند، سپس آنها را مورد خطاب قرار داد و آنها را به ایمان آوردن امر کرد و از کفر نهی نمود، پس آنها نیز به خالق بودن خداوند اقرار کردند و این اقرار آنها به عنوان ایمان محسوب شد و آنها بر این فطرت خداشناسی خلق شدند و هر کس کافر شد، بعد از این میثاق کافر شد و پیمانش را تبدیل و تغییر داد و کسی که ایمان آورد و تصدیق کرد حقیقتاً بر این میثاق ثابت ماند و بر آن سیر کرد).[۱۴]
- امام ابوحنیفه میگوید: (و او کسی است که اشیاء را تقدیر کرده و آنها را به سرانجام میرساند و نه در دنیا و نه در آخرت هیچ چیزی روی نمیدهد مگر به خواست اراده، علم، قضا و قدر او و در لوح المحفوظ آن را نوشته است).[۱۵]
- امام ابوحنیفه میگوید: (خداوند هیچ یک از مخلوقاتش را بر کفر کردن یا ایمان آوردن مجبور نمیکند، و آنها را به صورت اشخاص مستقلی آفریده که ایمان و کفر از افعال بندگان ناشی میشود و خداوند متعال میداند که چه کسی در حالی که کفر کرده، کافر میشود، و اگر بعد از این کفرش ایمان آورد و خداوند بداند که او ایمان آورده او را دوست دارد، بدون آنکه علم خداوند تغییر پیدا کند.)[۱۶]
[۱] – قلائد عقود العقیان ۱ق – ۷۷ – ب).
[۲] – الفقه الاکبر، ص۳۰۲، ۳۰۳٫
[۳] – الفقه الاکبر، ص۳۰۲-۳۰۳٫
[۴] – الفقه الاکبر ، ص۳۰۲٫
[۵] – الوصیه مع شرحها، ص۲۱٫
[۶] – الفقه الاکبر ، ص۳۰۲٫
[۷] – الفقه الاکبر ، ص۳۰۲٫
[۸] – الفقه الاکبر ، ص۳۰۴٫
[۹] – الوصیه مع شرحها، ص۱۴٫
[۱۰] – الفقه الاکبر ، ص۳۰۳٫
[۱۱] – الفقه الاکبر ، ص۳۰۳٫
[۱۲] – بهتر است گفته شود: خداوند متعال انسانها را بر فطرت اسلام آفرید همچنان که ابوحنیفه در قول دیگری به همین اشاره کرده است.
[۱۳] الفقه الاکبر ، ۳۰۲-۳۰۳٫
[۱۴] – الفقه الاکبر ، ص۳۰۲٫
[۱۵] – الفقه الاکبر ، ص۳۰۲٫
[۱۶] – الفقه الاکبر ، ص۳۰۳٫