زمانی که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم به پیامبری مبعوث شدند، شهر مکه مرکز بزرگ شرک و بتپرستی بود. در داخل خانۀ کعبه سیصد و شصت بت نصب شده بود، امتیاز و افتخار خاندان آن حضرت فقط این بود که متولی و کلیددار آن بتکده بودند، با وجود این رسول اکرم صلی الله علیه و سلم هیچگاه در مقابل بتها سر تعظیم فرود نیاورد و در مراسم و مسایل خرافی جاهلیت هرگز شرکت نکرد؛ قریش به منظور اینکه در تمام مسایل از سایر مردم امتیاز بیشتری داشته باشند، این ضابطه را مقرر کرده بودند که در ایام حج، رفتن به عرفات برای قریش لازم نیست. همچنین کسانی که از بیرون برای طواف به خانه کعبه میآیند، باید لباس ویژه قریش را بپوشند، در غیر این صورت باید خانه کعبه را عریان طواف کنند!([۱]) چنانکه بر همین اساس، طواف به صورت عریان رواج چشمگیری یافته بود، لیکن رسول اکرم صلی الله علیه و سلم در انجام این امور، هیچگاه از خاندان خود پیروی نکرد([۲]).
میان اعراب افسانهسرایی بسیار رواج داشت، شبها مردم از تمام کارها خود را فارغ کرده و در یک مکان جمع میشدند. یکی از آنان که در این باب از مهارت ویژهای برخوردار بود، داستانسرایی را آغاز میکرد. مردم با شور و شوق فوق العادهای تمام شب به داستانهایش گوش میدادند، در دوران کودکی یک بار آن حضرت صلی الله علیه و سلم قصد شرکت در چنین مجلسی را کردند، ولی اتفاقاً در مسیر راه، مجلس عروسی برپا شده بود، آن حضرت به قصد تماشا به آنجا رفتند و به خواب افتادند، هنگامی که بیدار شدند، دیدند صبح شده است([۳]). یک بار دیگر نیز چنین اتفاقی روی داد، در طول مدت چهل سال فقط دو بار چنین قصدی کرده بودند، ولی هردو بار دست توفیق الهی شامل حال گشته و تفهیم شدند که: «شأن و عظمت تو از این امور و مشغولیتها بالاتر است»([۴]).
بیگمان این از مقتضیات یک فطرت سالم و سرشت نیکو بود، ولی برای بنیانگزاری یک شریعت بزرگ، پی ریزی یک دین کامل و منصب عظیم رهبری دو جهان چیزی دیگر لازم بود؛ نزدیک به همان زمان جمعی از اهل حق و خداپرستان مانند (ورقه، زید، عثمان بن حویرث) بر این باور بودند که سر تعظیم فرود آوردن در مقابل جمادات بیشعور یک عمل احمقانه است؛ چنانکه همگی آنان برای تلاش و جستجوی مواجه شده از رسیدن به سر منزل مقصود بازماندند، ورقه و عثمان آیین مسیحیت را پذیرفتند و زید در حالی که پیوسته اظهار میداشت: «پروردگارا! اگر برایم معلوم میبود که تو را چگونه باید پرستش کرد، همانگونه تو را پرستش میکردم» دارفانی را وداع گفت.
رسول اکرم صلی الله علیه و سلم مشغولیتهای دنیوی بسیار داشت، کار و کسب ایشان تجارت بود، فرزندان متعددی داشت، اغلب اوقات به منظور تجارت نیاز به سفر پیش میآمد، لیکن آنچه خداوند میخواست به ایشان بسپارد، بالاتر از تمام این مشاغل بود. دنیا و تمام امور و متاع آن در نظر ایشان هیچ و پوچ جلوه میکرد، ولی هنوز از مطلوب حقیقی خبری نبود.
[۱]– ابن هشام ۱/ ۶۷٫
[۲]– ابن هشام / ۶۹٫
[۳]– بزار و مستدرک به نقل از نسیم الریاض ۱/ ۶۰۹، خصائص الکبری ۱/ ۸۸ (سلیمان ندوی).
[۴]– سر ویلیام میور، در کتاب «زندگی محمد صلی الله علیه و سلم» مینویسد: «تمام تألیفات ما نسبت به عادات و اخلاق نیکو و پاکیزۀ محمد که در میان مردم مکه کمیاب بودند، متفق اند».