اگر اعتراض شود که حمل کردن نصوص در بابِ صفات بر ظاهر آن، تشبیه خالق به مخلوق می شود؛ لذا باید ظاهر را ترک کرده و معنایی را اثبات نماییم که عقل آن را بپذیرد و از تشبیه دوری شود. جواب: این کلام از چندین منظر نادرست است. توّهمِ مشابهت و همانندی و سپس نفی کردنّ صفت، چند کار ممنوع را در بر دارد؛ از جمله: نخست: او از نصوص، صفات و ویژگی های مخلوقین را استنباط کرده است. و گمان کرده فحوا و محتوای نص همان است که او برداشت نموده است. لیکن این برداشت نادرست است. چرا که صفتِ مذکور در نصوصِ، مناسب با موصوفش میباشد و شایسته ی خود اوست. همانند کردن مخلوق با خالق کفر و گمراهی محض است. زیرا چنین باوری مساوی است با تکذیب سخن الله : {لیسَ کمثله شَیء} (هیچ چیز همانند او نیست)[۱]. و غیر ممکن است ظاهرِ نصوص کفر و گمراهی باشد. زیرا الله می فرماید: {یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَیَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ وَیَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ}: ( الله مىخواهد براى شما توضیح دهد، و راه کسانى را که پیش از شما بودهاند به شما بنمایاند، و بر شما ببخشاید، و الله دانا و حکیم است)[۲]. و این فرموده ی الهی: {یبُیِّنُ اللهُ لکم أن تَضِلُّوا}: (الله براى شما توضیح مىدهد تا مبادا گمراه شوید)[۳]. دوم: او با نفی معانی الاهی که آیات بر آن دلالت دارد، علیه نصوص دست به جنایتی بزرگ زده است. سپس از جانب خویش برای نصوص، معانی ساختگی ثابت می کند که ظاهرِ الفاظ گویای آن نیست. لذا از دو ناحیه علیه نصوص جنایت کرده است. سوم: او که بدون علم محتوا و فحوای آیات صفات را نفی می کند، ندانسته بر الله دروغ می بندد. و این عمل به دلیل نص و اجماع حرام است. الله می فرماید:{قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}: (بگو: پروردگارم فقط کارهای زشت را چه آشکارش باشد و چه پنهان، و گناه و ستم ناحق را، و اینکه چیزی را که الله بر حقّانیّت آن دلیلی نازل نکرده شریک او قرار دهید، و اینکه اموری را از روی نادانی و جهالت به الله نسبت دهید، حرام کرده است)[۴]. چهارم: او وقتی صفات کمال را که محتوای نصوص است نفی می کند، پس لازمه اش این است که الله به صفات ضدِّ کمال، یعنی صفات نقص، متّصف باشد. چرا که لزوماً هر موجودی باید بالاخره به صفتی موصوف باشد. هرگز موجودی را نمی یابید که فاقد صفات باشد. حال وقتی صفات کمال از الله نفی شد، آیا جز صفات نقص چیزی می ماند؟ در نتیجه آنکه صفات کمال الهی را که مقتضای نصوص است نفی می کند، در حقِ الله تجاوز و تعدّی نموده است. زیرا او دو صفتِ متضاد را با هم جمع کرده است. صفت نقص را از الله نفی کرده و در ادامه او را به مخلوقاتِ ناقص و ناپیدا همانند می کند. بلکه گاهی وقاحتش به آنجا می رسد که در نفی کردن زیاده روی و غلو می کند تا منجر به همگون کردن الله به چیزهای غیرممکن و مستحیل می شود. همچنین با باطل کردن معنایی که آیات بر آن دلالت دارد، بر نصوص هم جنایت نموده است. معانیِ خود تراشیده ای می سازد که اصلاً ظاهر آیات گویای آن نیست. لذا میان نفی و همانند کردن صفات الله و میان تحریف و ناکارآمد کردن نصوص قرآن کریم و سنت ادغام کرده و نتیجتاً در اسم ها و صفات الهی به الحاد کشیده می شود. الله می فرماید: {وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ}: (و نام هاى نیکو به الله اختصاص دارد، پس او را با آن ها بخوانید، و کسانى را که در مورد نام هاى او به کژى مىگرایند رها کنید. زودا که به [سزاى] آنچه انجام مىدادند کیفر خواهند یافت)[۵]. و می فرماید:{إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیَاتِنَا لَا یَخْفَوْنَ عَلَیْنَا أَفَمَن یُلْقَى فِی النَّارِ خَیْرٌ أَم مَّن یَأْتِی آمِنًا یَوْمَ الْقِیَامَهِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ}: (کسانى که در [فهم و ارائه] آیات ما کژ مىروند بر ما پوشیده نیستند. آیا کسى که در آتش افکنده مىشود بهتر است یا کسى که روز قیامت آسودهخاطر مىآید؟ هر چه مىخواهید بکنید که او به آنچه انجام مىدهید بیناست)[۶].[۷]
خلاصه: آنان که با برداشت شخصیِ خویش، نصوص شرعی را از معانی ظاهر آن خارج نموده و معانی دیگری می سازند که بر آن دلیل شرعی ندارند، مرتکب چند کار ممنوع شده اند:
-
مخالفت با برنامه و روش سلف صالح.
-
ناکارآمد کردنِ خواسته و هدفِ نصوص.
-
تحریف نصوص به معنی غیر مورد نظر آن.
-
تعطیل و ابطال صفات کاملی که مضمون آیات است.
-
تناقض روشِ خودشان در نفی و اثبات صفات.