عرف صحیح آن است که مخالف نصی از نصوص شریعت نیست و مصلحت معتبری را از بین نمیبرد و مفسدهی راجحی را به بار نمیآورد، مانند: عرف مردم بر این که آنچه از لباس و چیزهای دیگر که خواستگار به نامزدِ خود میدهد؛ هدیه به حساب میآید و داخل در مهر نیست، عرف آنان در دعوتکردن گروهی از مردم به مراسم عقد ازدواج و تقدیم شیرینیجات به آنان، عرفی که اهل بغداد پنجاه سال پیش از این داشتند و بنابراین عرف، صاحبانِ خانهها به کارگرانی که در ساخت خانهی آنها کار میکردند، ناهار میدادند، عرف صاحبان قهرهخانهها در دادن ناهار و شام به کارگران خود و همچنین، عرفِ مردم عراق بر این که در مَهر مؤجل، زن فقط بعد از جدایی با طلاق یا مرگ مستحقِّ مهریه میشود و میتواند آن را مطالبه نماید.
عرف فاسد آن است که مخالف نصِّ شرعی است، یا این که ضرورتی را به بار میآورد و یا مصلحتی را دفع میکند، مانند عرف مردم بر انجام عقدهای باطلی چون استقراضِ ربوی از بانکها یا افراد و عادت آنها به قمارهایی چون بختآزمایی، اسبدوانی، ورقبازی، نَرد و غیره.