یکی از مظاهر عدالت و تطبیق عملی آن اصل «تعیین عقوبت به اندازهی جرم» است. و این، اصل بزرگی است در نظام جرائم و عقوبات که با دقت تمام در شریعت اسلامی تطبیق شده است بطوریکه نمیتوان در قوانین وضعی نظیر آن را پیدا کرد. اگر عدم مساواتی در عقوبت بعضی از جرائم در شریعت اسلامی دیده میشود، بخاطر اختلافنظری است که در تعیین مقدار زیان جرم و مبنای سنجش جرم و شناخت بزرگی آن و در نتیجه تعیین عقوبت متناسب با آن وجود دارد[۱].
خداوند متعال در بیان این اصل میفرماید:
﴿وَجَزَٰٓؤُاْ سَیِّئَهٖ سَیِّئَهٞ مِّثۡلُهَاۖ فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِینَ۴٠﴾ [الشوری: ۴۰].
«کیفر هر بدی، کیفری همسان آن است، پس اگر کسی گذشت کند و صلح و صفا به راه اندازد، پاداش او با خدا خواهد بود، بیگمان خدا ستمکاران را دوست نمیدارد».
ابن کثیر در تفسیر این آیه گفته است: این آیه همانند آیات زیر است که خداوند میفرماید:
﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَیۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ﴾ [البقره: ۱۹۴].
«هر کس بر شما تجاوز کرد به همان اندازه که بر شما تجاوز کرده است، بر او تجاوز کنید».
﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم﴾ [النحل: ۱۲۶].
«و اگر مجازات کردید به همان اندازه که شما با آن مجازات شدهاید، مجازات کنید».
خداوند قانون قصاص را جهت اجرای عدالت وضع کرده است ولی در کنار آن عفو و بخشش را نیز بعنوان فضیلتی درنظر گرفته و مردم را به آن دعوت کرده است. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞۚ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِۦ فَهُوَ کَفَّارَهٞ لَّهُۥ﴾ [المائده: ۴۵].
«و جراحتها و زخمها قصاص دارند و اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص صرفنظر کند) این کار کفارهای برای (بخشش برخی از گناهان) او میگردد».
از این روی خداوند در پایان آیه مورد بحث هم فرموده است:
﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾ [المائده: ۴۵][۲].
در تفسیر «فتح البیان» هم چنین آمده است: خداوند در این آیه بیان کرده است که عدالت در پیروزی، رعایت مساوات است. و اینکه در این آیه سزای بدی هم بدی نامیده شده است یا بخاطر بدی آن نسبت به کسی است که بر او واقع میشود و یا از طریق مشاکله و تشابه در صورت است[۳].
[۱]– نگاه کنید به کتاب «أصول الدعوه»، ص ۱۹۵-۳۰۰٫
[۲]– تفسیر ابن کثیر: ج ۴، ص ۱۱۸٫
[۳]– تفسیر فتح البیان: ج ۱۲، ص ۳۱۲٫