تمامی فرق اهل سنت و جماعت بر عدالت صحابه در نقل و روایت حدیث اتفاق نظر دارند. اما عدالتی که امکان ارتکاب خطا و گناه را تحت هیچ شرایطی، جایز نمی شمارد از نقطه نظر این گروه از مسلمانان (اهل سنت) فاقد اعتبار است.
خطیب بغدادی – رحمهالله – در کفایه می گوید: (در باب عدالت صحابه احادیثی با گسترهی فراوان وجود دارد که همگی آنها با آنچه در قرآن از فضائل و مناقبشان آمده همخوانی دارد. و مقتضای تمامی این احادیث آن است که انسان به پاکی و عدالت صحابه و دوری آنان از رذائل و قبایح شرعی و دینی، یقین حاصل نماید. و از آنجا که، هیچ فردی از امت مجاز به تعدیل و یا مجروح قرار دادن فرد دیگری (بدون دلیل قطعی) نمی باشد، لذا ناگذیر به تعدیل آنان میباشیم .مگر اینکه، وقوع امری غیر قابل انتظار، از سوی یکی از آنان به اثبات برسد (که در این صورت عدالت او مورد تردید واقع می گردد) اما با ارتکاب معصیتی عامدانه توسط یکی از آنان صفت عدالت از وی سلب می گردد. حال آنکه خداوند آنان را از تداوم در ارتکاب گناه مبرا و پاک نموده و شان و مقام آنان را به نزد خود، شامخ و بلند گردانیده است.و چنانچه از زبان خدا و رسولش، فضائل و مناقبی دربارهی آنان بیان نمیشد باز هم ترک دیار و آواره شدن از وطن و جانفشانی و شتافتن در راه دین و بذل جان و قابلیتها, و از دم تیغ گذراندن حتی نزدیکترین اقارب جهت هموار نمودن مسیر اسلام و داشتن روحیهی خیرخواهی برای بشریت و برخورداری از نیروی ایمان و یقین فزاینده میتوانست، تنها دلیل قطع و قانع کنندهای باشد که، بر عدالت پیشگی و مبرا بودن آنان از قبایح دینی، شهادت بدهد، و برترین جایگاه تعدیل و تزکیهی را در میان معدلین و منصفینی که پس از آنان می آیند، از آنِ آنان بسازد). [الکفایه، ص ۹۶ـ۹۳](۸)
علّامه احمدبن یتیمه متعاقب این فرمودهی خداوند معتعال: « لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّکِینَهَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا » (فتح/۱۸)(۹) میگوید: (رضایت وخشنودی صفبی از صفات ازلی و قدیمی الله تعالی ست. و خداوند از بندهای اظهار رضایت مینماید که به وضوح میداند، آن بنده تا آخر عمرش درصدد فراهم آوردن موجبات رضایت خداوند است و کسی که خداوند از او راضی باشد، پاداشش بهشت برین است و هرگز از او ناخشنود نخواهد شد. و اگر، اعلام رضایت (خداوند) با ایمان فرد و کردار نیکش همراه باشد، حمل بر تعریف و تمجید از فرد ممدوح میگردد و چنانچه در علم پروردگار، تمایل فرد مرضی عنه (کسی یا کسانی که خداوند رضایت خود را از آنان اعلان داشته) به سوی نافرمانی و انحراف از مسیر دین در آینده، باشد، هرگز با ستایش و مدح، او را مشمول رضایت خود نمیگرداند (و در مواقع ذکر مدح در چنین مقامی (نافرمانی) مهمل و بیهوده است و به طور قطع خداوند از مهمل و بیهودگی مبرّاست). [الصارم المسلول ص ۵۷۳ – ۵۷۲ دارالکتب العلمیه](۱۰)
علّامه ابن حزم ـ رحمهالله ـ در رابطه با آیه مذکور میگوید: «فمن أخبرنا الله عزوجل أنه علم ما فی قلوبهم رضی عنهم، و أنزل السکینه علیهم، فلا یحلّ لأحدٍ التوقّف فی أمرهم، أو الشک فیهم ابته» (برای هیچ فردی به هیچ روی جایز نیست، کسانی را که خداوند به اطلاع از نهانخانه دلهایشان و رضایت از روش و عملکرد و فرود آمدن سکینه وآرامش بر دلهایشان در کلامش خبر داده، در برابر آنان به موضعگیری و مخالفت بپردازد و یا در صداقت آنها شک و تردیدی به خود راه دهد) [الفصل فی الملل و النحل، ۴/۱۴۸](۱۱)
از این رهگذر است که عبدالله بن مسعود? در توصیف اصحاب محمدﷺ میگوید: «مَنْ کان منکم متأسیاً فلیتأس بأصحاب محمدﷺ ، فانّهم کانوا أبّر هذه الأمه قلوباً، أعْمَقَهَا علماً، و أقلَّها تَکلّفاً و أقْوَمها هَدْیاً و أحْسَنَها حالاً … قوماً اختارهم الله لصحبه بیه و اقامه دینه، فاعرفوا لهم فضلهم، و اتبعوا هم فی آثارهم،فانهم کانوا علی الهدی المستقیم» (هرکس از شما بدنبال اسوه و الگوست، میباید قدم در راه یاران محمدﷺ بنهد. کسانی از امت که قلبهایشان پاکیزهتر، علمشان عمیقتر و تکلفشان اندکتر و سیرت و منششان صحیحتر و فرجامشان نیکتر از سایر امت بود. افرادی که خداوند آنان را برای مصاحبت پیامبر و اقامهی دینش برگزید. از این رو مقام و جایگاه آنان را پاس بدارید و قدم در راه و سیرتشان بگذارید، زیرا که آنان هدایت دیده و راه یافته بودند). [جامع بیان العلم و فضله لابن عبدالبر](۱۲)
بدین سبب و بنابر آنچه گفتیم، میتوان از آثار و عواقب خطرناکی که با لطمه وارد نمودن و خدشه دار کردن اعتبار این نسل و لکهدار نمودن آن دوران، مترتب میشوند، پرده برداشت.
نسلی از امت که به مثابه بن مایه و زیر بنای اسلام و نمونهای از تطبیق واقعی اسلام در زندگی و خاستگاه سرمشق و اگو و بذرهای درخت تنومند تمدن اسلامی با تمام شاخهها و ابعادش، به شمار میآیند.