ظهور روایات جدید بعد از گذشت صدها سال در مذهب شیعه

در قرن چهارم هجری مصنفاتی از آن شیعیان اثنی عشریه ظهور کرد که مشتمل بر روایات زیادی می باشند که به ائمه آنان منسوب شده‎اند. این وضعیت بعد از مرگ آخرین امام آشکار آنان، یعنی حسن عسکری روی داد. آنان ادعا می‎کنند که حسن دارای فرزندی شد و سپس این فرزند از انظار ناپدید شد و این فرزند پنهان شده، مهدی است که در آخر الزمان ظهور می کند.
بررسی صحت و عدم صحت این ادعا محور بحث ما نیست، بلکه موضوع بحث ما روایاتی است که امروزه شیعیان به آنها عمل می کنند. شیعیان اثنی عشری بر چهار کتاب اعتماد دارند که گفته شده در قرن چهارم هجری و در روزگار حکومت آل بویه ظهور کرده‎اند. این کتابها عبارتند از:
۱- الکافی. ۲- من لا یحضره الفقیه.۳- تهذیب الأحکام.۴- الاستبصار.
مؤلفین این کتابها بیان داشته‎اند که جز مقداری اندک همه روایتها را بیان کرده‎اند.
بعد از گذشت هشتصد سال- یعنی در قرن یازدهم که در آن دولت صفوی به حکومت رسید- دو موسوعه بزرگ شیعی ظهور کرد که عبارتند از:
۱– بحار الأنوار، تألیف مجلسی(م۱۱۱۱ی). این کتاب بیست و پنج جلد می باشد و امروزه در بیشتر از یکصد جلد چاپ شده است، زیرا آنان کتب دیگری را نیز به آن افزوده‎اند.
۲- وسائل الشیعه، تألیف حر عاملی(م۱۱۰۴ی). این کتاب درسی جلد به چاپ رسیده است.
دو قرن بعد از این دو کتاب، دو استدراک بر آنها نوشته شد که عبارتند از:
۱- المستدرک علی بحار الأنوار، تألیف علی نمازی شاهرودی (م۱۴۰۵ی). مؤلف در مقدمه این کتاب می‎گوید: ما در اثنای پژوهش و مطالعه مقدار زیادی روایت و مقداری زیاد از مطالب ارزشمند به سان آن را یافتیم. پس نیک دیدیم که مواردی را که ایشان ندیده‎اند استقصا نمائیم….. پس آنها را گرد آوردیم و در چند جزء تألیف کردیم…[۱ [
ما نمی دانیم که وی در قرن چهاردهم کجا را گشته و مورد بررسی قرار داده است؟!
۲- المستدرک علی الوسائل، تألیف نوری طبرسی(۱۳۲۰ی). وی در این کتاب بیست و سه هزار روایت منسوب به ائمه شیعه را که آخرین آنان تقریباً در نیمه قرن سوم از دنیا رفته است- یعنی بیشتر از هزار و صد سال- گرد آورده است.
آغا بزرگ تهرانی از علمای شیعه، می گوید سبب تألیف این مستدرک، این است که نوری طبرسی، مؤلف کتاب به کتب مهمی دست یافته که در جوامع حدیثی شیعه ثبت نشده و به آن نیازمند هستیم[۲ ].
شیعیان بر این کتاب اعتماد کرده‎اند و آیت الله خراسانی می‎گوید: در این عصر، قبل از رجوع به المستدرک و اطلاع بر احادیث آن، حجت برای مجتهد کامل نمی شود[۳ ].
مؤلف المستدرک- بعد از تمجید از کتاب الوسائل که وی این کتاب خود را مستدرک بر آن کرده است- در مقدمه کتاب خود می‎گوید: ما در طول بررسی و تورق کتب اصحاب برگزیده مان، به مقادیر زیادی از روایات دست یافتیم که در کتاب الوسائل وارد نشده است و در کتابهای تألیفی توسط علمای قدیم و متأخر نیز گرد آوری نشده است. این روایات چند نوع هستند:
روایاتی که ما در کتابهایی قدیمی یافته‎ایم که به نویسنده الوسائل نرسیده و وی به آنها دست نیافته است.
روایاتی که در کتبی یافت می‎شوند که نویسنده الوسائل، مؤلفان آنها را نشناخته است و به همین دلیل از آنها اعراض کرده است.
ما به یاری خدا در برخی از مباحث پایانی به نام‎های این کتابها و مؤلفان و آنچه که ممکن است سببی برای اعتماد بر آنها و رجوع به آنها و دستاویز شدن به آنها قرار داده شوند، اشاره خواهیم کرد…….. از دیگر موارد، روایاتی است که ما در لابلای کتابهای موجود در نزد او یافته‎ایم و او به خاطر غفلت یا عدم اطلاع از آنها، آنها را مهمل گذاشته و ذکر نکرده است.
وقتی که خداوند مرا موفق به یافتن آنها کرد، چنین به فکرم آمد که به عنوان عملی تقربی، این احادیث را گردآوری و مرتب ساخته و به کتاب الوسائل ملحق سازم[۴ ]………. پس شکر خدائی به جائی رسید که اگر می خواستم می توانستم آن را یک جامع حدیثی اصلی قرار دهم، اما آن را مستدرک و ذیل این جامع برجسته قرار دادم. چه بسیار احادیثی که در اصل وارد شده و ضعیف است، اما در این ذیل صحت آن یافت می شود، یا احادیثی که در اصل به صورت واحد غریب وارد شده است، اما در ذیل کثرتش آشکار می‎شود، یا اینکه در اصل به صورت مرسل است، اما در ذیل طریق و سند آن وجود دارد، یا اینکه موقوف است و در ذیل مستند آن یافت می شود، یا اینکه دلالت آن بر مطلب آشکار نیست، اما در ذیل دلالت واضح و آشکار دارد. چه بسیارند آداب شرعی که در اصل ذکر نشده است، اما در ذیل روایاتی وارد شده که به آنها اشاره دارد و چه بسیارند فروعی که نصی در مورد آنها نیست، اما در ذیل نص وارده در مورد آنها یافت می شود[۵ ].
یعنی روایاتی ظهور یافته که به سبب آنها حکم در مورد بسیاری از روایاتی که در کتب اولیه شیعه وارد شده است و آنان از کامل این روایات اطلاع نداشته‎اند، تغییر یافته است تا در نتیجه این احادیث نزد مردم قرن چهاردهم صحیح شوند و در نتیجه آن دسته از مسائل دینی که این روایات بر آنها دلالت دارند، بعد از اینکه صحیح شده‎اند، تغییر یابد و در نتیجه دین متأخرین صحیح‎تر از دین متقدمان شود!!
وی در مقدمه خاتمه مستدرک خود می‎گوید: اما بعد، بحمدالله و توفیق نیک او، کتاب مستدرک الوسائل تکمیل شد که حاوی ادله احکام و مسائلی است که بر مردم پوشیده مانده است تا صدق این سخن روشن شود که می‎گوید: «چه بسیارند مواردی که متقدمان برای متأخران گذاشته‎اند» و تبدیل به چراغی شده که با انوار اخبار آن، تاریکی و ظلمت اوهام زدوده می‎شود و تبدیل به مرجعی اساسی شده که برای شناخت حلال و حرام به آن مراجعه شود و دلیل و راهنمائی برای صاحبان افکار باشد بدأنگاه که در ناشناخته‎های شبهات سرگردان می‎شوند و راه استواری برای اخبار پنهان و روایات مخفی باشد و هدایتگری به سوی گنج‎های علم باشد که تا کنون از چشمان پوشیده مانده است و نشانه‎های هدایت را که پیوسته از قبل پیچیده شده بود، منتشر سازد و در افق افتخارات، ماه کاملی بعد از پوشیده بودن طلوع نماید و چشمان فضل به وسیله آن روشن شده و شیوه های فهم نورانی گردد و علما با چشم خود چیزهائی را ببینند که گمان می بردند از حد امکان خارج شده است و دُرّهای منظمی را بنگرند مادام که اشتیاق می یابند که گرچه به صورت پراکنده هم بوده باشد آنها را ببینند. هنگام که مشک خاتمه آن عطر افشانی کرد و ماه تمام آن درخشیدن گرفت، میدان قلم برای استدارک فوائد به پایان رسید وما خفی على الشیخ المصنف/ من غوالی الفرائد. این کتاب بحمد الله به مانند کتاب سابق، مشتمل بر فوائد زیاد و امور ارزشمند و مهمی است که قبلاً دست هیچ غواصی به آنها نرسیده است «ولا دنت من آرام کناسها حباله قانص» چه بسیارند راویانی که در میان هم صنفان خود مجهول هستند و من شرح حال آنها را بیان کرده‎ام و چه بسیارند افرادی که به خاطر ضعف مهجور مانده‎اند، اما من بیان کرده‎ام که در نهایت جلال و شکوه قرار دارند و افرادی که شخصیت و حال و وضعشان مشتبه می باشد، اما شک و شبهه از آنان زائل می شود و افرادی که از نظر دین مورد طعن هستند که برائت آنان از نشان عیب پدیدار می‎شود و چه بسیار عالمانی که نامشان در زوایای گمنامی تباه شده است و برای بیان فضائل آنها خرابه‎ها و ویرانه را بررسی کرده‎ام و باغ های مناقبش پرگل شد. من آن چه از علم او را که پنهان مانده ظاهر کردم و نشان او را که مندرس شده بود نو ساختم به طوری که تبدیل به مناره هدایت و اقتدا شد[۶ ].
اینها چهار موسوعه روائی شیعه اثنی عشری است که بعد از بیشتر از هزار سال ظهور می‎کنند و علمای سابق آنها را نمی‎شناسند. در مطلب آتی درنگ هائی را با آنها خواهیم داشت.
نگاهی به موضوع ظهور روایات جدید بعد از صدها سال:
با تأمل در این مسیر تاریخی روایات شیعه، توضیحات و تعلیقاتی را با آن خواهیم داشت:
نخست- مصنفان اولیه یا بیان کرده‎اند که همه روایات را بیان کرده‎اند- زیرا این موضوع را بیان کرده‎اند یا به آن اشاره نموده‎اند- یا اینکه فقط اندکی از روایات را نیاورده‎اند.
طوسی که مؤلف یکی از کتب اربعه و مورد اعتماد شیعه می باشد در مقدمه کتاب التهذیب می‎گوید: من امید آن را دارم که اگر خداوند اتمام این کتاب را حسب آنچه بیان کردم و متعهد شدم، برایم سهل و آسان ساخت، این کتاب در موضوع خود کامل و مشتمل بر همه احادیث مربوط به احکام شریعت بوده و دیگر احادیثی را که در این کتاب نیامده است، یادآوری کند[۷ ].
وی در مقدمه کتاب دوم از اصول اربعه شیعه، در تأکید این سخن می‎گوید: اما بعد، من گروهی از اصحابمان را دیدم که چون در کتاب بزرگ ما به نام «تهذیب الأحکام» نگریستند و اخبار متعلق به حلال و حرام را که ما در آن گرد آورده‎ایم دیدند و دیدند که مشتمل بر بیشتر مباحث مربوط به فقه و احکام آن است و جز مواردی کم و نادر در همه ابواب و کتاب‎های آن، از آنچه که در کتابها و اصول و مصنفات اصحابمان وارد شده است، چیزی از قلم نیفتاده است[۸ ].
چنان که حسن موسوی خراسانی محقق کتاب می‎گوید، تعداد احادیث این کتاب سیزده هزار و پانصد و نود حدیث است[۹ ].
این شهادت بزرگترین عالم شیعه در قرن پنجم است، زیرا وی به صورت نص یا اشاره می‎گوید در کتاب اولش چیزی از احادیث از قلم نیفتاده است و در کتاب دوم می‎گوید فقط موارد نادر و اندکی در آن نیامده است. حال سوال اینجاست که این احادیثی که این مؤلفان در قرون متأخر کشف کرده‎اند از کجا آمده‎اند؟!
۲- در موسوعات متأخر ذکر نشده که این کتابهایی که احادیث از آنها نقل شده است، کجا یافت شده‎اند. آنها را در کتابخانه‎های عمومی یافته‎اند یا در کتابخانه‎های خصوصی؟ و این کتابخانه‎ها از آن کیست؟، زیرا کسی که کتاب جدیدی را می یابد بر وی لازم است که بیان کند که این کتاب را کجا یافته است.
نویسنده مستدرک البحار می‎گوید: در اثنای بررسی و کاوش، تعداد زیادی روایت پیدا کردیم. اما وی بیان نکرده که کجا را بررسی و کاوش کرده است.
۳- نویسنده المستدرک الوسائل ادعا کرده که این روایات مخفی بوده‎اند، چه می‎گوید: بحمدالله و توفیق نیک او، کتاب مستدرک الوسائل تکمیل شد که حاوی ادله احکام و مسائلی است که بر مردم پوشیده مانده است………… و راه استواری برای اخبار پنهان و روایات مخفی باشد و هدایتگری به سوی گنج‎های علم باشد که تا کنون از چشمان پوشیده مانده است و نشانه‎های هدایت را که پیوسته از قبل پیچیده شده بود، منتشر سازد.
اگر این کتابها یا روایات از چشم همه مردم مخفی بوده‎اند، پس کجا بوده‎اند؟ برای بیشتر از هزار سال از چشم مردم مخفی بوده‎اند؟! کدام عقلی این ادعا را قبول می کند و تصدیق می کند که روایاتی وجود داشته که مردم در طول این هزار سال از آنها اطلاع نیافته‎اند؟!
۴- اگر فرض کنیم که این روایات مخفی بوده‎اند و در این دوران جعل نشده‎اند، در این صورت امانت علمی و دینی مستلزم این است که کتابی را که علما به آن اعتنا نکرده و آن را بررسی و مطالعه نکرده‎اند، نپذیریم، زیرا از کجا اطمینان یابیم که این کتاب کذب نبوده و مواردی که جزء آن نیست، به آن افزوده نشده است؟! زیرا همه علمای سنی و شیعه به تحریف و دستکاری کتاب و جعل روایت در آنها اقرار کرده‎اند و حتی ائمه اثنی عشری هم این را اظهار داشته‎اند. پس چگونه پذیرفته و منتشر و مورد اعتماد واقع شود کتاب هائی که نزد علمای متقدم شناخته شده نبوده‎اند و صرفاً بر موجود بودن آنها اعتماد شود؟!
۵- قبول روایات توأم با قبول ادعای جدید و شگفت انگیزی از جانب مؤلف کتاب جامع الرواه، یعنی محمد بن علی اردبیلی غروی حائری(م۱۱۰۱ی) شده است، زیرا وی ادعا کرده که با تألیف کتاب مذکور، احکام دوازده هزار حدیث از احادیث ائمه در عصور اول را تغییر خواهد داد و حکم آنها از ضعف و مرسل و مجهول بودن به صحیح بودن تغییر پیدا می کند. او در مقدمه این کتاب می‎گوید: ممکن است به سبب این نسخه من و به خاطر عنایت خدا و توجه سرورمان محمد و آل طاهر او، قریب دوازده هزار حدیث یا بیشتر از این مقدار از اخباری که بنا به دیدگاه مشهور علما مجهول یا ضعیف یا مرسل می باشند، معلوم الحال و صحیح شوند[۱۰ ].
وی با این ادعا دین جدیدی را ایجاد می‎کند که علمای قدیم آن را نشناخته‎اند، زیرا صحیح کردن این مقدار حدیث، بسیاری از احکام فقهی را که کمتر از این مقدار روایت نمی باشند، تغییر خواهد داد.
نویسنده کتاب «فصل الخطاب» نیز همین راه را پیموده و تصریح نموده که مانعی است در اینکه احادیث وارده در مورد تحریف نزد قدمای آنان ضعیف بوده باشد، زیرا آنان به طرق صحت آنها علم نداشته‎اند. پس در نزد وی تبدیل به صحیح می شوند]۱۱ ].
مادامی که زمان در جریان است مانعی نیست بر سر راه اینکه در زمانهای مختلف روایات جدیدی کشف شود که دین شیعه را تغییر دهد!! به درستی که عقلای شیعه به بازنگری روش خود در مورد دین خدا بسیار نیازمند هستند!
۶- فرد مسلمان چگونه جایز می‎داند که خدا را با روایاتی عبادت کند که قدما آنها را نشناخته‎اند و با آنها خدا را عبادت نکرده‎اند و در کتب اصلی شیعه، یعنی کتب اربعه وارد نشده‎اند؟! به درستی که ظهور روایات بعد از هشت قرن از مرگ- یا چنان که شیعه می‎گویند: اختفای- آخرین امامشان، در مقابل آن علامت سوال را قرار می دهد!
به درستی که نمی‎تواند درست باشد که این روایات هزار سال از انظار پنهان مانده باشد و افرادی آنها را در قرن یازدهم کشف نمایند. اما واقعیت این است که این روایات ایجاد و جعل شده‎اند. کسانی که علیه دین خدا جرأت می یابند و روایاتی را در آن جعل می کنند، خداوند خود کفایت آنان را می کند.
سؤال ما از علمای شیعه این است: چرا آنچنان که در میان شیعه روایاتی پیدا شده است در میان اهل سنت یافت نشده است؟! جواب ما این است که حراست و پاسداری اهل سنت از روایات مانع این کار شده است. اگر در جامعه اهل سنت کسی اعلان نماید که بعد از سیزده قرن اول، روایاتی ایجاد شده‎اند و آن را به کسی از علمای سابق مستند نسازد، قول او ردّ شده و متهم به کذب می‎شود. پس چگونه ادعای آن در قرن یازدهم پذیرفته می‎شود؟! شیعیان این موضوع را پذیرفته‎اند و حتی بر این روایات اعتماد کرده‎اند. به درستی که میان این دو موضع گیری فاصله بسیار زیاد است!!
                                             نکته پایانی اینکه آیا ممکن است که در این صورت به منابعی با این وضعیت اطمینان شود؟!

********************************************
۱- مستدرک سفینه البحار ۱/۲۷٫
۲- الذریعه ۲۱/۷٫
۳- الذریعه ۲/۱۱۱٫
۴- الذریعه ۱/۶۰٫
۵- الذریعه ۱/۶۱-۶۲٫
۶- مقدمه مصنف از خاتمه المستدرک ۱/۳-۵٫
۷- تهذیب الأحکام ۱/۴٫
۸- تهذیب الأحکام ۱/۲٫
۹- وی آن را در تحقیق آخر خود بر کتاب الاستبصار ۱/۱۰ذکر کرده است.
۱۰- مقدمه جامع الرواه ۱/۶٫
۱۱- فصل الخطاب ص:۳۵۴٫

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …