وعنها أَنَّ قریشاً أَهَمَّهُم شَأْنُ المرأهِ المَخزُومِیه التی سَرقَت فقالوا: من یُکلِّمُ فیها رسولَ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم؟ فقالوا: مَن یجتَرِیءُ علیهِ إلا أُسامهُ بنُ زیدٍ حِبُّ رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم ؟ فَکَلًَّمهُ أُسامهُ،
فقالِ رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم: «أَتَشفعُ فی حدٍّ مِن حُدُودِ اللَّهِ تعالى؟،» ثم قامَ فَاخْتَطَبَ ثم قال: «إنما أهْلَکَ من قبلکُم أنَّهُم کانُوا إذَا سرقَ فِیهِم الشَّریفُ تَرکُوهُ، وإذا سرق فِیهمِ الضَّعِیفُ أَقامُوا علیهِ الحدَّ، وایْمُ اللَّه، لو أنَّ فاطمَه بنت محمدٍ سرقَتْ لقَطَعْتُ یَدهَا.
المصدر : صحیح البخاری الصفحه أو الرقم: ۳۴۷۵/المصدر : صحیح مسلم الصفحه أو الرقم: ۱۶۸۸/المصدر : صحیح الترمذی الصفحه أو الرقم: ۱۴۳۰/المصدر : صحیح ابن حبان الصفحه أو الرقم: ۴۴۰۲٫
ازام المومنین عایشه رضی الله عنها روایت شده است که گفت:
مسألهی «زنی از بنیمخزوم» که مرتکب سرقت شده بود، قریش را نگران ساخت و در میان خود، گفتند: چه کسی در شفاعت از او با پیامبرصلی الله علیه وسلم صحبت کند و گفتند: چه کسی جرأت دارد جز اسامهبن زید که محبوب پیامبراست
و اسامه (در این مورد که دست آن زن قطع نشود) با پیامبرعلیه الصلاه وسلام صحبت کرد؛
پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمودند: آیا برای جلوگیری از اجرای حدی از حدود خداوند میانجیگری میکنی؟»
سپس برخاستند و خطبهای ایراد کردند و فرمودند:
ای مردم! اقوامی که قبل از شما بودند، فقط به این دلیل هلاک شدند که آنان در میان خودشان هر گاه کسی بزرگ و صاحب منزلت مرتکب دزدی میشد، او را رها میکردند و اگر فردی ضعیف دزدی میکرد، بر او حد جاری میساختند؛
به الله سوگند، اگر «فاطمه دختر محمد» هم دزدی کند، دستش را قطع خواهم کرد».