آن چیزی است که مردم در برخی از الفاظ خود آن را عرفِ خویش ساختهاند، بدین صورت که از آن الفاظ معنایی غیر از معنای وضعشده برای آن را اراده میکنند، مانند عرف آنها در اِطلاق لفظ «ولد» بر فرزند مذکر و اطلاق اسم «لحم» بر گوشتهایی غیر از گوشت ماهی و اطلاق اسم «دابه» بر حیواناتِ چهارپا حال آن که این لفظ در اصلِ وضع خود اسم است برای هر آنچه که بر روی زمین راه میرود.
عرف -عملی باشد یا قولی- اگر در همهی سرزمینهای اسلامی شایع و رایج باشند و مردم در همهی این سرزمینها بر آن شیوه باشند، عرف عام است و اگر تنها در بخشی شایع باشد، یا شیوع آن در فقط بینِ صاحبان یک حرفه یا صنعت معین باشد، عرف خاص است.
از جمله عرفهای عملیِ خاص در عراق، مثلاً: تقسیم مهریه است به مهرِ معجل و مَهرِ مؤجل و اعطای چیزی مازاد بر مبیع به مشتری در هنگام خرید پرتقال در برخی از مناطق استان دیالی؛ و از جمله عرفهای قولی عام است؛ مثلاً؛ اطلاقِ لفظ دابه بر چهارپایان و عدم اطلاق آن بر انسان، عرف مردم در استعمالِ لفظ طلاق بر ازالهی رابطهی زوجیت. الفاظی هم که اهالیِ علوم مختلف و صاحبانِ حرفهها و صنایع به کار میبرند و در هنگام اطلاق آنها به جای معانی لغوی، معانیِ اصطلاحی خاص را اراده میکنند، از جملهی عرفِ قولی خاص هستند.