بسم الله الرحمن الرحیم
یکى از سلف مىفرماید : (( خداوند متعال بر بندگان خودش نعمتهاى بسیارى عنایت فرموده اما از آنان شکر به اندازه استطاعتشان خواسته است ، شکر اگر چه اندک باشد مى تواند بهاى همه نعمتها قرار بگیرد هرچند که بسیار باشند ، بنده اگر شکر نکند نعمت را در معرض زوال قرار داده وبا خطر ضایع شدن رو برو مىگر داند)).
قلب مؤمن آرام نمىگیرد وهمتش سست نمىگردد ، وچنانکه کمى سست گردد در آن نشاط وتحرک مىآفریند وبه وى ندا مى دهد که اى نفس:منـزل نزدیک شده ، وفرصت جبران خستگى ها دارد فرا مى رسد ، مبادا قبل از رسیدن به منـزل مقصود از پاى بمانى وبین تو ودوستانت فاصله ایجاد گردد ، هنگامىکه از نافع – رحمهالله علیه – پرسیده شد که ابن عمر – رضی الله عنهما – در خانه اش بیشتر به چه کارى مشغول بود فرمود: ( الوضوء لکل صلاه والمصحف فیما بینهما ) (( وضوء براى هر نماز وتلاوت قرآن بین وصوء ونماز )) .
حسن بصرى -رحمه الله علیه – هنگامى که از تلاش سلف در عبادت سخن مىگوید مىفرماید: (( مردمى را در یافتم وباکسانى همنشینى داشتم که از آمدن چیزى از اسباب دنیا خوشحال نمى شدند وبر رفتن آن غمگین نبودند ، بلکه دنیا در نظر آنان از خاکى که بر آن قدم مىگذاشتند بى ارزش تر بود ، آنها به کتاب پروردگار شان وسنت پیامبرش به تمام معنى عامل بودند ، چون شب مى شد به نماز مى ایستادند ، ودر قیام وسجده اشک بر رخسارشان جارى مى بود )) .
ابن عمر- رضى الله عنمها – اگر احیانا نماز جماعتى را از دست مى داد براى جبران ،آن یک روز ، روزه مى گرفت ، ویک شب تا صبح به عبادت مشغول مى شد، ویک غلامىآزاد مىکرد .
فاطمه بنت عبد الملک همسر أمیر المؤمنین عمر بن عبدالعزیز -رحمه الله علیه – فرمود : (( هیچ کسى را ندیدم که بیشتر از او نماز گذارد وروزه بدارد ، ونه کسى که بیشتر از او عدالت داشته باشد ، نماز عشاء را مى خواند وبه ذکر خدا مشغول شد تا اینکه خوابش مى آمد گاهى بر روى رختخواب مى نشست واز قیامت وآخرت سخن مىگفت وهمچون گنجشک خیس از آب بر خود مى لرزید ومى گریست آنگاه بر رویش لحاف مى کشیدم )) .
واز وکیع -رحمه الله علیه- روایت است که فرمود: ((هفتاد سال بود که تکبیر أولى از اعمش فوت نشده بود وبیش از شصت سال بود که باوى رفت وآمد داشتم ، هرگز ندیدم که او یک رکعت نماز قضائى بخواند )) .
سلیمان بن حمزه مقدسى مىفرماید: (( هرگز نماز فرض را تنها نخوانده ام مگر دو بار ، چنین احساس مىکنم که گویا این دو بار اصلا نماز نخوانده ام )) ایشان در حالى این سخن را مى فرمود که حدود(۹۰) سال عمر داشت .
این بود اشارات ونمونه هایى گذار از زندگى از کسانى که دلهایشان سرشار از محبت خدا بود ، لذا باداشتن چنین سعادتى همواره چشمانشان خنک ، دلهایشان مطمئن وجوارحشان آرام بود وبجاى آنکه بسوى گناه گام بردارند بسوى محبت قدم مى کشیدند ، وبجاى آنکه اراده معصیت ونافرمانى خدا در دلشان خطور کند اراده تقرب ونزدیکى با او دلهایشان را منور مىکرد ، وبجاى آنکه زبان و بقیه اعضاء بدنشان بسوى گناه حرکت کند بسوى طاعت وعبادت حرکت کىکرد .
هویداست که رسول گرامى مان بیش از همه محبت عبادت در دلشان موج مى زد ، بزرگترین مظهر عبادت ایشان این بود که در همه حال تسلیم امر خدا بودند چونکه خداوند مى فرماید: ( ومن احسن دینا ممن أسلم وجهه لله وهو محسن ) ((وکیست که از نگاه دیندارى بهتر از کسى باشد که خودش را تسلیم خدا کرده در حالى که وى نیکو کار است )) حضرتش در همه حال از خدا مى ترسید وهمواره به ذکر واستغفار مشغول بود چنانکه مىفرماید: ( والله إنی لأستغفر الله وأتوب إلیه فی الیوم أکثر من سبعین مره ) روایت از بخارى است (( یعنى قسم به خدا که هر روز بیش از هفتاد مرتبه توبه نمودهو از خدا طلب مغفرت مىکنم )) ایشان هر شب به عبادت خدا مشغول مى بودند شبى سیزده رکعت نماز مى خواندند ، وآنقدر نماز ها را طولانى مى کردند که پاهاى مبارکشان ورم مىکرد وچون از ایشان پرسیده مى شد که اى رسول خدا شما چرا اینقدر خودرا در مشقت مى اندازید در حالى که (بر فرض بودن) ، خداوند همه گناهان گذشته وآینده شما را بخشیده است مىفرمودند: ( أفلا أکون عبداً شکورا ) (( آیا بنده شکر گذار خدا نباشم )) روایت از بخارى ومسلم است
وحضرتش به کثرت روزه مىگرفتند وصدقه مىکردند تعجب اینجاست که پیامبر خدا چگونه مى توانستند بین این همه عبادت بسیار دشوار وبین رهبرى امتشان هما هنگى بیاورند ، چنانکه مىفرمایند: (( بخدا سوگند من از همه شما بیشتر از خدا مى ترسم وتقواى من از همه شما بیشتر است با این وجود ، روزه مى گیرم وافطار مى کنم ، ونماز مى خوانم ، وبا زنها ازدواج مىکنم ، پس کسى که از سنت من روى گرداند از من نیست )) . روایت از بخارى است.
ابن تیمیه-رحمه الله علیه- مىفرماید: (( دل جز به عبادت وپرستش پروردگار یکتایش ، نه اصلاح مى شود ونه رستگار ، نه احساس نعمت مىکند ونه احساس سرور ، نه لذت مى برد ونه شادابى مى بیند ، نه آرامش مى یابد ونه آسایش مى بیند ، حتى اگر همه نعمتها وملذات این دنیا را بیابد باز هم روى اطمینان وآرامش را نمى بیند چونکه فطرتا فقرى در خود احساس مىکند که او را به پروردگارش محتاج مىگرداند پس خداى یکتا ست که محبوب ومطلوب ومعبود اوست)) .
بزرگترین انواع پرستش اداى آن عبادتهایى است که خداوند بر انسان فرض گردانیده واجتناب از محرماتى که خداوند بر انسان حرام گردانیده است ، از حضرت أبوهریره روایت شده که فرمود رسول خدا فرمودند که خداوند متعال مىفرماید: (( هرگز بنده من نمى تواند به چیزى محبوب تر از آنچه که من بر او فرض کرده ام خودش را به من نزدیک کند )) روایت از بخارى است .
پس حالا که زندگى سلف سر تاسر عبادت بوده باید دید که چگونه شروع مى کردند وکدام یک از این عبادتها را مقدم مى داشتند ، عالم ربانى علامه ابن قیم -رحمه الله علیه- در جواب این سوال مىفرماید: (( بهترین عمل ، عبادتى است که در نزد خدا محبوتر باشد ودر آن وقت خدا را بیشتر راضى کند )) آنگاه در توضیح این مطلب مى فرماید: ((مثلاً در هنگام حضور مهمان پذیرایى از مهمان ومشغول شدن به اداى حق او از عبادت مستحب بهتر است وهمچنین است اداء کردن حقوق همسر وخانوده ، ودر آخر شب مشغول شدن به نماز وتلاوت قرآن وذکر ودعا بهتر از هر کار دیگرى است ، در هنگام اذان بهتر این است که از عبادات نفلى اش دست بکشد وبه جواب دادن مؤذن مشغول گردد ، وهنگام فرا رسیدن اوقات نماز فرض دعوت وترغیب مردم به نماز جماعت وسپس حضور در آن از هر عمل دیگرى بهتر است ، هنگامى که شخص محتاجى به کمک جانى یا مالى نیاز داشته باشد مشکل او را رفع کردن وبه کمک ودستگیرى او شتافتن از هر عبادت نفلى اى بهتر است ، در هنگام بیمارى یا فوت برادر مسلمانى ، رفتن به عیادت وشرکت در جنازه او بر عبادات و اوراد نفلى ترجیح دارد ، ودرهنگام رو برو شدن با مشکلات وناملایمات در مسیر دعوت وسرازیر شدن آزار واذیت از سوى مردم ، از صبر وتحمل کار گرفتن ودرمیان مردم ماندن ، از انزوا وگوشه نیشنى بهتر است )) .
سپس مىفرماید : (( بنده مؤمن همچنان در منازل مختلف عبودت در حرکت است ، اگر در جمع علماء نگاه کنى اورا مى بینى ، درمیان عُبّاد نگاه کنى حضور دارد ، در جمع ذکر کنندگان و صدقه کنندگان دیده مىشود ، مطابق خواسته پروردگارش گام برمى دارد ، حتى اگر لذت وآسایش نفسانى اش درجاى دیگرى باشد )) .
(پایان سخنان ابن قیم -رحمه الله علیه-) .
خداوند متعال مىفرماید: (( جنیات وانسانها را جز براى پرستش خودم نیافریده ام )) ازاین آیه کریمه: ( وما خلت الجن والإنس إلا لیعبدون ) بدرستى آشکار مىگردد که ما جز براى عبادت آفریده نشده ایم وخداوند جز اینکه ما زندگىمان را سرشار از عبادت پروردگار بگذرانیم هیچ گونه زندگى دیگرى را از ما نخواهد پذیرفت ، پس نماز وروزه وزکات وحج عبادت است، راستگویى وامانت دارى عبادت است ، اطاعت وخدمت والدین عبادت است ، صله رحمى ، وبرقرار داشتن روابط حسنه با خویشاوندان وفاى به عهد امر به معروف ونهى از منکر ، نیکى با همسایگان ویتیمان ومستمندان ومسافر عبادت است ، دعا وذکر وتلاوت عبادت است ، محبت خدا ورسول وتوبه وپشیمانى از گناهان عبادت است صبر در مقابل آزمایشات وشکر در مقابل نعمتها عبادت است ، در برابر قضاء وقدر الهى تسلیم بودن ، به رحمت پروردگار امیدوار بودن واز عذاب وعقوبتش ترسیدن همه اینها عبادت است.
تمام مشکلاتى که مسلمانان در طول تاریخ با آن روبرو بوده اند ، وهر آنچه که امروز مابا آن دست بگریبان هستیم بخاطر انحرافاتى است که در مفهوم عبادت و تطبیق در شروط اساسى عبادت یعنى اخلاص ومتابعت صورت گرفته است ، اخلاص براى خدا ، ومتابعت وپیروى از رسول الله پس ترک اخلاص نتیجه اش این شده که عبادتى که باید براى خداى یکتا مخصوص مى بود براى بندگان عاجز ونا توانش انجام مى گیرد حتى اگر این بندگان ، پیغمبران وفرشتگان واولیاء الله باشند ، وگروهى با توسل جستن به صالحین گویا امیدوارند که این بندگان صالح ، آنان را به خدا نزدیک کنند ! ، وانحراف در متابعت نتیجه اش این شده که انواع گونا گونى از عبادت هاى بى اساس ونا مشروع که نه خدا بدانها امر کرده ونه رسول براى امتش مشروع گردانیده پدید آمده است ، اینگونه عبادتها ساختگى چه بسا به شکل ذکر واوراد ظهور مىکند ، چه از نظر کم وکیف ، چه از نظر شکل وصورت چه از نظر اسلوب اداء وچهازنظر زمان ومکان همه اینها مردود است زیرا تشریع الهى نیست .
بعضى مفهوم عبادت را صرفاً به شعائر تعبدى منحصر کرده اند ، هنگامى که کار مىکند از عبادت دست مىکشد وهنگامى که عبادت مىکند از کار دست مى کشد ، این برداشت عمومى از دین وعبادت است وگویا زبان حالشان مىگوید ، دین به حجاب زن ، وکار وکسب او چه کار دارد ؟ دین به زندگى شخصى من چه کار دارد ؟! اسلام به لباس زن چه کار دارد ؟ دین چه دخلى در سود ومعاملات ربوى دارد ؟! مقصود کنار زدن دین از زندگى ومنحصر کردن آن در چهار دیوارى مسجد است ، لذا مى بینیم که نمازگذار وروزه دار ، وقارى قرآن از خیانت وسود خوارى ، وظلم دست بر نمى دارد ومى بینید که زن نماز گذار و روزه دار از بى حجابى ونشست وبر خواست با مردان بیگانه وآرایش حرام پرهیز نمىکند .
برادران وخواهران مسلمان! همهء أعمال روزمرهء انسان که نفس بشرى بدانها میل دارد بانیت خوب ، ارزش پیدا مىکند وبه عبادت تبدیل مىگردد ، وحتى کارهاى مباح با نیت ، به طاعت وعبادت مبدل مى شود کشا ورز در کشتزار ، کار گر درکارخانه ، تاجر در مغازه وتجارتخانه ، کار مند در دفتر وهر صاحب شغلى در محل شغل خویش مى تواند کارش را به عبادت مبّدل سازد ، وهرگاه به عبادت تبدیل شود دیگر صاحبش آن را با خیانت ملوث نمىکند ، وباتقلب فاسد نمى کند ودرخشندگى آنرا با دروغ ونیرنگ وباخوردن حق دیگران سیاه ومکدّر نمى گرداند ، این است مفهوم گسترده عبادت ، وتصور شامل وهمه جانبه از طاعت ، که مسلمان را به چشمه اى فیاض وجوشان مبدل مى کند که فقط از او خیر وبرکت وفایده ورحمت فواره مى کند ، چنین انسانى همتش بالا مى گیرد ، وعزم واراده اش براى عبادت ، وکمک وهمیارى دیگران تقویت مىگردد ، بنابراین اشک مظلومان را پاک مىکند وغم واندوه بینوایان را فرو مىنشاند ، وبرزخم بى کسان ودردمندان مرحم مى گذارد ، ودر تمام این کارها معنى عبادت را متجلى مى بیند وکامش را از آن شرین ، آرى این انسان خودش را مکلف مى داند که گرسنه را سیر کند ، از مظلوم حمایت کند ، مشکل مجبور را رفع نماید ، قرض قرضدار را أداء گرداند ، پریشان را راهنمائى کند ، جاهل را بیاموزاند ، هرگزندى را از مخلوقات دفع کند وهر مانعى را از راه بردارد .
آرى اى مسلمان ! تو هر روز مى توانى خشت خوب و جدیدى بر ساختمان أمّت بگذارى ، واعمال سنگین وارزشمندى را به میزان حسناتت بیفزایى ، پس گوش کن که پیامبر بزرگوارمان محمد مصطفى چه میفرماید: ( ألا أخبرکم بأفضل من درجه الصیام والصلاه والصدقه ؟ قالوا بلى یا رسول الله قال إصلاح ذات البین وفساد ذات البین الحالقه) روایت از ابو داود است یعنى: (( آیا شما را به کار راهنماى نکنم که از روزه ونماز وصدقه بهتر باشد ؟ گفتند بله یارسول اله ؟ فرمودند: اینکه بین یکدیگر صلح برقرار کنید وبدانید که به هم اندازى نا بود کننده نیکى ها ست)) وهمچنین درباره عیادت مریض فرمودند: ( من عاد مریضاً أو زار أخاً له فی الله ناداه مناد أن طبت وطاب ممشاک ، وتبوأت من الجنه منـزلاً) روایت از ترمذى است (( کسى که حال مریضى را بپرسد ، یا برادرى را بخاطر خدا ملاقات کند منادى اى اوراندا مى دهد که خوش باش وخوش باد گا مهایى که برداشتى ، با این کارجایگاهى براى خودت در بهشت آماده کردى )) وامام مسلم در صحیح خودش با روایت أبو هریره نقل مى کند که رسول خدا فرمودند: ((مردى در حالى که داشت به راه مى رفت شاخه خارى دید که سر راه افتاده است ، آنرا کنار زد، خداوند این عملش را پسندید وبخاطر آن اورا بخشید)) همچنین در صحیح مسلم با روایت أبو هریره از پیامبر نقل شده که فرمودند: ((أعمال أمت من أعم از خوب وبد بر من عرضه شد در میان اعمال نیک دیدم که موانعى که از سر راه دیگران برداشته نیز برایش ثواب نوشته شده است )) منحصر دانستن عمل صالح در عبادت مخصوص ، باعث شده که طالبان تقوى اوقاتشان را صرف تکرار اعمال محدودى کنند گویا غیر این اعمال را وسیله کسب رضاى پروردگار نمى دانند ،لذا از آباد کردن زمین ونقش داشتن در مسائل اجتماعى شانه خالى کردند .
برادران وخواهران مسلمان! از خدا بترسید واز آنچه که عبادت را باطل مى کند یا ثوابش را ازبین مى برد پرهیز نمائید مثلاً شرک ورزیدن به خداى یکتا ، ویارکارى وشهرت طلبى ، چنانکه خدواند مى فرماید : (ولو أشرکوا لحبط عنهم ما کانوا یعملون ) ((اگر شرک ورزند هر آینه برباد خواهد رفت هر آنچه عمل مىکنند)) یابدعت گذارى در دین چنانکه رسول گرامى مىفرماید: ((کسى که عملى انجام دهد که ازما دستور ندارد عملش مردود است )) ( من عمل عملاً لیس علیه أمرنا فهو ردّ) روایت از مسلم است .
یابه دیگران ظلم کردن ، وحق آنانرا تلف نمودن ، چه در جان وچه درمال وچه در آبرو وحیثیت ، زیرا در حدیث آمده است که رسول الله فرمودند: (( مفلس ونادار از امت من کسى است که در روز قیامت با نماز وروزه وزکات حاضر مى شوند اما یکى را دشنام داده ، به دیگرى تهمت زده ، مال آن یکى را خورده ، خون آن دیگرى را ریخته وآن یکى را کتک زده ، از نیکى هایش برداشته شده وبه آنان داده مى شود اگر نیکى هایش تمام وحق آنان اداء نگردد ، از گناهان آنان گرفته بردوش او گذاشته شده وآنگاه به دوزخ انداخته مى شود )) روایت از مسلم است.
واز این گونه کارهایى که عبادت را باطل یا ثوابش را زائل مىکند بعضى کلمات زشتى است که انسان بدون در نظر داشت عواقب آن بر زبان مى آورد، از أبوهریره روایت شده که رسول خدا فرمودند: ((گاهى انسان کلمه اى بر زبان مى آورد ، که خداوند را خشمگین مى کند وبخاطر آن هفتاد سال در قهر جهنم پائین مى رود اما وى بدان اهمیتى نمى دهد )) روایت از ابن ماجه است
همچنین پیامبر فرمودند: که مردى مى گفت بخدا سوگند خداوند فلانى را نمى بخشد اما خداوند فرمود: (( کیست که از طرف من ادعا مىکند که فلانى را نمى بخشم ، من او را بخشیدم ولى عمل ترا باطل کردم )) روایت از مسلم است .
همچنین در صحیح مسلم با روایت أبوهریره روایت شده که گفت رسول الله فرمودند: (( مردى دید که شاخ درختى بر سر راه پائین آمده گفت باید این شاخه را دورکنم تا اینکه مسلمانان اذیت نشوند بخاطر این عملش داخل بهشت گردید)) عبودیت خداوند مقتضى آن است که مؤمن همه اعضاء وخواسش را به طاعت خدا وبجاى آورى اوامر او مشغول دارد مثلاً ترک شنیدن آنچه شنیدنش حرام است مانند سخنان أهل کفر والحاد را براى خدا عبادت بداند ، حفاظت چشم از محرمات خدا واستعمال آن در جاى حلال مانند تلاوت ومطالعه سالم را عبادت بداند ، مشغول داشتن زبان را به ذکر خدا ودیگر سخنان نیکو همچون امر به معروف ونهى از منکر صلح جویى وغیره وحفاظت آن از سخنان بیهوده ودروغ وغیبت واستهزاء را عبادت بداند ، کنترل بردست وپا را عبادت بداند ، هیچ چیزى را جز آنچه که در جهت خوشنودى خدا وطبق رضاى خدا باشد بادست نگیرد وجز درجهت عبادت وطاعت وخوشنودى خدا گام برندارد ،مانند رفتن بسوى نماز هاى جماعت وجمعه وکسب حلال و دیگر موارد مشروع.
خداوند متعال مىفرماید:
( قل إن صلاتی ونسکی ومحیای ومماتی لله رب العالمین لا شریک له وبذلک أمرت وأنا أول المسلمین )
(( بگو اى پیامبر که نماز وتمام عبادت من براى پروردگار جهانیان است که همتایى ندارد به همین مأمور شده ام ومن اولین مسلمانم )).
خطیب: الشیخ عبد الباری الثبیتی