عاشورا روزی است که حسین رضی الله عنه و یارانش در آن به شهادت رسیدند. اهل سنت در شهادت حسین رضی الله عنه ویارانش غمزده و متأثرند اما مانند شیعیان گریه و زاری نمیکنند و با زنجیر و چاقو و قمه، سر و پشتشان را خونیننمیکنند. متأسفانه مشاهده میکنیم و ای بسا غیر مسلمین نیز دیدهاند که چگونه از سر و پشت کودکان خردسال در اثرجراحت ناشی از اصابت چاقو و زنجیر و غیره خون جاری میشود و این عمل در بعضی موارد منجر به مرگ کودکان میشود. ما از شیعیان میپرسیم آیا این اطفال و بچههای خردسال به سن تکلیف رسیدهاند، قبل از اینکه در کشتارگاههایی که هر ساله در ایران و پاکستان و نبطیه در لبنان بر پا میشود شرکت داده شوند؟ و آیا این عمل چهره اسلام را مشوه نمیکند؟ اینگونه مراسم هستند که آتش اختلاف میان جوانان اهل سنت و تشیع را شعله ور میکنند وموجب حوادث ناگواری میشوند که بعضاً جان صدها تن از دو طرف را قربانی میکند. آیا این از دست است؟ آیاخداوند به ما دستور داده تا خودمان را مجروح کنیم و خونهایمان را بریزیم و جانمان را بدست خودمان بگیریم؟ آیا ایناز شریعت و یدن خداست یا از سنت پیامبر اوست؟ اگر جانهایمان را در میدان جهاد و هنگام مقابله با دشمنان خداقربانی کنیم بی تردید شایسته تبریک و تحسین هستیم، اما آنچه که شیعیان در مراسم عاشورا انجام میدهند بدور از میدان نبرد با دشمن و بدست خودشان انجام میگیرد.
از شیعیان میپرسیم مگر حسین رضی الله عنه شهید نشده و مگر مأوای شهدا بهشت جاودانی نیست؟ اگر چنین است «کههست» پس اینهمه گریه و زاری برای چه؟ و چه سودی دارند روایات و نوحه هایی که احساسات مردم را برمیانگیزانند و آنها را به شیون و زاری وامیدارند مجلسی در جلاء العین ج۲ ص۴۶۸ مینویسد: هر کسی برای حسینگریه کرد و یا مردم را گریاند و از چشمش اشک جاری شد گرچه یک قطره هم باشد خداوند گناهانش را اگر چه اندازهکف دریا هم باشد، خواهد بخشید.
زنی که فرزندش شهید شده بود و برای فرزندش گریه میکرد خدمت پیامبر صلی الله علیه وسلم رسید و از ایشان خواست که او را ازسرنوشت فرزندش آگاه کند که اگر فرزندش اهل جهنم است بر او بیشتر بگرید و اگر از بهشتیان است گریه نکند وشهادت فرزندش شادمان باشد. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود فرزندت در بهشت است. آن زن بلافاصله گریهاش را قطع کرد و درحالی بر میگشت که خوشحال و شادمان بود.
این مراسم نفرت آوری که هر ساله برپا میشود تا کیفیت قتل امام حسین رضی الله عنه را نمایش دهد و تکرار کند، بهاختلافات و جدائیها دامن زده و کینه و دشمنیها گذشته باید فراموش شوند مجدداً تازه میکند.
سردمداران شیعه دعوت به وحدت امت اسلامی و دور انداختن کینههای گذشته میکنند، در حالیکه با این نمایشاتموسوم به عاشورا عکس گفتارشان عمل میکنند.
پرسش اینکه به راستی حسین و یارانش را چه کسانی به شهادت رسانیدند؟
آیا اهل سنت ایشان را به شهادت رساندند؟ یا اینکه آن حادثه و رویارویی غیر منتظره بود؟ شیعیان در نوشته هایشان بهنکته خطیری اعتراف کردهاند و آن اینکه حسین رضی الله عنه را خود شیعیان به قتل رساندند. سید محسن امین در کتاب اعیانالشیعه ج۱ ص۳۴ مینویسد: بیست هزار تن از مردم عراِ با امام حسین بیعت کردند، اما بعداً به او خیانت کرده و علیهوی خروج نمودند، و در حالیکه متعهد به بیعت با او بودند، ایشان را به قتل رساندند. حسین قبل از اینکه کشته شودخطاب به ایشان فرمودند: مگر شما نبودید که به من نوشتید زمان قیام فرا رسیده، اما امروز لشکری مجهز رویارویم ایستاده، افسوس روزی از ما کمک خواستید اما اینک شمشیری را که در دست ما بود علیه ما بکار میگیرید. در حالیکهبا من و علیه دشمنان خدا بیعت کرده بودید، بیعتتان را شکستید و با دشمن هم پیمان شدید. شما نسبت به دوستانخود بد اندیش و بازوی دشمن گشتید. حماقت کردید و بیعتتان را شکیتد و مانند مگسها و پروانهها از هر و بر ما هجومآوردید. لعنت و دوری خدابر سرکشان این امت باد. (الاحتجاج از طبرسی ص۱۴۵)
سپس حر بن یزید یکی از یاران امام حسین در کربلا خطاب به آنانی که به امام حسین خیانت کرده بودند چنین گفت: آیاشما نبودید که این بنده صالح خدا به نزد خویش دعوت کردید تا اینکه او پیش شما آمد و آیا او را ترک میکنید و به اوحمله میآورید تا او را بکشید؟ پس او چون اسیری در دست شماست. خداوند شما را به روز تشنگی آب نیاشامد.(الارشاد المفید ص۲۳۴ و اعلاء الوری باعلام الهدی ص۲۴۲)
آنگاه امام حسین بدرگاه خدا چنین دعا کرد: خدایا اگر تا مدتی به آنها مجال دادی، آنان را به روههای مختلف تقسیم کنو آنها را میمونهای خنده آور بگردان و حکام را از آنان خشنود مگردان زیرا که آنان ما را دعوت دادند تا ما را یاری کنند،اما بر ما حمله کردند و ما را کشتند. (الارشاد المفید ص۲۴۱، اعلاء الوری از طبرسی ص۹۴۹ و کشف الغمهص۱۸و۳۸)
مورخ شیعه یعقوبی مینویسد: هنگامیکه علی بن حسین وارد کوفه شد زنان را دید که فریاد کنان گریه میکنند، ویگفت: اینها بر ما گریه میکنند، پس چه کسانی ما را کشتند؟ (تاریخ یعقوبی ج۱ ص۲۳۵)
هنگامیکه امام حسن به نفع معاویه از حکومت کنارهگیری کرد خطاب به اهل کوفه چنین گفت: ای اهل کوفه من خودم را از شما جدا کردم به سه دلیل: ۱- بدرم را کشتید ۲- مالم را بردید ۳- بر شکمم نیزه فرو کردید. من با معاویه بیعت کردم بشنوید و اطاعت کنید. در این هنگام مردی از بنی اسد نیزه ای بسوی ایشان پرتاب کرد که ران پای ایشان را شکافت. ( کشف الغمه ص۵۴۰ الارشاد المفید ص۹۰ الفصول المهمه ص۱۶۲ و مروج الذهب مسعودی ج۲ ص۴۳۱)
کتابهای خود شیعیان (که ما با درج نام نویسنده و شماره ص گوشه هایی از نوشتههای آنها را منعکس کردیم) بخوبینشانگر این است کسانیکه مدعی کمک و حمایت حسین رضی الله عنه بودند، وی را به شهادت رساندند و سپس اشکتمساح ریختند و تظاهر به دوستی و محبت اهل بیت کردند و هنوز هم در پی جنازه کسی هستند که خودشان او را بهقتل رساندهاند. اگر این گریهها و سر و سینه زدنها فی الواقع از شدت دوستی و ارادت ایشان نسبت به اهل بیت است،پس چرا اینها برای حمزه عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم که سینهاش را شکافتند و جگرش را در آورده و خوردند، مدعیاندوستداران اهل بیت را تحت تأثیر قرار نمیدهد؟ و یا چرا در رحلت پیامبر صلی الله علیه وسلم سوگواری نمیکنند، مگر نه این استکه فاجعه درگذشت پیامبر صلی الله علیه وسلم از هر فاجعهای بزرگتر و دردناک است؟
آیا خداوند از چنین اعمالی در روز عاشورا خوشنود میشود. آیا میدانید عاشورا چیست؟ عاشورا روز بجا آوردنشکر الهی است. در همین روز بود که خداوند موسی و قومش را نجات داد و فرعون و پیروانش را غرق کرد. پیامبرصلی الله علیه وسلم در ابتدای ورود به مدینه مشاهده کرد که یهود روز عاشورا را روزه میگیرند، علت آن را جویا شد، یهودیها گفتند:برای شکر گذاری از خداوند که در این روز موسی و یارانش را نجات داد، روزه میگیریم. پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم فرمود: مناز شما به برادرم موسی نزدیکتر هستم، پس حضرت عاشورا را روزه میگرفت و دستور دادند تا سایرین نیز روزه بگیرند.