عقیده امامیه در مورد صحابه (۱)

کینه توزی و کافر شمردن صحابه و بدگویی از رفتار و شخصیت آن‌ها و نیز توهین به همسران پیامبر  صلی الله علیه و سلم نزد بزرگان امامیه که آن را عبادت می‌دانند و صبح و شب آن را پیوسته تکرار می‌کنند آن چنان شایع است که قلم از نوشتن آن شرم می‌کند. چون آن‌ها به این اعتقادات به حدی باور دارند که ایمانشان بدون آن پذیرفته نیست؛ چرا که محبت اهل بیت نزد آن‌ها جز با مخالفت و بدگویی از دشمنان آن‌ها که همان صحابه هستند معنی ندارد و قاعده‌ای که به آن استناد می‌کنند این است که می‌گوید: محبت و دوست داشتن جز با دشمنی مخالف وجود ندارد. (یعنی هر کسی را که دوست داشته باشی باید مخالفان او را هم دشمن بدانی). (لا ولاء إلا ببراء)

و منابع و کتاب‌های معتبر آن‌ها به وضوح به تکفیر و بدگویی و ارتداد صحابه بعد از وفات رسول خدا  صلی الله علیه و سلم اشاره دارند. و حتی معتقدند که اصحاب اساساً منافق بوده‌اند و واقعیت عالم تشیع گویای چنین اعتقادی است.

اگر به این خاطر نبود که شیعیان بعضاً به انکار این اعتقادات می‌پردازند[۱] ـ به خصوص زمانی که در رسانه‌های ارتباط جمعی و جهانی و سنی در تنگنا قرار می‌گیرند یا در کتاب‌های تبلیغی خود که آن‌ها را هم براساس عقیده مبتنی بر تقیه می‌نویسند ـ هیچ نیازی به ذکر بعضی از این گونه اقوال آن‌ها که در مورد توهین به اصحاب رضی الله عنهم است و نزد خاص و عام شهرت دارد، نبود. و تنها کسانی که با شیعیان مجالست نداشته‌اند یا هیچ اطلاعی از کتاب‌ها و حقیقت عقایدیشان ندارند چنین اقوالی برایشان مایه تعجب است.

کتاب‌های اصلی و مهم امامیه که به بدگویی از صحابه ـ خداوند از آن‌ها راضی باد ـ پرداخته‌اند بسیار زیادند و قابل شمارش نیستند و این امری روشن است…. ما به یکی از منابع مهم و مشهور امامیه که (بحار الأنوار) مجلسی است، اشاره می‌کنیم که هم کتاب و هم مؤلف آن بی نیاز از معرفی کردن هستند.

و اینک گزیده‌ و نمونه‌ای از گندابِ توهین به اصحاب که برگرفته از کتاب گمراه کننده و متعفن البحار است. و بد نیست که بدانیم در این کتاب ابوابی با عنوان صریح تکفیر صحابه آمده است، به عنوان مثال (باب ۱۸ در ذکر و بیان گمراهی مسلمانان بعد از وفات پیامبر  صلی الله علیه و سلم و غصب خلافت و برملا شدن جهل و کفر غاصبان خلافت و مراجعه‌ی مردم به امیرالمؤمنین) صفحه ۵۳

(باب (۲۰) کفر سه خلیفه اول، نفاق آن‌ها، اعمال و آثار قبیح و زشتشان و فضیلت لعن و اظهار بیزاری از آن‌ها) / ص ۱۴۵ ج (۳۰)[۲]. و جلدی از این کتاب با ۷۰۷ صفحه به تکفیر صحابه و توهین به آن‌ها اختصاص داده است. و این غیر از چیزهایی است که در بقیه جلدهای این کتاب که بالغ بر صد جلد می‌باشد، آمده است.

– در کتاب (إرشاد القلوب) در روایتی که سند آن محذوف است و از عبدالرحمن بن غنم الأزدی که پدر زن معاذبن جبل رضی الله عنه (بزرگ‌ترین فقیه و مجتهد آن زمان شام) است، آمده است که می‌گوید: معاذ بن جبل بر اثر طاعون فوت کرد؛ روز مرگ او من حاضر بودم و مردم به طاعون گرفتار بودند و از او در هنگام جان دادن ـ که غیر از من کسی در آن خانه نبود و این واقعه در زمان خلافت عمر بن خطاب روی داد ـ شنیدم که می‌گفت: وای بر من، وای بر من، با خود گفتم: مبتلایان به طاعون هذیان و پرت و پلا می‌گویند، به او گفتم: آیا هذیان می‌گویی؟ گفت: رحمت خدا بر تو باد، نه هذیان نمی‌گویم ـ گفتم: پس چرا افسوس می‌خوری؟ گفت: به دلیل حمایت و پشتیبانی‌ای که از دشمن خدا علیه ولی و محبوب خدا کردم. به او گفتم: آن‌ها چه کسانی هستند؟ گفت: حمایتی که از ابوبکر بر ضد خلیفه و وصی رسول خدا  صلی الله علیه و سلم علی بن ابی طالب رضی الله عنه کردم. گفتم: به حقیقت تو هذیان می‌گویی. گفت: ابن غنم! به خدا قسم هذیان نمی‌گویم، اینک پیامبر  صلی الله علیه و سلم و علی علیه السلام وعده جهنم را به من می‌دهند و من و دوستانم را جهنمی می‌دانند و می‌گویند: آیا نمی‌گفتید اگر پیامبر  صلی الله علیه و سلم فوت کند یا کشته شود خلافت را از علی می‌گیریم تا او خلیفه نشود، پس من، ابوبکر، عمر، سالم و ابوعبیده جمع شدیم. به معاذ گفتم: این حادثه چه وقتی اتفاق افتاد؟ گفت: در حجه الوداع، گفتیم که به اتفاق هم بر ضد علی جمع می‌شویم تا زمانی که ما زنده باشیم نباید خلافت به علی برسد، و وقتی که پیامبر  صلی الله علیه و سلم فوت کرد به آن‌ها گفتم: من گروه انصار را راضی می‌کنم شما نیز قریش را، سپس در زمان خود پیامبر  صلی الله علیه و سلم بشر بن سعید و اسید بن حصین را بر قول و عهدی که گذاشته بودیم، دعوت کردم آن‌ها هم در این زمینه به من بیعت دادند. به معاذ گفتم: به راستی تو هذیان می‌گویی، او صورتش را بر خاک گذاشت و تا آخرین لحظه مرگ بر خودش افسوس می‌خورد.

[۱]– در دیداری تلویزیونی که شبکه الجزیره با احمد الوائلی برگزار کرد، این شخص عقیده سب و لعن اصحاب نزد شیعه را انکار کرد -و در حالی که بدون شک تقیه می‌کرد- تحدی کرد که کسی بتواند این مطلب را از خلال منابع معتبر اثبات کند. یا سخن از حتی یک عالم معتبر را در این باب ذکر کند. و گفت که: ممکن است چنین مطلبی در برخی کتاب‌ها که اسناد آن‌ها ضعیف و مؤلفان آن‌ها معروف و معتبر نیستند، آمده باشد.

[۲]– اما آنچه بر سی دی منتشر شده به عنوان (نور- ۲) نوشته‌ شده‌ عبارت است از « باب اختصاص یافته به تکفیر ابوبکر و عمر و عثمان» که نشان دهنده عدم امانت علمی آنان می‌باشد و بیانگر ترس آنان از این است که این عقاید کفرآمیزشان در جهان شناخته شود.

      ملاحظه:

      شواهدی که‌ از کتاب (البحار) نقل شده‌، کپی‌ای است مطابق آنچه‌ در سی‌دی مذکور نوشته‌ شده‌ که‌ آن را از طریق کامپیوتر نقل کرده‌ام، با وجود این‌که‌ کتاب را با تحقیق شیخ عبدالزهراء علوی /دارالرضا/ بیروت- لبنان، نیز در دسترس داشتم، از این‌رو هیچ‌گونه‌ تصحیحاتی املایی را روی آن به‌ کار نبرده‌ام و همچنین فونت و ترتیب کلمات را نیز مطابق این کتاب تغییر نداده‌ام.ش

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …