ضربت خوردن عمر فاروق
در بامداد روز چهارشنبه بیست و ششم ماه ذیالحجه سال ۲۳ هجری
در بامداد روز چهارشنبه بیست و ششم ماه ذیالحجه سال ۲۳ هجری ابولؤلؤ با خنجر دو سر مسموم با توطئهای از پیش طراحی شده ضربهای کاری را بر حضرت عمر رضی الله عنه در محراب مسجد پیامبر وارد کرد.
به پای صحبت یکی از شاهدان ماجرا مینشینیم تا با تفصیل بیشتر ماجرای ضربت خوردن حضرت عمر را برای ما بازگو نماید :
عمرو بن میمون اودی رضی الله عنه میگوید :
من شاهد ضربت خوردن حضرت عمر بودم. تنها چیزی که مانع از آن میشد همیشه در صف اول نماز بایستم ابهت شخصیت حضرت عمر بود! او به راستی مردی بسیار باهیبت و پرابهت بود!
من در صف دوم بودم و ابن عباس میان من و عمر بن خطاب قرار داشت (یعنی ابن عباس در صف اول و من در صف دوم) او پشت سر امیرالمؤمنین ایستاده بود، هنگام نماز صبح بود، عمر در محراب نماز ایستاده بود!
او در ادامه میگوید : عمر گاهی به میان صفوف نمازگزاران میآمد و روبروی آنها میایستاد و به آنان نگاه میکرد و میفرمود : درست و راست بایستید، اگر کسی را میدید که عقب یا جلو ایستاده او را در جای صحیح قرار میداد و سپس به محراب میرفت و نماز را با گفتن الله اکبر آغاز میکرد.
او عادت داشت که در رکعت اول نماز صبح برای آنکه مردم بیشتری به نماز جماعت برسند، تمامی سوره یوسف یا نحل را قرائت مینمود!
در روز حادثه اقامه نماز خوانده شد و عمر نگاهی به صف نمازگزاران کرد آنها را به درست کردن صف خود فراخواند و همچنان که گفته شد : عبدالله بن عباس و عبدالرحمن عوف درست پشت سر او ایستاده بودند، و در آن وقت بود که ابولؤلؤ همراه با خنجر مسمومش وارد مسجد گردید!
حضرت عمر فاروق تکبیره الاحرام نماز را گفت : و به دنبال آن نمازگزاران نیز تکبیره الاحرام را گفتند و نماز عملاً آغاز شد.
اما قبل از آنکه شروع به قرائت سوره فاتحه کند، ابولؤلؤ در میان صفوف نمازگزاران عبور کرد و خود را به حضرت عمر رسانید و سه ضربه عمیق و کاری بر شانه و لگن و شکم او وارد کرد اما ضربهای که بر شکم او وارد کرده بود بسیار عمیق و کاری بود!
حضرت عمر گفت : این سگ مرا کشت یا این سگ مرا خورد!!
حضرت عمر بر روی زمین محراب افتاد و بر اثر ضربهای که بر پیکر او وارد شده بود، خون به شدت از بدن او خارج میگردید! اما در آن حال این آیه از قرآن را میخواند که :
کَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا (الاحزاب : ۳۸)
«فرمان خداوند تقدیری انجام شدنی است.»
ابولؤلؤ پس از آنکه آن ضربهها را به پیکر حضرت عمر فاروق زد، به صف نمازگزاران حملهور شد و در چپ و راست خود سیزده نفر را به شدت زخمی کرد که هفت نفر آنها در دم به شهادت رسیدند!
وقتی عبدالرحمن بن عوف این صحنه هولناک را دید، اقدامی هوشیارانه را انجام داد و پتویی را برداشت و آن را بر روی ابولؤلؤ انداخت تا امکان دستگیری او وجود داشته باشد.
ابولؤلؤ وقتی خود را در زیر پتو گرفتار دید دست به خودکشی زد و بلافاصله جان داد!
….
در مورد لحظات پایانی زندگانی حضرت عمر فاروق رضی الله عنه در شماره بعدی ماهنامه نوار اسلام مطالب کاملتری را خواهیم آورد.
منبع: خلفای راشدین از خلافت تا شهادت (تحقیق و تحلیلی کارشناسانه از رویدادهای عصر خلفای راشدین)، تألیف: دکتر صلاح عبدالفتاح الخالدی.