عقیده امامیه در مورد صحابه (۳)

من (مجلسی) می‌گویم: این خبر را در کتاب سلیم از ابان از سلیم از عبدالرحمن بن غنم یافتم که عیناً حدیث به همین صورت روایت شده بود.

بیان این خبر یکی از دلایل تهمت و بدگویی به کتاب سلیم است، زیرا محمد آن چنان که در روایات شیعه و سنی آمده است در حجه الوداع به دنیا آمده و در هنگام مرگ پدرش دو سال و چند ماه سن داشته است؛ پس چگونه امکان دارد که آن جملات را بر زبان آورده باشد و این حکایات را تعریف کند. ممکن است که راویان و کاتبان در آن دست برده باشند و یا شاید گفته‌اند که: این از معجزات امیرالمؤمنین علیه السلام است که در محمد ظاهر شده است.

بعضی از بزرگان گفته‌اند، طبق آنچه که از نسخه‌های این کتاب به من رسیده است، عبدالله بن عمر پدرش را که در حال مرگ بود، نصیحت می‌کرد.

و به راستی با چنین مطالبی نمی‌توان بر کتابی که بین محدثین معروف بوده و کلینی و صدوق و سایر قدما بر آن اعتماد کرده‌اند، اشکال وارد کرد.

بیشتر روایات و اخبار آن با آنچه که به وسیله اسانید صحیح در اصول معتبره و قابل اعتبار آمده است، مطابقت دارد و کمتر کتاب مهم و اصولی پیدا می‌شود که خالی از این باشد.

نعمانی در کتاب (الغیبه) بعد از اخبار و روایاتی که از کتاب سلیم آورده، چنین می‌گوید: ـ کتاب او (سلیم) یکی از اصلی‌ترین اصولی است که اهل علم آن را روایت کرده‌اند و از اولین کتاب‌های حدیثی اهل بیت است، چون تمام آنچه که در آن کتاب آمده از رسول خدا  صلی الله علیه و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام و مقداد و سلمان فارسی و ابوذر رضی الله عنهم و از کسانی که از آن‌ها پیروی کرده‌اند و پیامبر  صلی الله علیه و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام را دیده‌اند و مستقیماً احادیث را از آن‌ها شنیده‌اند، رسیده است. و این کتاب از مهم‌ترین کتاب‌هایی است که شیعه به آن استناد می‌کند و آن را معتبر می‌داند([۱]).

ثمالی می‌گوید: از علی بن حسین پرسیدم نظرت در مورد فلان و فلان چیست؟ گفت: لعنت و خشم خدا بر آن‌ها باد! آن دو مردند در حالی که کافر و مشرک به خداوند بزرگ بودند[۲].

از حنان بن سدیر، از پدرش از ابوجعفر علیه السلام روایت است که: یکی از پسران صفیه دختر عبدالمطلب فوت کرد، پس او پسرش را بوسید. عمر به او گفت: گوشواره‌ات را بپوشان، چون نزدیکی و قرابت تو به رسول خدا  صلی الله علیه و سلم هیچ نفعی به تو نمی‌رساند. صفیه به او گفت: ای ابن اللخناء! تو گوشواره مرا دیدی؟ سپس بر رسول خدا  صلی الله علیه و سلم وارد شد و با گریه جریان ‌را برای رسول خدا  صلی الله علیه و سلم تعریف کرد، بعد از آن پیامبر از خانه خارج شد و همه برای نماز جماعت آماده شدند. پیامبر  صلی الله علیه و سلم فرمود: بعضی‌ها را چه شده است که گمان برده‌اند من به نزدیکانم نفعی نمی‌رسانم، اگر به مقام محمود برسم برای بدترین شخص شما هم شفاعت خواهم کرد. اگر هر کدام از شما در مورد یکی از اجدادش از من سؤال کند، جوابش را دقیق خواهم داد. مردی به سوی پیامبر  صلی الله علیه و سلم بلند شد و گفت: پدر من کیست ای رسول خدا  صلی الله علیه و سلم؟ جواب دادند که پدر تو غیر از کسی است که تو او را پدر خوانی. پدر تو فلان بن فلان است. سپس مرد دیگری برخاست و گفت: ای رسول خدا  صلی الله علیه و سلم، پدر من کیست؟ فرمود: پدر تو همانی است که پدر می‌خوانی سپس فرمودند: چه شده که کسی گمان کرده که من به نزدیکانم نفع نمی‌رسانم و او در مورد پدرش از من سؤال نمی‌پرسد. پس عمر جلوی پیامبر  صلی الله علیه و سلم برخاست و گفت: ای رسول خدا  صلی الله علیه و سلم!، از غضب خدا و خشم رسول او به خدا پناه می‌برم، خداوند شما را ببخشد، مرا ببخش. پس خداوند این آیه را نازل کرد:

﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیَاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ١٠١ قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا کَافِرِینَ١٠٢﴾ [المائده: ۱۰۱-۱۰۲].

«ای مؤمنان! از مسائلی سؤال مکنید (که خداوند از راه لطف از آن‌ها سخن نگفته است، و چه بسا به شما مربوط نبوده، و چندان سودی برای زندگی شما نداشته باشند، و) اگر فاش گردند و آشکار شوند شما را ناراحت و بدحال کنند. چنان که به هنگام نزول قرآن (در زمان حیات پیغمبر، از او) راجع بدان‌ها پرس و جو کنید، برای شما (با وحی آسمانی) بیان و روشن می‌شوند (و آن گاه دچار مشقّات و مشکلات فراوانی می‌گردید و از عهده انجام تکالیف و وظائف بیشمار برنمی‌آئید. پس شما را به ناگفته‌ها و نانموده‌ها چه کار؟ مگر نه این است که) خداوند از این مسائل گذشته است (و پرسشهای قبلی شما را نادیده گرفته است و از مجازات اخروی آن‌ها صرف نظر فرموده است‌؟) و خداوند بس آمرزگار و بردبار است. (این است که از شما می‌گذرد و در مجازات شما شتاب نمی‌ورزد). جمعی از پیشینیان از (اموری همانند) آن‌ها (که شما می‌پرسید) سؤال کردند و بعد از آن (که توسّط پیغمبران از آن‌ها اطّلاع یافتند و موظّف به رعایت احکام مربوطه شدند) نسبت بدان‌ها به مخالفت برخاستند و منکر (حقّانیت پاسخ) آن‌ها (و بالطبع صلاحیت گویندگان آن سخن‌ها، یعنی انبیاء) شدند‏»[۳].

علی بن ابراهیم گفته است که: منظور از قول خداوند متعال: ﴿لِیَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ کَامِلَهً یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾ [النحل: ۲۵].

«آنان باید که در روز قیامت بار گناهان خود را (به سبب پیروی نکردن از پیغمبر) به تمام و کمال بر دوش کشند، و هم برخی از بار گناهان کسانی را حمل نمایند که ایشان را بدون (دلیل و برهان و) آگهی گمراه ساخته‌اند (بی آن که از گناهان پیروان چیزی کاسته شود)».

[۱]– بحار الأنوار ۳۰/ ۱۲۷-۱۳۴٫

[۲]– همان، ۳۰/۱۴۵٫

[۳]– همان، ۳۰/۱۴۶٫

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …