سال ۳۵ هجری بود که گروهی راهزن و بعضا فریب خورده و یاغی از شهرهای بصره و کوفه و مصر به قصد جان امیرالمومنین خارج شدند و کارشان را نیز به اتمام رسانیدند.و انشا الله در این مختصر ثابت میکنیم که آن عده گروهی جانی ،به دور از اخلاق اسلامی و گمراه بودند.
آقای نوبختی(از علما شیعه) می گوید: گروهی مرتد شده از اسلام برگشتند و بنوحنیفه را برای پذیرفتن نبوت مسیلمه دعوت کردند. مسیلمه در حیات رسول الله صلی الله علیه وسلم مدعی نبوت شده بود. ابوبکر سپاهی را به فرماندهی خالد بن ولید بن المغیره مخزومی برایص جنگیدن علیه او فرستاد. خالد با مسیلمه قتال کرد و مسیلمه را به قتل رساند. عده ای از پیروان مسیلمه کشته شدند و عده ای دیگر نزد ابوبکر آمدند و به (اهل الرده) نامگذاری شدند. اهل الرده همواره با هم متحد و منسجم بودند تا اینکه از عثمان در برابر بعضی اعمالش انتقام گرفتند و عثمان توسط آنان کشته شد. فرق الشیعه للنوبختی ص(۴)به نقل از بل ظللت /خالد عسقلانی
“مشخص شد که آنها گروهی مرتد بودند.”
و نقل است که عبدالله بن سبا گفت: ما که عثمان را کشته ایم تنها دوهزار نفریم،….
تاریخ طبری، ج۳، ص ۴۱۳ و ۴۱۴- البدایه والنهایه، ج۷، ص۲۳۸- ابن الأثیر، ج۳، ص۱۳۰- ابن خلدون، ج۳، ص۱۶۰ و ۱۶۱٫
و به همین دلیل است که حافظ تقی الدین سبکی می گوید: تولی قتل عثمان شیطانی رانده شده(یعنی ابن سبا) بود.
علامه ابن امیر الحاج، التقریر و التحریر شرح التحریر: ۲/۲۶۰، چاپ بولاق مصر ۱۳۱۶ هـ.
و برای شناختن این ملعون (ابن سبا)به روایات زیر توجه کنید:
از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمودند: “عبدالله ابن سبا مدعی نبوت بود و عقیده داشت که نعوذ بالله امیرالمومنین خودش خداست، وقتی به امیرالمومنین خبر رسید او را فراخواندند و در مورد از وی پرسیدند، اعتراف کرد و گفت: آری، تو خدایی، در دلم آمده است که تو خدایی و من پیامبرم، امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: هلاکت بر تو باد، شیطان تو را مسخر کرده است، مادر مرده! فورا برگرد و توبه کن،وی انکار کرد، او را به زندان کردند و سه روز مهلت دادند که توبه کند ولی توبه نکرد بنابراین امیرالمومنین او را به آتش انداختند و فرمودند: شیطان او را فریب داده بود، و چنین کفریاتی را در دلش وسوسه می کرد” (رجال کشی، ۱/۷۰)
از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمودند: “خداوند لعنت کند عبدالله ابن سبا را که درباره امیرالمومنین علیه السلام ادعای ربوبیت می کرد، و به خدا سوگند که امیرالمومنین علیه السلام جز بنده ی فرمانبرداری برای خدا نبود، هلاکت باد بر کسی که بر ما دروغ می بندد، عده ای درباره ما چیزهایی را ادعا می کنند که خودمان درباره ی خود ادعا نکرده ایم، از آنان بیزاریم و به خدا پناه می جوییم” (رجال کشی، ۱/۷۱)
مامقانی می گوید: “عبدالله بن سبا کسی است که به کفر بازگشت و اظهار غلو نمود و می فرماید: غالی مطعونی است که امیرالمومنین او را با آتش سوزاند، وی معتقد بود که علی علیه السلام خدا و خودش پیامبر است” (تنقیح المقال،ج۲/۱۸۲ و ۱۸۳)
“تا اینجا مشخص شد که آنها عده ای مرتد و بعضا جاهل بودند که سردسته آنها شخصی کافر بود.”
نظرات بزرگان در مورد این گروه:
در نهج البلاغه خطبه ای نقل است که آن حضرت علیه السلام پس از آنکه با او بیعت کردند، جمعى از صحابه او را گفتند، چه شود اگر کسانى را که بر عثمان شوریدند، کیفر دهى على علیه السلام فرمود:
اى برادران، من از آنچه شما مى دانید بى خبر نیستم. ولى مرا چه توانایى است، در حالى که “شورشگران” در نهایت توانایى هستند. آنان بر من چیره شده اند و ما را در برابر آنها قدرتى نیست.
ترجمه نهج البلاغه(آیتى)، صفحه ى ۳۹۹
از زبیر بن عوام رضی الله عنه نقل است که آن شورشیان را غوغاگران شهرها میدانست و عائشه رضی الله عنها آنها را ستیزهجویان قبایل میخواند. شرح النووی علی صحیح مسلم (کتاب فضائل الصحابه۱۵/۱۴۸).
و سیدنا علی رضی الله عنه آنها را منافق و اهل دوزخ میدانست و نقل است که علی ابن ابیطالب چون شنید که معترضان از این حرکت خود پشیمان شدهاند، گفت: مثل آنان مثل این آیه قرآن است که:
کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿۱۶﴾ فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ ﴿۱۷﴾ الحشر: ١۶ – ١٧
(داستان منافقان با یهودیان) همچون داستان شیطان است که به انسان میگوید : کافر شو (تا مشکلات تو حل شود). اما هنگامی که (بر اثر وسوسههای شیطان) کافر میگردد، میگوید : من از تو بیزار و گریزانم ! چرا که من از خدا، یعنی پروردگار جهانیان میترسم. سرانجام کار (شیطان و کسی که او گمراهش کرده است) بدانجا میانجامد که هر دو تا در آتش دوزخ جاودانه میمانند، و این سزای ستمگران است). تاریخ الطبری (۵/۴۰۷) البدایه و النهایه (۷/۱۸۹).
و در روایات آمده که حضرت علی مدتی قبل از وقایع جنگ جمل می فرمایند: ” خدای عزوجل ما را به اسلام گرامی داشت و بدان سربلندمان نمود و از پس خواری و با یکدیگر کینه ورزیدن و از هم دور بودن و بی مقداری با هم برادرمان نمود. چندانکه خدا خواست مردم بر دین اسلام بودند و حق در میان آنها بود و کتاب خدا را پیشوای خویش نمودند تا آنکه این مرد (عثمان) به دست این مردم کشته شد. “”شیطان آنان را به نافرمانی برانگیخت و امت را به یکدیگر در آویخت بدانید که این امت همچون امتهای گذشته فرقه فرقه خواهد شد “” طبری ، ج ۶ ص ۳۱۴۱
و زبیر بن العوام نیز آیه زیر را در شان آنان میدانست و میفرمود:
آنان در طول این مدت، همیشه مشغول نقشه کشیدن و توطئه علیه عثمان بودند اما سرانجام آنان همین آیه شد:
(وَحِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا فِی شَکٍّ مُّرِیبٍ ﴿۵۴﴾ سبأ: ۵۴
میان ایشان و آنچه آرزو دارند (که پذیرش ایمان ایشان و نجات از عذاب است) جدائی افکنده میشود، همان گونه که با گروههای همسان و همکیش آنان قبلاً چنین عمل شده است. آخر ایشان (در جهان) سراپا در شکّ بودهاند (و زندگی را پیوسته با ظنّ و گمان به سر بردهاند و اینک چنین سرنوشتی باید داشته باشند)
و طلحه بن عبیدالله نیز در مورد آنها این آیه را قرائت میکرد:
مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیْحَهً وَاحِدَهً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یَخِصِّمُونَ ﴿۴۹﴾ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَهً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ ﴿۵۰﴾
یس: ۴٩ – ۵٠
جز یک فریاد [مرگبار] را انتظار نخواهند کشید که هنگامى که سرگرم جدالند غافلگیرشان کند (۴۹) آنگاه نه توانایى وصیتى دارند و نه مىتوانند به سوى کسان خود برگردند (۵۰)
و سعد بن ابی وقاص قرات کرد:
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا ﴿۱۰۳﴾ الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴﴾ أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْنًا ﴿۱۰۵﴾ ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ﴿۱۰۶﴾ الکهف: ١٠٣ – ١٠۶
(ای پیغمبر به کافران) بگو : آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم (۱۰۳) [آنان] کسانىاند که کوشششان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مىپندارند که کار خوب انجام مىدهند (۱۰۴) [آرى] آنان کسانىاند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهیم نهاد (۱۰۵) این جهنم سزاى آنان است چرا که کافر شدند و آیات من و پیامبرانم را به ریشخند گرفتند (۱۰۶)
تاریخ الطبری (۵/۴۰۷) البدایه و النهایه (۷/۱۸۹).
و از حسن بصری (او در آن دوران زندگی میکرد و از بزرگان تابعین بود) نقل است که در مورد آنها گفت: افراد بیتربیت و فاسدی از اهل مصر بودند.
تاریخ خلیفه ص ۱۷۶ با اسناد صحیح.
فواد فاروقی (از معاصر شیعه )در کتابش مینویسد:توطئه هایی که در زمان ابوبکر صدیق و عمر جرات نفس کشیدن را نداشت،رمقی یافتند، فتنه ها از خواب گران چند ده ساله شان، سر برداشتند و در برابر علی” این زاده کعبه(به زعم مولف البته) و پرورش یافته شایسته مکتب خاتم الانبیا جبهه گرفتند……(پس آنها فتنه گر بودند.)
و در ادامه میگوید:چنین مردمی،بدون شبهه بیشتر جانبدار حاکمانی می شوند که از آنان کار نخواهند،برایشان بساط عیش بگسترند و بر تن پروریشان خورده نگیرند… ۲۵ سال سکوت/ص۲۴۳
ابن حزم میگوید: «قاتلان عثمان فاسق یا ملعون! محارب و کسانی اند که خون حرامی را عملاً ریختند» الفصل (۴/۱۶۱).
و ابن تیمیه در مورد قاتلان عثمان میگوید: «گروهی شورشی و مفسد فی الارض بودهاند…» منهاج السنه (۳/۱۸۹-۲۰۶).
و ابن کثیر در مورد قاتلان عثمان میگوید: «افرادی بیادب و دهاتی و از هر نوع مردم بودند». البدایه والنهایه (۷/ ۱۷۶).
ذهبی نیز آنان را سران و رؤسای شرارت میخواند. دول الاسلام، ذهبی (۱/۱۲).
و ابن عماد در کتاب شذرات الذهب، ایشان را اراذل و اوباش میداند. نگا: تحقیق مواقف الصحابه (۱/۴۸۲) صحیح البخاری (کتاب مناقب عثمان۴/۲۰۲). شذرات الذهب (۱/۴۰).
ابن سعد در توصیف آنان میگوید که آنان مردمان پستی بودند که در شرارت با هم اتفاق نظر داشتند.
تحقیق مواقف الصحابه (۱/۴۸۱) طبقات ابن سعد (۳/۷۱).
و حافظ تقی الدین سبکی- متوفای ۷۵۶ هجری- می گوید: تولی قتل عثمان شیطانی رانده شده بود.
علامه ابن امیر الحاج، التقریر و التحریر شرح التحریر: ۲/۲۶۰، چاپ بولاق مصر ۱۳۱۶ هــ .
آیا سیدنا علی رضی الله عنه در قتل عثمان دست داشت و یا به آن راضی بود؟
فواد فاروقی شیعی! در این مورد بحث مفصلی دارد که در آن بحث با رد شبهات ثابت میکند که سیدنا علی رضی الله عنه هیچ دستی در شهادت عثمان رضی الله عنه نداشته است و به آن راضی نبوده..
وی از قول علی بن ابیطالب رضی الله عنه نقل میکند که ایشان فرمودند: من اگر میخواستم عثمان کشته شود چه ضرورت داشت که پسران خود را به خانه او بفرستم تا مردم را نصیحت کنند که متفرق شودند بلکه از فرستادن پسرانم خودداری میکردم و مردم را به حال خود میگذاشتم که هر چه میخواهند بکنند.
من اگر با عثمان خصومت داشتم پسرانم را نمیفرستادم تا پیکر عثمان را بشویند و کفن کنند ، به خاک بسپارند و ……. الخ
و مولف میگوید:علی ابن ابیطالب در قتل عثمان هیچ نوع مداخله نداشته…
۲۵ سال سکوت/فواد فاروقی/ص ۲۰۷ تا ۲۱۲ و او به نقل از.. رودلف ژایگر/خدای علم و شمشیر/ص۱۴۷-۱۵۲
و خود علی رضی الله عنه نیز بارها این موضوع را عنوان میکنند..
در ترجمه نهج البلاغه(آیتی) اینچنین آمده:
در باره کشته شدن عثمان اگر به کشتن او فرمان مى دادم، قاتل او مى بودم. و اگر دیگران را از کشتنش منع مى کردم چنان بود که به یاریش برخاسته ام.”ترجمه نهج البلاغه(آیتى)، صفحه ى ۹۱”سخنى از آن حضرت علیه السلام وقتى که شنید بنى امیه او را به شرکت در قتل عثمان متهم مى کنند” صفحه ى ۱۴۷”
خطبه اى از آن حضرت علیه السلام پس از آنکه به خلافت با او بیعت کردند، جمعى از صحابه او را گفتند، چه شود اگر کسانى را که بر عثمان شوریدند، کیفر دهى على علیه السلام فرمود:
اى برادران، من از آنچه شما مى دانید بى خبر نیستم. ولى مرا چه توانایى است، در حالى که شورشگران در نهایت توانایى هستند. آنان بر من چیره شده اند و ما را در برابر آنها قدرتى نیست. ” صفحه ى ۳۹۹ “
اى معاویه، به جان خودم سوگند، که اگر به دیده خرد بنگرى، نه از روى هوا و هوس، در خواهى یافت که من از هر کس دیگر از کشتن عثمان بیزارتر بودم و من از آن کنارى جسته بودم، مگر آنکه بخواهى جنایت را به گردن من نهى و چیزى را که بر تو آشکار است پنهان دارى. و السلام. ” صفحه ى ۶۱۳”
از نامه آن حضرت علیه السلام به مردم شهرها نوشته و در آن از آنچه میان او و سپاه صفین گذشته است حکایت مى کند.
ابتداى کار ما چنین بود که با شامیان روبرو شدیم. به ظاهر خداى ما یکى بود و پیامبرمان یکى بود و دعوت ما به اسلام یکسان بود. نه ما از آنها خواستیم که بر ایمان خویش به خداوند و گواهى دادنشان به پیامبرش بیفزایند و نه آنها از ما مى خواستند. در همه چیز هم، عقیده ما یکى بود جز در باب خون عثمان که میانمان اختلاف بود. آنها ما را بدان متهم مى کردند و ما از آن مبرّا بودیم.
ترجمه نهج البلاغه(آیتى)، صفحه ى ۷۵۹
تا به اینجا از کتب شیعه مشخص شد که دامان سیدنا علی رضی الله عنه از این اتهام پاک است.. و اما از کتب ما:
عبدالرحمن بن ابی لیلی می گوید: علی رضی الله عنه را دیدم در حالی که دستهایش را بسیار بلند کرده، می فرمود: پروردگارا، من از آلوده شدن به خون عثمان به درگاه تو برائت می جویم. فضایل الصحابه ج۱ ص۴۵۲ و سند آن حسن است.
و عمیره بن سعد می گوید: در ساحل فرات همراه علی بودم کشتی که چادرش را بر افراشته بود، از کنار ما عبور کرد، علی فرمود: خداوند چنین می فرماید: (وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ) سوگند به همان خدایی که کشتی را در دریایی از دریاها روان کرده است، من نه عثمان را کشته ام و نه برای کشتن او دیگران را یاری کرده ام. فضایل صحابه ج۱ ص۴۵۸ محقق سند این را حسن گفته است.
حاکم نیشابوری از طریق قیس بن عباد روایت میکند که علی در روز جنگ خطاب به مردم چنین گفت: خداوندا! دستان مرا از متهم شدن به ریختن خون عثمان پاک نگهدار.
المستدرک حاکم (۳/۹۵). العقیده فی اهل البیت، ص۲۳۰، طبقات الکبری/ ابن سعد (۳/۳).
ابن سعد از طریق ابن عباس نیز نقل میکند که علی اعلام نمود که او هرگز در قتل عثمان دست نداشته و دیگران را نیز بدان کار امر نکردم، بلکه همه را از دست زدن به چنین کاری منع نمودم اما با این وجود نتوانستم جلوی آن مردمان را بگیرم. طبقات ابن سعد (۳/۸۲)، البدایه و النهایه (۷/۲۰۲).
و حاکم در کتاب خود، پس از ذکر حوادث فتنه بیان میدارد: بر خلاف ادعای اهل بدعت که میگویند: علی رضی الله عنه در قتل عثمان رضی الله عنه دخالت داشت، براساس روایات معتبر، او هیچ نقشی در این ماجرا نداشته است. المستدرک/۳/۱۰۳
حافظ ابن عساکر در رابطه با مبرا بودن علی رضی الله عنه از قتل عثمان رضی الله عنه سخنان خود او را تدوین نموده است تا این قضیه را از زبان خود علی بن ابی طالب رضی الله عنه به اثبات رسانیده باشد. علمای حدیث نیز در این زمینه کوششهای بسیاری از خود به یادگار گذاشتهاند تا آنان نیز به ¬نوبهی خود این اتهام نادرست را از ساحت پاک علی بن ابی طالب رضی الله عنه بزدانید. نگا: البدایه و النهایه (۷/۱۹۳)و (۷/۲۰۲)
و مینویسد:بر خلاف ادعای دشمنان کینهتوز، علی رضی الله عنه بارها قتل عثمان رضی الله عنه را محکوم نمود و آشکارا بیان داشت که به هیچ شکلی در قتل او دخالت نداشته است. البدایه و النهایه (۷/۲۰۲).
ابن تیمیه نیز در این رابطه میگوید: …علی رضی الله عنه در قتل عثمان رضی الله عنه هیچ دخالتی نداشت؛ نه بدان دستور داد و نه به آن راضی گشت؛ منهاج السنه (۴/۴۰۶).
بلکه فرمود: «بارخدایا! من، در پیشگاه تو از اینکه در قتل عثمان(رض)، نقشی داشته، یا بر این کار راضی باشم، اظهار برائت میکنم».مصنف ابن ابیشیبه (۱۵/۲۰۹)، با سند صحیح.
نیز نقل است که علی در مورد قتل عثمان چنین گفته است:”” آن روز که عثمان به قتل رسید کمر من نیز شکست.”” المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم (۵/۶۱).
علی و اهل بیت از عثمان دفاع میکنند!
نه تنها علی خود به دفاع از امیرالمومنین پرداخت بلکه دو فرزندش و غلامش و تعدادی از بنی هاشم را نیز برای اینکار بسیج کرد. و این از روایات صحیح ثابت است که در زیر نقل خواهد شد:
آوردهاند: «علی (رضی الله عنه) اوّلین کسى بود که از او – زمانى که مردم بر او شوریدند – دفاع نمود و سپس دو فرزندش و برادرزادهاش عبداللّهبنجعفر و غلامش قنبر را براى دفاع از او در منزلش باقى گذاشت» شرح نهجالبلاغه، إبنأبىالحدید، ج۱۰، ص۵۸۱، چاپ قدیم ایران.
جابر بن عبیدالله می گوید: علی شخصی نزد عثمان فرستاد و فرمود: همانا من پانصد بازو دارم. اگر اجازه دهی تو را در برابر دشمنان حمایت کنم، تو سخنانی می گویی که مردم خون تو را حلال می پندارند. عثمان در جواب گفت: خداوند به تو جزای خیر عنایت کند، من دوست ندارم که به خاطر من یک قطره خون از بینی کسی بیرون بیاید.
(تاریخ دمشق ـ ۲۰۳ و تحقیق مواقف الصحابه فی الفتنه محمد آمحزون ج۱ ص۴۵۸)
و در روایات دیگر آمده که هنگامی که حضرت علی رضی الله عنه از عثمان اجازه خواست تا از وی دفاع نموده و با آشوبگران بجنگد، در جواب چنین گفت :من همه کسانی را که بر ذمه ی خود حقی از خداوند می بینند و معترفند که من نیز بر آنها حقی دارم، سوگند می دهم که قطره ای از خون خود یا دیگران را به خاطر من بر زمین نریزند) ؛ حضرت علی رضی الله عنه دوباره خواسته خود را تکرار کرد، اما باز هم همان جواب سابق را شنید، چون حضرت علی رضی الله عنه به مسجد رفت مردم از وی خواستند که به عنوان امام جماعت با آنها نماز بخواند اما وی در جواب گفت: (چگونه با شما نماز بخوانم در حالی که امام در محاصره است، من تنها نماز می خوانم) ، چنانکه جداگانه نماز خواند و به خانه برگشت.
عثمان بن عفان ذوالنورین، اثر استاد صادق عرجون، ص: ۲۱۸-۲۱۹٫
و مروان بن حکم میگوید:علی در آن روز، بیش از همه، از عثمان دفاع کرد .
ر.ک: تاریخ الإسلام، ۴۶۱، اثر ذهبی، با سند قوی.
و سیدنا علی«بعد از اینکه با دست و زبان، از او دفاع طولانى کرد و دید دیگر فایدهاى ندارد، کنار کشید»
نهج البلاغه شرح ابن ابی الحدید، تحت «بایعنى القوم الذین بایعوا أبابکر»- شرح إبنمیثم بحرانى، ج۴، ص۳۵۴، چاپ تهران.
و از اوست که خطاب به معاویه در مورد خود فرمود: آنکه خواست به یاریش برخیزد ولى عثمان خود نخواست و گفتش در خانه ات بنشین و از یارى من دست بدار
ترجمه نهج البلاغه(آیتى)، صفحه ى ۶۵۳
و او آنقدر از او دفاع کرد که خودش مىگوید: «واللّه لقد دفعت عنه حتى خشیت أن أکون آثما»؛ «به خدا قسم! آن قدر از او دفاع کردم که ترسیدم من گناهکار شوم!»(چون امیر فرموده بود از من دفاع نکنید)
نهجالبلاغه، شرح فیض، خطبه ۲۴۰- شرحإبنأبىالحدید، ج۳، ص۲۸۶٫
ابن کثیر نقل میکند: وقتی عثمان -رضی الله عنه- در خانهاش محاصره شد و از خواندن نماز در مسجد باز داشته شد و بلکه حتی از رسیدن آب به او جلوگیری شد در این وقت بعضی از اصحاب پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- پیش او رفتند و همه میخواستند از او دفاع کنند، معروفترین کسانی که در خانه عثمان پیش او نشستند “حسن بن علی و حسین بن علی “و عبدالله بن الزبیر و ابو هریره و محمد بن طلحه بن عبیدالله (السجاد) و عبدالله بن عمر بودند، اینها در مقابل شورشیانی که میخواستند عثمان -رضی الله عنه- را بکشند شمشیر کشیدند.البدایه والنهایه ۷/۱۸۴٫
و نقل شده بزرگان صحابه، فرزندان خویش را بدون مشورت عثمان، برای دفاع از وی فرستادند؛” حسن بن علی “و عبدالله بن زبیر، جزو کسانی بودند که به دفاع از عثمان برخاستند. عثمان، حسن را خیلی دوست داشت؛ بنابراین از آنجا که نگران حسن بود و میترسید که آسیبی به او برسد، او را سوگند داد که به منزلش باز گردد. تاریخ المدینه (۴/۱۲۰۸) ابنشبه.
و در اخبار است که “حسن بن علی” رضی الله عنه نزد عثمان رضی الله عنه آمد که به او اعلام نمود حاضر است که با شورشیان بجنگد. اما عثمان پیشنهاد او را نپذیرفت و به او چنین گفت: هرگز حاضر نیستم که باعث ریخته شدن خون تو باشم، پس شمشیرت را غلاف کن و نزد پدرت بازگرد.
فتنه مقتل عثمان (۱/۱۶۲) المصنف، ابن ابی شیبه (۱۵/۲۲۴).
در روایات موجود در کتب شیعه حسن و قنبر که علی رضی الله عنه آنها را همراه با چند نفر دیگر برای محافظت و دفاع از عثمان رضی الله عنه به منزلش فرستاده بود در آن ماجرا مجروح شده بودند!.
نهج البلاغه، شرح ابن ابی الحدید ۳/۲۸۶، تحت عنوان (محاصره عثمان و منعه الماء) همچنین (مشعل اتحاد)، دکتر بیآزار شیرازی، ص۲۵ و ۲۶ تحت عنوان (حمایت از عثمان).
بلاذری در کتاب (انساب الاشراف ) نوشته است که شورشیان به سوی حضرت عثمان رضی الله عنه تیراندازی نمودند که در نتیجه ی آن، حضرت حسن که بر درب خانه ایستاده بود و همچنین قنبر، غلام حضرت علی، مجروح شدند.
ابومحمد انصاری می گوید: روز حادثه، عثمان را در منزلش در حالی دیدم که “حسن بن علی” از او دفاع می کرد و در آنجا مجروح شد، من از جمله ی کسانی بودم که او را پس از مجروح شدن از خانه بیرون آوردند. انساب الاشراف: ۵/۹۵-۹۶، چاپ جدید.
و حسن بن علی رضی الله عنه را که در آن روز مجروح شده بود به خانه اش منتقل کردند. نگا: طبقات ابنسعد (۸/۱۲۸).
البته عبدالله بن زبیر، محمد بن حاطب و مروان بن حکم نیز زخمی شدند؛ “حسین بن علی” و ابنعمر هم آنان را در دفاع از عثمان، همراهی میکردند. تاریخ خلیفه، ص۱۷۴٫
روایت شده که بعد از این که عثمان رضی الله عنه مردم را برای بیرون رفتن وادار نمود آخرین کسی که از نزد او بیرون رفت “حسن بن علی” رضی الله عنه بود. ابن کثیر: ۷/۱۸۲-۱۸۱٫
حضرت علی رضی الله عنه فرزندانش را سرزنش میکند!
علی رضی الله عنه پسران خود؛ حسین و حسن رضی الله عنهما را به خاطر شهید شدن عثمان رضی الله عنه سرزش کرد و کتک زد.
مسعودی مورخ شیعیان می¬گوید: «…علی رضی الله عنه افسرده و غمگین وارد منزل شد و به دو پسرش گفت: چگونه امیرالمؤمنین کشته شد در حالی که شما دم درِ خانه او بودید؟! سپس یک سیلی به حسن و ضربه ای به سینه حسین زد، و محمّد بن طلحه عبدالله بن زبیر را ناسزا گفت».
مروج الذهب، مسعودی شیعی، ج۲، ص ۳۴۴، چاپ لبنان / و ۲۵سال سکوت،فواد فاروقی شیعی از نویسندگان معاصر/ص۲۳۱ چاپ۱۳۶۲ و زندگی حضرت علی(ع)/محمد علی خلیلی/ ص ۱۶۹-۱۷۰
و مانند آن را ابن ابی شیبه در کتابش نقل میکند و مینویسد:
علی رضی الله عنه به حسن و حسین و نیز به برادرزادگانش فرمود: «عثمان چگونه به قتل رسید، در صورتی که شما، درب خانهاش نگهبانی میدادید؟» و آنگاه یک سیلی به حسن که مجروح شده بود، نواخت و به سینهی حسین زد و ابنزبیر و ابنطلحه را نیز ناسزا گفت و ناراحت و خشمگین، به خانهاش بازگشت؛ وی، در آن هنگام میگفت: «بارخدایا! من، در پیشگاه تو از اینکه در قتل عثمان رضی الله عنه ، نقشی داشته، یا بر این کار راضی باشم، اظهار برائت میکنم». مصنف ابن ابیشیبه (۱۵/۲۰۹)، با سند صحیح.
اهل بیت برای رساندن آب به سیدنا عثمان متحمل سختی میشوند!
این بخش مشخص میکند که سیدنا علی رضی الله عنه تا چه حد نسبت به عثمان رضی الله عنه محبت داشته که آن همه خطر و توهین را تحمل میکند تا شاید مشکی آب به امیرالمومنین برساند!(خدا از او راضی باد)
فواد فاروقی شیعی مینویسد:آخر شب علی آمد و،مشکی آب بر دوش..و صدایش در آن فضای ملتهب طنین انداخت:ای مردم،این کاری که شما میکنید نه به شباهت به عمل مومنین دارد و نه به کار کافرین،شما از اینها طعام و آب منع کرده اید،و حال آنکه رومی ها و مجوسیها به اسیرانشان آب و طعام میدهند،روا نیست که از آنها بدتر شده آب و طعام از آنها منع کنید..۲۵سال سکوت/فواد فاروقی/ص۲۴۲
و ابن کثیر نقل میکند:زمانی که حلقه محاصره تنگ تر و حالت بر حضرت عثمان سخت گشت، آب آشامیدنی تمام شد، لذا از مسلمین در این زمینه یاری خواست، حضرت علی رضی الله عنه بر مرکبش سوار شد و یک مشک آب با خود گرفته به خانه عثمان رضی الله عنه رسید، بعد از اینکه سخنانی رکیک و توهین آمیز از آن قوم جاهل شنید و سواریش را فراری دادند، بلاخره آب را به داخل خانه رسانید.ابن کثیر: ۵/۱۸۷٫
و بلاذری در (انساب الاشراف) می گوید:
علی رضی الله عنه چون از ماجرا آگاه شد، سه مشک آب فرستاد، عده ی زیادی از موالی بنی هاشم و بنی امیه در راه رساندن این آبها مجروح شدند، و الا ممکن نبود آب به آسانی به داخل خانه برسد.
انساب الاشراف: ۵/۶۸-۶۹
و طبری نقل میکند:
پس از نماز صبح حضرت علی -رضی الله عنه- به طرف شورشیانی که منزل حضرت عثمان را محاصره کرده بودند آمد و خطاب به آنها فرمود: ای مردم! کاری که شما با عثمان رضی الله عنه میکنید، هیچ مسلمان و کافری، آن را انجام نمیدهد. آب و غذا را از این مرد و خانوادهاش قطع نکنید. ایرانیان و رومیان نیز به اسیران خود آب و غذا میدهند. تاریخ الطبری ۵/۴۰۰… به نقل از سیرت عثمان نوشته دکتر محمد علی صلابی
ام المومنین ام حبیبه (رمله بنت ابیسفیان) نیز در این راستا تلاشهای بسیار کرد چنانچه طبری مینویسد:
او سوار بر استری که بر آن مشک آبی قرار داشت، به طرف منزل حضرت عثمان آمد، اما شورشیان آشوبطلب سبأی جلوی او را گرفته و مانع از ورودش به منزل شدند!
به آنان گفته شد: این خانم ام حبیبه همسر رسول خداست!
گفتند: به هیچوجه به او هم اجازه ورود به منزل را نمیدهیم!
سپس بر سر و روی استری که ام حبیبه بر آن سوار بود زدند!
ام حبیبه گفت: من در مورد اموال و ودیعههای خانوادگی که نزد حضرت عثمان است با او کار دارم و به خاطر ضایع نشدن اموال بیوهزنان و یتیمان لازم است او را ملاقات کنم!
گفتند: تو داری دروغ میگویی! فقط میخواهی برای آنان آب ببری!
آنان بدون توجه به کاری که داشتند به همسر رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- انجام میدادند، افسار استر او را بریدند و چیزی نمانده بود که ام المؤمنین ام حبیبه بر روی زمین بیافتد!؟ و اگر مسلمانانی که در نزدیکی او بودند، به کمک او نمیشتافتند، او بر زمین میافتاد.
تاریخ طبری: ج ۴ ص ۳۸۴ – ۳۸۵
کتب شیعه نیز این روایات را تایید می کنند، به طور مثال به کتاب (ناسخ التواریخ) و (الفوائد الرضویه) چاپ ایران (تاریخ عرب و اسلام) و کتب دیگر مراجعه کنید.
اعمالی که بعد از شهادت امیرالمومنین انجام دادند و آن اعمال از مسلمانها سر نمیزند!
شورشیان بعد از شهادت سیدنا عثمان به چنان اعمالی دست زدند که هیچ شکی باقی نمیگزارد که آنها شقی و فساد فی الارض هستند! چنانچه نقل است:
بعد از شهادت سیدنا عثمان رضی الله عنه یکی از پیشخدمتان حضرت عثمان به نام نجیح وقتی دید که حضرت عثمان را به شهادت رسانیدند، برآشفت و به طرف سودان(سودان با ابن ملجم فامیل بود!) حمله برد و با یک ضربه او را از پای درآورد!
قتیربن فلان سکوتی نیز وقتی کشته شدن سودان را دید بر نجیح حمله برد و او را کشت!
یکی دیگر از پیشخدمتان حضرت عثمان به نام صبیح نیز قتیره را مورد حمله قرار داد و او را از پای درآورد!
در این حال دو شهید و دو جانی پیکرشان در منزل حضرت عثمان بر روی زمین افتاده بود!
اندکی پیش از غروب آفتاب روز جمعه بود که حضرت عثمان به شهادت رسید! پس از آن یکی از سبایان فریاد برآورد که وقتی ریختن خون کسی برای ما روا باشد، غارت اموال او نیز برایمان روا خواهد بود، بیایید هر چه را که در خانه اوست غارت کنید!
سبایان هرزه و شیطنتپیشه در منزل به ضرب و شتم و غارت پرداختند و حتی از ربودن وسایلی که زنان داشتند خودداری نکردند!
روی او برداشت و به حرکات بسیار زشت و جاهلانهای دست زد و حرفهای رکیکی را نثار او نمود!
“صبیح” از خدمتکاران خانه حضرت عثمان وقتی این هرزهگویی را در حق همسر حضرت عثمان شنید بر کلثوم حمله کرد و او را به قتل رسانید و یکی دیگر از سبیان نیز بر صبیح حمله برد و او را شهید کرد! به این ترتیب پس از کشته شدن شش نفر درب خانه حضرت عثمان رضی الله عنه بسته شد!
پس از آنکه جنایتکاران سبأی خانه حضرت عثمان را غارت نمودند، یکی از آنها فریاد زد و گفت: هر چه زودتر به طرف بیتالمال بروید و سعی کنید پیش از دیگران به آنجا برسید و هر آنچه را در آن مییابید بردارید!
وقتی محافظان بیتالمال تهاجم آنها را برای غارت بیتالمال مشاهده نمودند، و در آن تنها دو کیسه مواد خوراکی وجود داشت تصمیم گرفتند که برای نجات جان خود از سبأیان مجرم و غارتگر و دنیادوست کنار بکشند!
سبأیان راه گم کرده راهی بیتالمال شدند و هر آنچه را که در آن بود چپاول کردند.
تاریخ طبری: ج ۴ ص ۳۹۱ – ۳۹۲
منبع: اسلام تکس