از حذیفه آمده است که گفت: ما وقتی در خدمت پیامبر صلی الله علیه وسلم بر سر غذایی حاضر میشدیم، دست به سوی غذا نمیبردیم تا اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم شروع میفرمود و او دست به غذا میبرد؛ یک بار در خدمت او بر سر غذایی حاضر شدیم که کنیزی آمد (از بس تند میآمد)، مثل اینکه هل داده میشد و رفت که دست به غذا ببرد و بخورد که پیامبر صلی الله علیه وسلم دست او را گرفت، سپس یک اعرابی آمد که او نیز تند میآمد، پیامبر صلی الله علیه وسلم دست او را نیز گرفت و فرمود:
«إِنَّ الشَّیْطَانَ یَسْتَحِلُّ الطَّعَامَ أَنْ لَا یُذْکَرَ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ، وَإِنَّهُ جَاءَ بِهَذِهِ الْجَارِیَهِ لِیَسْتَحِلَّ بِهَا فَأَخَذْتُ بِیَدِهَا، فَجَاءَ بِهَذَا الْأَعْرَابِیِّ لِیَسْتَحِلَّ بِهِ فَأَخَذْتُ بِیَدِهِ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، إِنَّ یَدَهُ فِی یَدِی مَعَ یَدِهَا».[۱]
«شیطان به خوردن غذایی که نام خدا بر آن برده نشود، دست مییابد و برای خود آنرا حلال میداند و او این دخترک را آورد تا غذا را به وسیلهی او برای خود حلال کند و به آن دست پیدا کند که من دستش را گرفتم و بعد این اعرابی را آورد که غذا را به وسیلهی او برای خود حلال کند که دست او را نیز گرفتم و سوگند به کسی که جان من در دست اوست، دست شیطان با دست این دو نفر در دست من بود».
سپس بسم الله گفت و شروع به تناول غذا فرمود.
[۱]– مسلم، ۳۷۶۱٫