عبدالله بن صمه برادر درید کشته شد؛ درید، خود را بدین صورت آرامش و تسلیت میداد که تمام توانش را در دفاع از برادرش انجام داده، اما در برابر تقدیر چارهای نیست.
برادر درید، کشته شد و او در تسلیت به خود، چنین سرود:
وطاعنت عنه الخیل حتی تبددت | وحتی علانی حالک اللون أسود |
«در دفاع از او به سوی اسبها نیزه انداختم و شمشیر زدم تا اینکه متفرق و پراکنده شدند و سیاهی، مرا فرا گرفت».
طعان امرئ آسـی أخـاه بنفسـه | ویعلــم أن المـرء غیر مخلــد |
«شمشیرهای شخصی که با جانفشانی، با برادرش همدردی مینماید و میداند که انسان، جاودان و ماندگار نیست».
وخففت وجدی أننی لم أقل له | کذبت ولم أبخل بما ملکت یدی |
«و خودم را دلجویی دادم که من، به او نگفتم: دروغ میگویی و همچنین از آنچه در دست و توانم بود، دریغ نورزیدم».