بر اساس این قاعده که: “مجرم به دنبال شریک جرم می گردد” شیعیان نیز می خواهند برای رفع اتهام از خود،ما اهل سنت را نیز بد نام کنند تا بلکه دست از انگشت نما کردن ایشان و بازگو کردن فضائح مذهبشان برداریم!
در این راستا ، بعضی اوقات به برخی روایات و احادیث از کتب اهل سنت چنگ می زنند که استادید بزرگوار، مانند: محمد مال الله و محمد عبدالرحمن السیف و عبدالملک بن عبدالرحمن و ناصر بن حمد و … هر کدام کتاب خاصی در این باب تالیف کرده و جواب محکمی داده اند.
ولی مشکل اصلی شیعیان این بود که نمی توانستند در برابر کتاب “فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب” نوری طبرسی ، کتابی از اهل سنت را نام ببرند! و یا به عبارتی نمی توانستند شریک جرمی برای نوری طبرسی پیدا کنند!
سالها گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴ سیبی بر سر جناب جعفر سبحانی خورد و ایشان در کتاب “رسائل ومقالات” کتابی را به نام اهل سنت معرفی کردند که ظاهراً این مشکل آنان را نیز برطرف می کرد! حال ببینیم این کتاب چیست و مؤلف آن کیست!
جعفر سبحانی می نویسد:
“وقد ألف أحد علماء الأزهر کتابا باسم ” الفرقان فی تحریف القرآن “” = یکی از علمای الازهر کتابی به اسم ” الفرقان فی تحریف القرآن ” تالیف کرد!
(رسائل ومقالات ص ۴۰۲ ،جعفر سبحانی _ قم )
جناب مکارم شیرازی نیز در کتاب “شیعه پاسخ می گوید” می نویسند:
” از جمله آنها “ابن الخطیب” مصرى از اهل سنّت است که کتاب ”الفرقان فى تحریف القرآن” را نوشته که در سال ۱۹۴۸ میلادى (۱۳۶۷ هجرى قمرى) انتشار یافت و دانشگاه الازهر به موقع متوجّه شد و نسخه هاى آن را جمع آورى و معدوم کرد، ولى تعدادى از آن به طور غیر قانونى به دست این و آن افتاد”
(شیعه پاسخ می گوید ص ۲۰ ، مکارم شیرازی _ قم)
جواب ما:
کتابی با این عنوان نه در کشور مصر و نه در هیچ کشور دیگری به اسم اهل سنت چاپ نشده و ابن خطیب مصری کتابی با این عنوان ندارد و این دروغی سخیف و واضح است!
محمد عبداللطیف بن الخطیب مشهور به “ابن الخطیب” کتابی دارد با عنوان “الفرقان” که مشهور است به “الفرقان فی تدوین القرآن” و اینکه جناب سبحانی و مکارم شیرازی تدوین را با تحریف عوض کرده اند، نشانی غرض و نیت زشت ایشان است.
خود جعفر سبحانی بعد از کتاب رسائل و مقالات کتابی می نویسند با نام “العقیده الإسلامیه” و در آن کتاب از کتاب ابن خطیب به این شکل یاد می کند:
” أقدم أحد علماء مصر على تألیف کتاب فی تحریف القرآن باسم ” الفرقان “” = “یکی از علمای مصر اقدام کرد که کتابی در مورد تحریف قرآن بنویسد به نام “الفرقان””!!
(العقیده الإسلامیه ص ۱۷۵ ، جعفر سبحانی _قم)
به همین راحتی نام کتاب عوض شد!!! اول “الفرقان فی تحریف القرآن” بود ، حالا شد “الفرقان” خالی! بگذریم!…
مؤلف کتاب”الفرقان” نگفته قرآن تحریف شده است! البته نوشته های این کتاب فاسد و اهل سنت از نوشته های این نویسنده برائت می جویند ولی اشتباه ابن خطیب در برابر اشتباه شیعیان مانند کاهی است در برابر کوهی!
*در مورد این کتاب و این نویسنده سه حالت ممکن است:
خطاهای ابن خطیب در مورد بعضی آیات است که اگر قول او صحیح هم باشد(که نیست) در اصل معنی قرآن هیچ تغییری ایجاد نمی شود. به عنوان مثال وی می گوید:
در سوره “الروم” آیه ۳۰ چنین میخوانیم:”لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ” ابن خطیب می گوید: یک لام از کلم? لخلق کم شده و باید نوشته می شد “لَا تَبْدِیلَ للِخَلْقِ اللَّهِ “!
در سوره طارق آیه ۱۷ چنین می خوانیم: ” فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ ” وی می گوید باید چنین می بود: ” فَامَهِّلِ الْکَافِرِینَ “
در سوره مومنون آیه ۸۷ می خوانیم: “سَیقُولُونَ لِلَّهِ” وی میگوید صحیح این است: “سَیقُولُونَ الِلَّهِ”
ایضاً می گوید: “إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ” صحیح نیست “إِنْ هَذَینِ لَسَاحِرَانِ” صحیح است … الصلوه والزکوه صحیح نیست بلکه الصلاه والزکاه صحیح است!!!
هر چند تمام اینها اشتباه است(بلکه اشتباهاتی خطرناک) ولی به هر حال معنی زکوه با زکات یا هذین با هذان یا سیقول لله با سیقول الله چندان تفاوتی ندارند و اصل معنی تغییر نمی کند!
استنادات او نیز به بعضی روایات ضعیف و بعضاً برداشت نادرست وی از روایات می باشد؛ وی حتی ساده ترین شرط قبولی روایات را رعایت نکرده و به روایت شخصی چون “محمد بن سائب کلبی”(۲) استناد می کند که از مشهورترین کذابین و دجالین است.
ولی به هر حال “ابن خطیب” همچون “نوری طبرسی” سوره جدیدی از خود نیاورده یا به کلام الله مجید طعنه نزده بلکه به این کتاب ایمان کامل دارد چنانکه در ابتدای کتابش چنین می نویسد:
“النبی الامی العربی، الذی جاءنا بالنور المبین، من رب العالمین…… وجاءنا بالکتاب المجید، الذی “لَا یأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ”…. “(۳)
یعنی: “پیامبر بی سواد عربی، کسی که با نوری روشن کننده ، از جانب پروردگار جهانیان آمد… و آمد با کتابی گرامی ، کتابی که باطل نه از جلو و نه از پشت به آن نمی رسد و این کتابی نازل شده از سوی حکیمی ستوده است.”
ابن خطیب بعد از مقدمه ، اولین جملاتش را اینگونه آغاز می کند:
”القرآن الکریم : جامع لفنون البلاغه ، و حاوٍ لأطراف البیان و الفصاحه وهو أصل لسائر العلوم:
فعلم الکلام کله فی القرآن ، و علم الفقه کله مأخوذ منه ، وعلم النحو واللغه ، و علم الزهد ، و اخبار الآخره ،و محاسن الخلال ، و مکارم الأخلاق ؛ کل ذلک مأخوذ منه ، منقول عنه.” (۴)
در جایی از کتابش در مورد کتابی که مسیلمه کذاب آن را به عنوان کتاب آسمانی معرفی کرده بود صحبت کرده و می نویسد:
“لان رب مسیلمه صاحب هذا القرآن ، و منزله علیه ،لم یتکفل بحفظه ، کما تکفل رب محمد بحفظ کتابه.”(۵)
در جایی در جواب زنادقه که می گویند: قرآن مانند کتاب شعر و نثری است که قبل از قرآن نزد اعراب متداول بوده، مینویسد:
”ولکنه کلام واحد، و کتاب واحد ،کلما ازداد تکراره، ازداد تأثیره فی النفوس ، و تطریه للقلوب . ذلک هو القرآن، ولا شیء یشبهه فی هذه الخاصیه بین کتب الدنیا کلها ، و آداب الأمم والشعوب.”(۶)
و می نویسد:
”والقرآن الکریم: ملاذ المسلمین فی افراحهم و اتراحهم ،فی مصائبهم و کوارثهم ، بل فی کل شیء یعرض لهم فی هذه الحیاه.” (۷)
یعنی: “و قرآن کریم: پناه مسلمین است در خوشی و ناخوشیهایشان، در مصائب و بلاهایشان، بلکه در زندگی همه چیز به آن عرضه می شود “
در ص ۳۱ مینویسد: “ان القرآن هو النعمه العظمی ، و الراحه الکبری ، والسعاده الأبدیه لمن طلب السعاده “
یعنی: “همانا قرآن نعمتی عظیم و راحتی بزرگ و سعادت ابدی برای کسی است که طالب سعادت باشد”
پس نویسند? کتاب “الفرقان” قرآن را محرف نمیداند بلکه به آن ایمان دارد و بعضی اشتباهاتی که از او سر زده باعث نمی شود قرآن را به کناری نهد!
ابن خطیب قرآن را محرف میدانست ولی از این نظر خود برگشت ، چنانکه بعد از کتاب ” الفرقان” کتب دیگری نیز نوشته است که یکی از آنها کتاب ” هذا هو الحق رد علی مفتریات کاهن کنیسه” است.
او در صفحه ۳۷ در باب: “وعدالله تعالی بحفظ القرآن” در دفاع از قرآن و در جواب کاهن! که میخواهد تحریف نشدن اناجیل را از قرآن ثابت کند و در این راستا به آیه ” إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ” (حجر:۹) استناد میکند و از تفسیر جلالین نقل میکند که ” ان الله یحفظ ما أنزله من التبدیل و التحریف و الزیاده والنقص” و کاهن می گوید که این “ذکر” تورات و انجیل هستند.
ابن خطیب در جواب می نویسد: “این ذکر همان قرآن است و نه تورات یا انجیل” یعنی این ذکر که قول به حفظ آن از تحریف و تبدیل داده شده ، همان قرآن عزیز است.
و ایضاً بابی دارد با نام”صحه القرآن الکریم” و این باب را اینگونه شروع می کند:
اما القرآن الکریم _ النازل من الله ، والمحفوظ بعنایه الله _ فقد نقش علی قلوب مئات الملایین من البشر ؛ یعیش منهم الآن حوالی خمسائه ملیون مؤمن…. لم یحاول احد هؤلاء المؤمنین ان یغیر من القرآن حرفاً واحداً ، او یبدل کلمه واحده بغیرها ولو اراد إنسان ما إبدال کلمه من القرآن ؛ لما وجد لها مثیلا و لا شبیهاً ، ولو اجتمع معه أهل اللغه العربیه _ من بدء نشأتها حتی قیام الساعه _ فهو یشهد بدقیق لفظه ، ورائع معناه أنه من صنع الله تعالی ، و انه لیس من صنیع المخلوقین ” قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا”.”(۸)
یعنی: “اما قرآن کریم _ که از جانب خدای تعالی نازل شده و محفوظ است به عنایت الهی _ این قرآن بر قلوب صدها میلیون از بشر نقش بسته است ؛و احدی از مومنین سعی نکرده حرف واحدی از قرآن را تغییر دهد یا کلم? واحدی را به کلم? دیگری تبدیل کند و اگر شخصی چنین اراده ای کند؛ نمی تواند مثل و شبیه آن را بیاورد ، حتی اگر همه علمای علم لغت عربی از ابتدا تا روز قیامت با هم همکاری کنند _ و این خود شاهدی بر دقیق بودن لفظ قرآن است ،و زیبایی معنایش ثابت می کند که قرآن ساخت? خدای تعالی است نه ساخت مخلوقین ” بگو اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند که بعضی از آنان بعضی دیگر را یاری کنند”
وی در بابهای متعددی از جمله بابی که گذشت و همچنین باب “کتابه القرآن الکریم” از صحت قرآن کریم صحبت کرده و شبهات کاهن! را جواب گفته و عدم تحریف قرآن را ثابت کرده است.
از جمله در صص ۴۷ و ۴۸ می نویسد:
“یا هذا أن القرآن الکریم _ من بدء نزوله حتی الآن _ یحفظ حفاظ المؤمنین فی صدورهم ، و ینقلونه کابراً عن کابر ، فهو مکتوب ؛ کما هو مقروء ، کما هو مسموع ؛ کما هو نازل من لدن رب العزه ، کما شافه به جبریل الأمین محمداً الصادق الأمین ! و غیر خاف ان اطفال المؤمنین من یحفظ القرآن کاملا غیر منقوص عن ظهر قلب ، و لو شئت لأحضرت لک المآت _ بل آلالاف _ من اطفال لم یتجاوز سنهم العاشره بعد : یحفظون القرآن کما أنزل . وهذا جمیعه من آیات حفظ الله تعالی له ، و عنایته به ، و بمن انزل علیه ، و بمن انزل الیهم!”