بسیاری اوقات میشنوید که در مناسبتهای مختلف برخی از کسانی که نام عالم را یدک میکشند، حرفهایی میزنند، اما بر علمی که ما ذکر کردیم یعنی: علم قرآن و سنت و آن چه صحابه بر آن بودهاند، نیستند و به این معنا عالم نمی باشند، بلکه آن چه خودشان از قرآن و سنت میفهمند، بدون آن که به مرجع حفاظتی که آنان را از افتادن به دام گروههای گمراه حفظ نماید، علم میدانند.[۱]
به همین سبب است که در برخی از کتابها یا مقالههایی که چاپ و منتشر میشود، میبینید یا میشنوید که بسیاری از این مدعیان علم و دانش یا کسانی که از علما به شمار میروند یا عموم مردم، تصور میکنند که آنها عالماند؛ با تک تک ادلهای که ذکر کردیم، مخالفت میورزند. بطور مثال میگویند: مذهب و عقیدهی سلف سالمتر است اما مذهب خلف علمیتر و محکمتر است![۲] این اعلانی آشکار و رسوایی است که گوینده این سخن و امثال وی به نصوصی که از قرآن و سنت ذکر کردیم پشت کرده است، در حالی که باید به هدایت و نوری که سلف بودهاند، توجه میکرد!؟
این که اینان میگویند: «علم سلف سالمتر و علم خلف علمیتر و محکمتر است» معنای آن این است که آنها از پیروی سلف که پیامبر به آن دستور داده است، سر باز زدهاند و به دستور پیامبر پشت کردهاند.
[۱] – منظورشان از علم همان چیزی است که خودشان از قرآن و سنت میفهمند… در واقع توصیف هواپرستان و مبتدعان در فهم از نصوص و استدلال به آنهاست که بر اساس کندوکاو در نصوص شرعی – به ویژه متشابهات بدور از فهم صحابه و عمل سلف از روی هوا و و آراء شخصی هر چه با تصورات باورها و هواهایشان سازگار باشد، مطرح میکنند. این در حالی است که پیامبر خطر این روش بدعی را به ما گوشزد کرده است. در حدیثی به روایت ام المؤمنین آمده که پیامبر آیه: «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ»: (او ذاتی است که بر تو این کتاب را نازل کرد که قسمتی از آن آیات محکم است که اصل و اساس این میباشد و قسمتی از آن متشابه است اما آنان که در قلوبشان انحراف است به دنبال متشابهاتاند، تا فتنه انگیزی کنند و تفسیر [نادرستی] برای آن میطلبند، در حالی که تفسیر آن را جز الله نمیداند…).«آل عمران۷»
فرمود: «یَا عَائِشَهُإِذَا رَأَیْتُمْ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ فَأُولَئِکَ الَّذِینَ سَمَّى اللَّهُ فَاحْذَرُوهُمْ»: (ای عائشه، هرگاه دیدید کسانی در قرآن جدال و جر وبحث میکنند، آنان همان کسانی هستند که مورد نظر خداوند در این آیه هستند، از آنان دوری کنید). (بخاری ۱۱/۳ مسلم ۲۰۵۳ ابوداود ۴۵۹۸ ترمذی ۹۹۳ و ابن ماجه۴۷).
در واقع خوارج از همهی گروهها به هواپرستی در فهم از نصوص شرعی و عمل به آن سزاوارترند که طبق عقیدهی باطل خود خون مسلمانان را مباح میدانند و از حاکمان مسلمان اطاعت نمیکند، اینان گرچه به شدت پایبند عبادتها؛ نماز، روزه و حتی نماز شب (تهجد) میباشند اما از گروهی گمراه هستند که از دین همان طور خارج شدهاند که تیر از چلهی کمان خارج میشود، علت اصلی خروجشان از دین در این است که از راه مؤمنان پیروی نکردند و نصوص را به روش غیر روش سلف تفسیر کردهاند. در حقیقت هواپرستان و مبتدعان تسلیم نصوص قرآن و سنت نیستند، چرا که مفاهیم آیات را با توجیه و تأویل و عوض کردن معنای اصلی آنها خراب میکنند. گاهی سنت را با روایات شاذ و گاهی با عقل و گاهی به این بهانه که خبر واحد هستند. و میگویند: خبر واحد ظنی الثبوت است و گاهی با شرح و توضیح باطل؛ رد میکنند. اما دربارهی اهل سنت و جماعت خداوند متعال میگوید:«وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آَمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا»: (و راسخان در علم میگویند: به همه آیات آن ایمان داریم، همه از جانب پروردگار ماست). «آل عمران۷»
[۲] – این مقایسهی بین مذهب سلف و مذهب خلف، مقایسهای باطل و مخالف حدیث: «خَیْرُ النَّاسِ قَرْنِی»: (بهترین مردم، مردم قرن من است) میباشد. – تخریج آن را پیشتر ذکر کردیم- چرا که این حدیث بیانگر برتری سه قرن اول – قرنهای سلف- بر دیگران در امور خیر، علم و پیروی است که بطور عام؛ امور اعتقادی و مذهبشان را در فهم نصوص و استدلال به آنها در بر میگیرد. تردیدی نیست که خلف و متأخرین از آنها در همه چیز و جهت کمتر و پایینترند حتی در حدیث به زشتی و هوا پرستی روش خلف اشاره شده است. در ادامه پیامبر میفرماید:« ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ یَجِیءُ أَقْوَامٌ تَسْبِقُ شَهَادَهُ أَحَدِهِمْ یَمِینَهُ وَیَمِینُهُ شَهَادَتَهُ»: (سپس بعد از آنان افرادی میآیند که قبل از گواهی دادن [و حرف زدن] قسم میخورند و گاهی بعد از حرف زدن قسم میخورند؟!) حتی علم در سه قرن سراسر خیر اول آشکارتر و فراگیرتر از دیگر قرنهاست و در قرون خلف است که علم برداشته میشود، نادانی ثابت میگردد، شراب میخورند و آشکار زنا میکنند. (بخاری فتح الباری ۱۴۵/۱ و مسلم ۲۰۵۶/۴ از طریق ابوتیاح از انس بن مالک این حدیث را روایت کردهاند و پیامبر میفرماید:«لا یأْتی زمانٌ إلاَّ والَّذی بعْده شَرٌ منه حتَّى تلقَوا ربَّکُمْ »: (هیچ زمانی نمیآید مگر این که زمان بعد آن بدتر خواهد بود تا پروردگارتان را ملاقات کنید). بخاری ۳۱۵/۴ و ترمذی از طریق زبیر بن عدی از انس بن مالک روایت کرده است.
همان طور که شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: شکی نیست که این سخن شاخهای از انحراف رافضیان است، هر چند در این جمله تکفیر آشکار سلف -آن طور که روافض و خوارج معتقدند- نیست و حتی متهم کردنشان به فسق هم نیست -آن طور که معتزلیان، زیدیها و… معتقدند- اما متهم کردنشان به جهل، ایراد گرفتن از آنان و گمراه دانستنشان هست و آنان را به ارتکاب گناهان و معاصی متهم کردهاند و اگر فاسق دانستنشان نباشد تصور و گمان فسقشان هست که افراد قرنها مفضول در شریعت از علمای قرنهای ارزشمند و فاضله، برتر باشند. و برای هر کس که قرآن سنت را مورد تدبر قرار دهد، بدیهی است و تمام گروههای اهل سنت نیز اتفاق نظر دارند که بهترین قرنها از نظر اعمال و اعتقاد و تمام خوبیها و ارزشهای دیگر افراد قرن اول و سپس قرن دوم و سوم است. همان طور که از پیامبر به صورتهای مختلف ثابت است. آری، آنها در تمام امور ارزشی اعم از عمل، ایمان، عقل، دین، شرح و بیان امور دینی و عبادت از خلف برتر و افضل هستند. و آنان برای بیان و شرح هر مشکلی شایستهتراند. این واقعیت را هیچ کس جز کسی آشکارا مسایل اصلی دین را انکار میکند و اگاهانه گمراه شده است، نمیگوید. مجموع الفتاوا ۱۵۷۱/۴